• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

Zahra tajik

[مدیر بازنشسته]
LV
0
 
Joined
Jul 18, 2023
Messages
45
سکه
266
از ترس صورتم رو به سفیدی می‌رفت، ناگهان مرد در حین اوج گرفتن کمی خم شد با خباثت قهقهه‌ای زد و گفت:
ـ جون تو الان کف دست منه لارا، تو الان باید برای آزادی خودت التماس کنی.
ناخن‌هاش جوری توی تنم فرو رفتن حس کردم صدای شکافتن گوشت کمرم رو می‌شنوم، جیغ بلندی از این همه درد کشیدم و گفتم:
ـ تو یه سایه احمقی که نمی‌دونی من کیه‌ام نه؟؟ تو عوضی نمی‌دونی داری با کی بازی می‌کنی؟ من لارام، لارا آذرخیز باور کن تو رو آتیش می‌زنم.
صدای خنده تمسخر آمیزش توی گلو خفه شد، ناگهان صدای شکافتن آسمون به گوش رسید؛ مردی با نیزه و بال‌های مشکی رنگ جلوی ما ظاهر شد، چشم‌های مشکی رنگش انگار تموم حرف‌های منو از تو ذهنم بیرون می‌کشید.
با عصبانیت نیزه سنگین خودش رو بالا برد و فریادی کشید که ترسیدم مردم این شهر از ترس این صدا بیرون بریزن و ما رو در حال جدال ببینن.
ـ تو از قوانین سر پیچی کردی سایه تاریکی، اون آدمیزاد رو رها کن.
سایه دندون‌های نامرتب زرد شده‌اش رو به مرد نشون داد و گفت:
ـ دیر اومدی دنبالش نگهبان! من اون رو پیش ارباب خودم می‌برم.
تتوی پشت گوشم چنان از داغی گر گرفته بود که هر آن احساس می‌کردم زیر گوشم می‌خواد پاره بشه، صدای جیغ زدنم بیشتر شد که بلافاصله مرد به سمت ما حمله ور شد.
ـ تو حق نداری اون آدمیزاد رو به دنیای ما بر گردونی، اون‌ها خیلی وقته تبعید شدن اون رو به جایی که زندگی خودشه برگردون.
 
امضا : Zahra tajik

Who has read this thread (Total: 10) View details

Top Bottom