به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

Liam

[نابغهٔ ثروت کیبی بایت ¹⁰²⁴]
پرسنل مدیریت
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
921
مدال‌ها
22
سکه
5,225
کد رمان: 034
عنوان: دیوانستان
ژانر: فانتزی، طنز
نویسنده: زینب سواری
ناظر: @Zahra tajik
خلاصه:
در دهکده‌ای از جهان، هرکس یک ارمغان ویژه از دیوانگی به دل خود دارد؛ چهار دوست در میان این دیوانگان، در یک مسیر پر از ابهام و مراحل ناگهانی در جستجوی رازهایی عجیب و غیر قابل فهم قرار می‌گیرند. زمانی که نور عقلانیت درآید و شهر را فرا گیرد، آن‌ها به دنبال یک سرنخ برای بازگرداندن معما هستند.


پی‌نوشت: شخصیت‌ها و کاراکترهای این رمان، همه از شخصیت‌های خاص کاربران انجمن گرفته شده و تمام آنچه که بنده از رفتار و کردار آنها می‌دانم را به قلم آورده‌ام. همچنین این رمان صرفا جهت شاد کردن و آوردن خنده بر ل*ب کاربران انجمن نوشته شده و قصد هرگونه توهین و بی‌احترامی به اشخاص را نداشته و ندارم!
 
امضا : Liam

Soheil

مدیر بازنشسته
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
401
مدال‌ها
17
سکه
2,046
1681550318664-2_sfmn (1).jpg
نویسنده‌ی گرامی، از شما متشکریم که انجمن رمان نویسی بوکینو را جهت انتشار رمان خود انتخاب کرده‌اید!

از شما می‌خواهیم قبل از تایپ آثرتان، قوانین را مطالعه کنید:
قوانین تایپ آثار

برای بی‌جواب نماندن سوالات و مشکلات‌ خود، به تایپک زیر مراجعه فرمایید:
اتاق پرسش و پاسخ تالار کتاب

برای آثار دلنشین‌تان جلد طراحی شود؟
بعد از قرار دادن ۱۰ پست در این تایپک درخواست دهید:
درخواست جلد آثار

برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت آثارتان و تگ‌دهی به آن، بعد از قرار دادن ۲۰ پست، به تالار نقد مراجعه کنید:
نقد و تگ‌دهی به آثار

بعد از قرار دادن ۱۰ پست، برای کاور تبلیغاتی در تایپک زیر اقدام فرمایید:
درخواست کاور تبلیغاتی

برای درخواست تیزر، می‌توانید بعد از ۲۰ پست در تایپک زیر درخواست دهید:
درخواست تیزر آثار

پست‌های اثرتان به تعداد منصوب رسیده و پایان یافته؟!
پس در تایپک زیر اعلام کنید:
اعلام پایان تایپ آثار

برای انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تایپک زیر شوید:
⚫️درخواست انتقال و بازگردانی آثار⚫️

و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نویسندگی به تالار آموزشگاه مراجعه نمایید.
تالار آموزشگاه

با آرزوی موفقیت برای شما!

[کادر مدیریت تالار کتاب]


 

Liam

[نابغهٔ ثروت کیبی بایت ¹⁰²⁴]
پرسنل مدیریت
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
921
مدال‌ها
22
سکه
5,225
مقدمه:
از توالی رخدادها گیج شده و خود را در میان پرده‌های ناگهانی دنیای دیوانگی می‌یابید؛ در شهر دیوانگان، جایی که حقیقت رنگ عوض می‌کند و خنده‌ها به زبانی جدید ترجمه می‌شوند در هر گوشه و کنار، خنده‌های دیوانه‌وار از دل دیوانگی به گوش می‌رسد و شما را در مهمانی پر از ابهام و شگفتی همراهی می‌کند؛ آماده باشید! زیرا در شهر دیوانگان هر چیز ممکن است، حتی معنا به زندگی بی‌معنا.
 
امضا : Liam

Liam

[نابغهٔ ثروت کیبی بایت ¹⁰²⁴]
پرسنل مدیریت
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
921
مدال‌ها
22
سکه
5,225
(فصل اول، خداحافظ عقلانیت)

