به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
به نام خداوند بخشنده و بسی مهربان
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
در اینجا قراره تعدادی از اشعار حامد عسکری _ یکی از شاعر های مورد علاقم _ رو براتون قرار بدم.
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
مورد علاقه ترین شعرم (از حامد عسکری)
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر

درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر

بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر

رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر

زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر

هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
با خون انگشتم بر آجر حک کردم: ما بیشتر
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
مورد علاقه دوم:
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد

از غزل‌هایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت‌های روشن و شعله‌ورم را باد برد

با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمه عاشق‌ترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
هرچه با تنهایی من آشناتر می‌شوی
دیرتر سرمی‌زنی و بی‌وفاتر می‌شوی

هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشان‌تر، تو هم بی‌اعتناتر می‌شوی

من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر می‌بالی و بالا بلاتر می‌شوی

مثل بیدی زلف‌ها را ریختی بر شانه‌ها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می‌شوی

عشق قلیانی‌ست با طعم خوش نعنا دو سیب
می‌کشی آزاد باشی، مبتلاتر می‌شوی

یا سراغ من می‌آیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار من ابری نیا، تر می‌شوی
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
نامه آخرت به دستم رسید
بالاخره تونستی پستش کنی

خیلی پُلا میونمون خراب شد
دیگه نمی‌تونی درستش کنی

جون به لبم رسید تا رامم بشی
چه جوری این شعله رو خاموش کنم

شاید ببخشمت ولی محاله
نامه آخرو فراموش کنم

نوشتی آسمونمون تموم شد
هرچی که بوده بینمون تموم شد

تو ساده رد شدی ولی جدایی
خیلی برای من گرون تموم شد

تو آسمون قلب من پریدن
یه ذره بال و پر می‌خواس نداشتی

به من نگو تقصیر سرنوشته
عاشق شدن جگر می‌خواس نداشتی

با این حساب حرفی دیگه نمونده
منم دیگه حرفامو جم می‌کنم

چندتا غزل می‌مونه چندتا نامه
اونم یه خاکی تو سرم می‌کنم

ازما گذشته اینو بشنو برو
که چوب حراج نزنی دلت رو

دل به کسی بده که وقتی می‌ره
رژت رو پاک کنه نه ریملت رو
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
275
مدال‌ها
3
سکه
1,511
منو موجا هر روز سیلی زدن
شکستم ولی صخره بار اومدم

کنارم نبودی ببینی چطور
با این بی کسی‌ها کنار اومدم

نمی‌گم که منت بذارم سرت
نمی‌گم که من از همه بهترم

تو که خوب می‌دونی چی از دست رفت
تو که خوب می‌دونی چی اومد سرم

حواسم بهت هست که دلواپسی
می‌دونم شبات صاف و پر نور نیست

بذار با همین حس نگاهت کنم
خدا شاهده چشم من شور نیست

پر از جمعه‌های بدون توئم
ولی انتظارت هنوز با منه

به این قصه خوشبین‌تر از سابقم
تو یک روز میای من دلم روشنه
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا