به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

در حال تایپ رمان هوژین من | اثر سما شاهسونی کاربر انجمن بوکینو

sama1384_19

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-10
نوشته‌ها
4
سکه
20
عنوان رمان: هوژین من
نام نویسنده: سما شاهسونی

نام ناظر: @ARNICA
ژانرها: عاشقانه، ترا‌ژدی
خلاصه:
یه واژه کوردی هم هست به اسم «هوژین»
یعنی زندگی بخش، یعنی کسی که با اومدنش زندگی رو دوباره تازه می‌کنه؛ کسی که بهت شور و شوق تازه‌ای برای زندگی میده.
چقدر قشنگه یکی بیاد، بدونی که آن قدر قراره زندگیت زیبا و عوض بشه که بهش بگی«هوژین من»
ناظر: @ARNICA
 
آخرین ویرایش:

حوراء

[مدیر آزمایشی تالار رمان]
پرسنل مدیریت
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-11-30
نوشته‌ها
27
سکه
130
1733934421673.png
نویسنده‌ی گرامی، از شما متشکریم که انجمن رمان نویسی بوکینو را جهت انتشار رمان خود انتخاب کرده‌اید!

از شما می‌خواهیم قبل از تایپ آثرتان، قوانین را مطالعه کنید:



◇| قوانین تایپ آثار |◇






‌برای بی‌جواب نماندن سوالات و مشکلات‌ خود، به تایپک زیر مراجعه فرمایید:






بعد از قرار دادن ۱۰ پست در این تایپک درخواست دهید:






برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت آثارتان و تگ‌دهی به آن، بعد از قرار دادن ۲۰ پست، به تالار نقد مراجعه کنید:






بعد از قرار دادن ۱۰ پست، برای کاور تبلیغاتی در تایپک زیر اقدام فرمایید:






برای درخواست تیزر، می‌توانید بعد از ۲۰ پست در تایپک زیر درخواست دهید:






پست‌های اثرتان به تعداد منصوب رسیده و پایان یافته؟!

پس در تایپک زیر اعلام کنید:






برای انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تایپک زیر شوید:






‌و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نویسندگی به تالار آموزشگاه مراجعه نمایید






با آرزوی موفقیت برای شما!



[کادر مدیریت تالار کتاب]​
 

sama1384_19

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-10
نوشته‌ها
4
سکه
20
مقدمه: گاهی زندگی تمام اون چیزی نیست که فکر می‌کردی کلی واقعیت وجود داره که از چشم تو پنهان مونده؛ پشت خط خط‌اش رازها و حقایق پنهانی وجود داره. همه چیز می‌تونه به سرعت تغییر کنه پس فقط خودت رو با سرنوشتت همراه کن و اون رو بپذیر.
 
آخرین ویرایش:

sama1384_19

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-10
نوشته‌ها
4
سکه
20
به نام خداوند بخشنده و مهربان

«هه‌ر تۆم ده وی تۆ»
من فقط تو را می‌خواهم


پارت1:

خسته و کوفته از مدرسه برگشتم خونه، مثل همیشه کسی نبود.
مادر و پدرم هر دو معلم بودن ،یه خانواده کاملاً فرهنگی داشتیم.
مادرم دبیر زبان انگلیسی و پدرم دبیر ادبیات؛ درست نقطه مقابل هم بودند؛ اما دل‌هاشون یکی بود.
خب می‌خوام بیشتر از خودم بگم من ویان هستم 18سالمه و سال آخر دبیرستانم رشتم گرافیکه، می‌دونم اسم عجیبی دارم این یه اسم اصیل کوردی هست به معنای دلربا.
یه برادر بزرگ‌تر از خودم دارم که 23سالشه و اسمش وریا هست ازدواج کرده و یه دختر کوچولو به اسم نیلی داره.
طبق چیزی که بهم گفتن یه رگم کورده و رگ دیگه‌ام ترک؛ هر چند یه قانون نانوشته توی زندگی‌مون وجود داره که کسی حق نداره راجع به کورد بودنمون و شهری که قبلاً توش بودیم حرف بزنه، انگار یه جورهایی همه از این موضوع فراری هستند.
با صدای قار و قور شکمم تصمیم گرفتم بلند شم یه چیزی بخورم به جای این فکرها.
در یخچال رو باز کردم و ماکارونی رو بیرون آوردم تا گرمش کنم و حسابی از خجالت شکم نازنینم در بیام. برای خودم یه آهنگ خفنم گذاشتم که حوصلم سر نره تا غذا گرم میشه.
ناهارم رو که خوردم و حسابی سیر شدم رفتم سراغ درس تا واسه امتحان فردا حسابی آماده باشم. مشغول بودم که یهو یه پیام واسم اومد، گوشیم رو برداشتم از تلگرام بود.
حدس زدم شاید بچه ها باشن خواستم بی‌خیال بشم؛ اما کنجکاوی بهم ابن اجازه رو نمی‌داد. سریع رفتم تلگرام از یه اکانت ناشناس بود اول پروفایلش رو چک کردم تا بفهمم پسره یا دختر چون اسمی نداشت.
یه پسر بود یا بهتر بگم مرد که پشت به دوربین با لباس کوردی سیاه ایستاده بود و
معلوم بود عکسه خودشه؛ واسم جالب شد بفهمم این مرد کیه و چی‌کارم داره پس به صحفه چت برگشتم و متنی رو خوندم که چیزی ازش سر در نمیاوردم.

«تو ژیان و ژان منی»
هیچی نمی‌فهمیدم؛ اما با این اوصاف که فهمیدم طرف کورده معلوم بود یه جمله کوردیه؛ اما منی که تا به حال یک کلمه هم کوردی صحبت نکردم از کجا بفهمم معنیش چی هست؟
انگشت‌هام روی کیبورد حرکت کرد و شروع به تایپ کردم:«ببخشید فکر کنم اشتباه گرفتید و من اصلآ متوجه حرفتون نمی‌شم .
 
آخرین ویرایش:
بالا