روز گرمی بود و خورشید، همچون یک کمد عظیمی باز بود و پرتوهایش هر اتفاقی را بی‌هراس تجربه می‌کرد؛ شهر دیوانگان در هر گوشه‌ای از آسمان به شکل‌های عجیب خندان بود؛ اما امروز یک چیزی متفاوت بود!
کانا با یک گلچین عجیب از گل‌ها به دست، در حالی که کالوس یک‌دسته از پرهای جوجه‌های دیوانه را به هوا پرتاب می‌کرد، با خنده‌های تلخ و شیرینشان مشغول برگذاری مراسم خداحافظی با عقلانیت که نام «تلخ و شیرین» را برای آن برگزیده‌اند، بودند.
کانا با گل‌هایی که در دست داشت گفت:
- خورشید امروز خیلی مهربونه! حس می‌کنم همه چیز پر از انرژی و زندگی شده.
با لبخندی دیوانه‌وار و دندان‌نما ادامه داد:
- بیاین یه‌کم این انرژی رو با خنده‌ها به هم بریزیم و ببینیم چه جادوهایی ممکنه انجام بشه!
قهقهه‌ی کالوس در فضا طنین انداخت و کانا را نیز وادار به همراهی کرد.
- یوهو! یک دسته پر دیوانه برای هر کسی که به این مهمانی خنده‌ای عجیب و غریب قدم می‌ذاره؛ خوش اومدید! همه با پرها بپرید، برقصید، پرواز کنید! از این‌جا به بعد حتی گریه‌ها هم با خنده می‌ریزند.
کانا با خنده‌های تلخ و شیرین خود، فریادش را که تمام مدت در دل مخفی کرده بود؛ آزاد کرده و با تمام وجود گفت:
- خداحافظی با عقلانیت و خوشحالی با دیوانگی!
گل‌ها را به اطراف می‌پاشد و با کالوس دیوانگی را چاشنی شادی کردند.
در آن‌سوی این مراسم کالیو با یک مردم‌نمایی مهارتی، مثل همیشه دستورالعمل‌های یک راز عظیم را در مقابل حضار به نمایش گذاشته بود؛ او باز هم چشم‌های بی‌معنی کودن را مورد هدف خود قرار داده بود، تا قدرت خود را به حاضرانِ مراسم نشان دهد.
کالیو گفت:
- گوش کنید دوستان! امروز ما دستورالعمل‌های یک راز عظیم را برای چشم‌های بی‌معنی کودن اجرا می‌کنیم.
نگاه پر شور و شوق خود را بین چشم‌های حضار که کنجکاوی از آن‌ها لبریز شده، گرداند و پس از لحظاتی جان‌کاه ل*ب به سخن گشود:
- حاضرید ببینید چطور معنی به زندگی بی‌معنا می‌افزاییم؟
فریادهای حضار که آغشته به لبخندی پر شوق بود، بر فضا طنین‌انداز شد؛ کودن شجاع و همیشه داوطلب برای این‌گونه جادوها صبر و تحمل خود را از دست داده بود.
- حاضریم! کالیو، نشون بده.
هیجان حضار، به کالیو نیز انتقال یافته بود و باعث شده بود که ورجه وورجه‌های او نیز دو چندان شود چرا که به‌ مانند جادوگران مرموز سخن می‌گفت و بینندگان مردم‌نمایی‌هایش را مدام تشنه‌تر از قبل می‌کرد.
با حماسه فریاد زد:
- ابتدا، با یک خنده بزرگ... .
مکثی کرد و سپس با لبخند دندان‌نمایی ادامه داد:
- حالا همگی، یک...دو...سه... (جادوی خنده و شگفتی اجرا می‌شود) به به! حالا که چشم‌ها به هم معنا پیدا کردند، بیایید ببینیم چه اتفاقات جالبی می‌افته.
کالیو با حرکات گویا و مهارت فوق‌العاده‌ای، یک جادوی خنده و شگفتی آغاز کرد؛ او با حروف نامرئی از خنده و شادی، انرژی مثبتی را به اطرافش منتقل می‌کرد.
ابتدا، چهره‌های بی‌معنای حاضران تدریجاً به یک‌دیگر معنا پیدا کردند؛ لبخندهایی که از دل خود شکل گرفته بود، همچون یک جلسه سحرآمیز در دنیای خنده و شادی، از دست‌های بلند شده به هوا، پرهای جوجه‌های دیوانه که هنوز در هوا حلقه زده بودند، شروع به رقصیدن کردند. حالت خنده‌آمیز افراد وارد یک اوج بیشتر شد؛ هر کسی احساس می‌کرد که در یک دنیای خیالی و دلپذیر قرار گرفته است، همان دنیایی که در تمام عمر به دنبال آن بودند؛ در این جادوی خنده، حتی صداهای خنده به یک ملودی جذاب و آهنگین تبدیل شده بودند؛ حس تعلق به یک‌دیگر و فراموشی از هرگونه عقلانیت، همگی را در میان خنده و شگفتی فرو برده بود، این جادو یک تجربهٔ شگفت‌آور و بی‌نظیر برای همهٔ حاضران بود که در زندگی‌شان یک فصل جدید از خنده و شادی را آغاز کرده بودند.
حالا همگی آماده بودند برای یک سفر جدید به دل دیوانگی، جایی که رازها و خنده‌ها هر لحظه از جادوی لغزش دیوانه‌وار جاری می‌شدند.


کانا: @Lady.Boss
کالیو: @rifledark
کالوس: @IVI
کودن: @COOKiE
 
امضا : Liam
بالا