به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

{متون نرگس صرافیان | تالار ادبیات}

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351

توی این تاپیک نوشته‌های دلنویس محبوب کشور قرار داده میشه!​

‌| نرگس صرافیان |
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
اردیبهشت ؛

حال و هوای عجیبی دارد

انگار خدابرای آدمها

یک فنجان”عشق“دم کرده !

انگارخیابانها آغوش بازکرده اند

تاغمهای عابران را

توی خودشان حل کنند !
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
هوای خودت را که داشته باشی ؛

جمعه ؛ بهترین روزِ هفته است ،

و پاییز ؛ زیباترین فصلِ سال …

فقط کافیست حالِ دلت خوب باشد !
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
مرا بگیر و ببر تا سکوت و تنهایی …

مرا بگیر و ببر هرکجا که آنجایی

دلم هوای سفر کرده است، کاری کن

مرا بگیر و ببر تا شبی تماشایی…

تو باشی و من و جاده، تو باشی و من و عشق

منی که ماهیِ قرمز، تویی که دریایی …

بیا به رسم پریدن، تو آسمانم شو

بیا که اوج بگیرم به شور و شیدایی

تو انتهای وفایی، کسی شبیه تو نیست

دلم گرفته عزیزم، کجای دنیایی ؟!
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
فراموشش کردم؛

چونان ماهی حوض، که اقیانوس را

چونان گل‌های گل‌فروش که باغچه را

چونان آبِ ریخته که سبو را…

بازگشت به او محال شده ‌بود و من

فراموشش کردم…
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
دردناک‌ ترین بخش ماجرا این‌جا بود

که ما تا بلندترین پرتگاه ها رفتیم

و کسی نگرانمان نشد..

شاید آنقدر گفتیم خوبیم که باور کردند…
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
آدم تمامِ دردهایش را فراموش می کند !
انگار سرتاسرِ اتوبان ها ، گردِ بی خیالی پاشیده اند …
گاهی با خودم فکر می کنم ؛
اگر ماشین اختراع نشده بود ؛
آدم ها با این همه دردِ تلنبار شده چه می کردند ؟!
اگر موسیقی نبود ،
اگر خیابان نبود ،
اگر سفر نبود !!!
بدونِ این ها که چیزی از آدم نمی مانَد !
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
بعضی روزها ؛

دلم می خواهد پنجره را باز کنم ،

لطافتِ بِکرِ ابرها را با لبخندهایِ از تهِ دلم هم بزنم ،

چشمانم را ببندم و تصمیم هایِ خوب بگیرم …

بعضی روزها ، از همان گرگ و میشِ صبحش ،

حالِ من خوب است …

آن قدر خوب ؛

که مادرم برایم اسپند دود می کند ،

و همه ی گنجشک هایِ رو به روی پنجره ؛

“کور” می شوند …
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
همین حوالی اند ؛
شمر هایی ؛
که ستم می کنند …
حسین هایی ؛
که قربانی می شوند …
و مختارهایی ؛
که دیر می رسند … !
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351
باید بلد شد ؛
گذشتن از بعضی آدم ها را !
گذشتن از تمامِ وابستگی هایِ عذاب آور و
دلبستگی هایِ اشتباهی را …
باید بی رحم بود ،
چشم رویِ همه چیز بست و عبور کرد .
تک تکِ خاطراتِ خوبِ گذشته را به بادِ سرکشِ فراموشی سپرد و رفت .
گاهی ، چاره ای بهتر از رفتن نیست !
ماندن به پایِ بعضی آدم ها ؛
پیر و فرسوده ات می کند …
 
بالا