به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

دنباله دار قلم سبز (چالش نویسندگی)

clotho

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-29
نوشته‌ها
4
سکه
20
قلم سبز


هرکسی که خود را نویسنده بنامد، قطعا می‌داند که یکی از راه‌های بهبود قلم، نوشتن و مطالعه مداوم است. در نتیجه تاپیک قلم سبز را در راستای بهبود قلم شما عزیزان ایجاد کردیم.
در این تاپیک هر کاربر یک داستانک با موضوع و ژانر و راوی که کاربر قبلی انتخاب کرده می‌نویسند و در نهایت، برای نفر بعد هم موضوع انتخاب میکند.
بدین شکل؛ هر نویسنده نامی، می‌تواند خارج از حیطه فکری خود به موضوعات جدید بپردازد و ژانرهای مختلف را به قلم بیاورد؛ همچنین روزانه حداقل یک داستانک را مطالعه خواهد کرد.

در صورت پایبند بودن به قلم سبز، شک نکنید که سبز خواهید شد و رشد خواهید کرد. سبز بمانید.



موضوع نفر بعدی : ماهی‌ای که یاد میگیرد می‌تواند بدون دریا زنده بماند
فانتزی، تراژدی
 

clotho

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-29
نوشته‌ها
4
سکه
20
ماهی نه چندان قرمز

عمیق تر از همیشه نفس کشیدم. راستش هیچوقت فکر نمیکردم بتونم بدون تو. زندگی کنم؛ یعنی آناتومی بدنم بهم گفت که تو-آبشش-داری! من م چاره‌ای نداشتم. هرچقدر شنا میکردم تو بودی. من ازت نفس کشیدم. انگار که تقدیر من باشه بین هزاران ماهی دیگه‌ای که از تو تغذیه میکنن، زندگی کنم و بمیرم؛ صرفا چون اینطوری بدنیا اومدم. ولی من شنا کردم، اونقدر شنا کردم که نفسم از دوریت تنگ شد. آبشش‌هام شروع کردن به خشک شدن و حرکت زیاد. بدنم ناخوداگاه تکون میخورد. حس کردم دارم از اکسیژن خالص م*س*ت میشم. کم کم عادت کردم بدون توجه به آناتومی و تقدیرم زندگی کنم و نفس بکشم. با کمک باله ـم آروم آروم تکون میخوردم تا دور تر بشم.

یک صدایی شنیدم : آخی، حتما موج دریا آوردتش اینجا.

: شاید داره مثل نهنگ‌ها خودکشی میکنه!

- ماهی قرمز کوچولو ناراحت نباش. الان کمکت میکنیم

و ماهی قرمز کوچولو اونقدر در دریاها شنا کرد و شنا کرد که یادش رفت بدون دریا هم میتونه زندگی کنه. و او هرروز به شنا کردن ادامه داد و دریا و روزمرگی او را بلعیدند.



موضوع نفر بعدی : معضلات یک فیلسوف در قرن 21
ژانر : کمدی، برشی از زندگی روزمره، فلسفی
 
بالا