• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

YAS

[ مدیریت کل سایت + مدیریت تالار نظارت ]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
1,100
سکه
8,409
نام اثر: فرزندان خشم و اندوه
ژانر: فانتزی، تراژدی
نویسندگان: یسنا نهتانی ( @YAS ) و صبا عطائی ( @SABA )
ناظر: -
خلاصه:
در میان دو جهانِ فانی و ابدی، فرزندان نیک‌نام آگاتا قربانی خشم کهن و دیرینه‌ی ولاتور، اهریمن بدسرشتِ جهانِ آنبرلایت و جهان انسان‌ها می‌شوند!
جیک که بار سنگین میراث سلطنتی را بر دوش می‌کشد و فلورا بی‌خبر از سرنوشتی که از پیش برایش تعیین شده قدم در مسیر تاریکی می‌گذارد.
در این بین آرورایی که میان میدان نبرد حقیقت و کذب باید یکی را انتخاب می‌کرد.
هرکدام چیزی را از دیگری پنهان می‌کند و سرنوشتِ دو جهان به لحظه‌ای بستگی دارد که حقیقت آشکار شود؛ لحظه‌ای که نه عشق، نه خون و نه وفاداری، هیچ‌کدام شکل سابقشان را نخواهند داشت.
 
Last edited:
امضا : YAS

Ayli🌙

[مدیر ارشد بخش کتاب+مدیرتالار رمان+کتابخوان انجمن]
Staff member
Top Poster Of Month
LV
0
 
Joined
Apr 22, 2025
Messages
163
سکه
776
IMG_20250725_202236_092 (2) (1).png
نویسنده‌ی گرامی، از شما متشکریم که انجمن رمان نویسی بوکینو را جهت انتشار رمان خود انتخاب کرده‌اید!



از شما می‌خواهیم قبل از تایپ آثرتان، قوانین را مطالعه کنید:
‌‌‌


◇| قوانین تایپ آثار |◇

‌‌‌
برای بی‌جواب نماندن سوالات و مشکلات‌ خود، به تایپک زیر مراجعه فرمایید:
‌‌


◇| اتاق پرسش و پاسخ تالار کتاب |◇

‌‌
بعد از قرار دادن ۱۰ پست در این تایپک درخواست دهید:


◇| درخواست طراحی جلد آثار |◇


برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت آثارتان و تگ‌دهی به آن، بعد از قرار دادن ۲۰ پست، به تالار نقد مراجعه کنید:


◇| نقد و تگ‌دهی به آثار |◇


بعد از قرار دادن ۱۰ پست، برای کاور تبلیغاتی در تایپک زیر اقدام فرمایید:


◇| درخواست کاور تبلیغاتی |◇


برای درخواست تیزر، می‌توانید بعد از ۲۰ پست در تایپک زیر درخواست دهید:


◇| درخواست تیزر آثار |◇

‌‌
پست‌های اثرتان به تعداد منصوب رسیده و پایان یافته؟!
پس در تایپک زیر اعلام کنید:


◇| اعلام پایان تایپ آثار |◇


برای انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تایپک زیر شوید:


◇‌| درخواست انتقال و بازگردانی آثار |◇


و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نویسندگی به تالار آموزشگاه مراجعه نمایید.


◇| تالار آموزشگاه |◇


با آرزوی موفقیت برای شما!

[کادر مدیریت تالار کتاب]
 
امضا : Ayli🌙

YAS

[ مدیریت کل سایت + مدیریت تالار نظارت ]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
1,100
سکه
8,409
با چشم‌هایی مملو از ترس گفتم:
- برو آرورا، زود باش.
همدیگه رو در آغوش کشیدیم و بوسه‌ای روی پیشونیش زدم، جگر‌ گوشه‌‌م داشت می‌رفت.
با رفتن آرورا، صدای کوبیده شدن در خونه به گوش رسید.
دستام یخ زده بودن و نفس توی سینه‌م حبس شده بود،
با باز شدن در نفسم رو آروم دادم بیرون.
چنان با قدرت در رو از جا کندن که تمام گلدون‌های دو طرف در به یک‌باره پخش زمین و رسما پودر شدن.
رئیس روستا با اخم‌هایی در هم کشیده گفت:
- اون دختره کجاست؟
با زبونی که از حرکت افتاده بود و صدایی که انگار از ته چاه بلند می‌شد گفتم:
- نیست، خیلی وقته رفته.
رئیس روستا با خشم و تعجب نگاهی به من انداخت و بعد فریادی کشید و پس از مکثی کوتاه، به افراد روستا با چشم اشاره‌ای کرد.
دوتا از مرد‌های تنومند، دستای ظریف و کم‌قوتم رو محکم بین انگشت‌های بزرگ و ترسناکشون گرفتن و کشون‌کشون با خودشون به سمت اون خراب شده بردن.
فریاد میزدم:
- ولم کنید، ولم کنید لعنتیا.
گوش هیچ کدومشون بدهکار نبود، رد هیچ رحم و مروتی توی چهره‌شون دیده نمی‌شد، چهره اشون سرد و وحشتناک بود.
جیغ میزدم و گریه می‌کردم، عرق از روی پیشونیم می‌ریخت پایین و مسیر شقیه‌هام و گونه‌هام رو رد می‌کرد و در نهایت از روی چونه‌م می‌چکید روی زمین خشکِ قبرستون.
تقلا می‌کردم تا شاید دل یکی‌شون به حالم بسوزه و ولم کنن اما دریغ از زره‌ای توجه!
همه مردم روستا انگار خون جلوی چشم‌هاشون پرده زده بود، همه بی‌رحم شده بودن!
وقتی از حرکت ایستادن، با زانو به زمین سرد قبرستون برخورد کردم!
قرار نبود اینطوری بشه.
قرار نبود من رو بیارن، چرا من؟ اون پسره که گفت جایگزینشون یکی دیگه هست، پس چرا من؟
با لگد محکمی که بین شونه‌هام زدن، افتادم داخل اون چاله‌ی ترسناک که تمام دخترهای روستا ازش هراس داشتن!
 
امضا : YAS

Who has read this thread (Total: 7) View details

Top Bottom