مهوین؛
[نابغهٔ ثروت کیبی بایت ¹⁰²⁴]
پرسنل مدیریت
بنیانگذار | مدیر کل
مدیریت رسمی
همراه انجمن
ویراستار انجمن
طراح سایت
گوینده انجمن
دوبلور انجمن
برترین کاربر ماه
سطح
3
نامکاربری: SAYRA
نام و نام خانوادگی: زینب سواری
نوع کتاب: رمان
عنوان کتاب: لحظهای باور کن
ژانر کتاب: عاشقانه، تراژدی، تخیلی
خلاصه کتاب: اگر فردا، آخرین روز دنیا باشد؛
تمام خطوط تلفن دنیا پر میشود، از جملههایی مانند: همیشه دوستت داشتم، هیچوقت نتوانستم بگویم دوستت دارم، مرا ببخش و... .
هزاران نفر برای دیدن کسی که دوست دارند، حاضر هستند کل داراییشان را بدهند، برای اینکه وقت دیدن طرفشان را لحظهای داشته باشند!
لحظهای باور کن؛ فردا، زندگی، و دنیا تمام میشود..!
مقدمه کتاب: اگر فردایی نبود...
بدان من امروز را بیپایان در آغوشت بودم، من سراسر عشق بودم و هر لحظه سپاس از دنیایی پر از تاریکی که روشنی چون تو را برای من داشت!
اگر فردایی نبود...
بدان زندگی با تو، از تمام لحظه در کنارت لذتی بیوصف ساخت که برایم حدیث پرنده و حس پروازش بود؛ برای منی که همه دیوار بودم و تو پنجره، همه جستجو بودم و تو معلوم، همه ناسور بودم و تو مرهم، همه راه بودم و تو مقصد، دیروز بودم و تو فردا!
اگر فردایی نبود...
بدان که من همه را برای تو خواستم و تو را برای خودم و جز این هم افتخاری نیست..!
«به قلم: سعید محسنپور»
در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش میکنید یا به ناظر واگذار میکنید؟ خودم ویرایش میکنم.
مورخ ثبت درخواست: 2024-09-28
نام و نام خانوادگی: زینب سواری
نوع کتاب: رمان
عنوان کتاب: لحظهای باور کن
ژانر کتاب: عاشقانه، تراژدی، تخیلی
خلاصه کتاب: اگر فردا، آخرین روز دنیا باشد؛
تمام خطوط تلفن دنیا پر میشود، از جملههایی مانند: همیشه دوستت داشتم، هیچوقت نتوانستم بگویم دوستت دارم، مرا ببخش و... .
هزاران نفر برای دیدن کسی که دوست دارند، حاضر هستند کل داراییشان را بدهند، برای اینکه وقت دیدن طرفشان را لحظهای داشته باشند!
لحظهای باور کن؛ فردا، زندگی، و دنیا تمام میشود..!
مقدمه کتاب: اگر فردایی نبود...
بدان من امروز را بیپایان در آغوشت بودم، من سراسر عشق بودم و هر لحظه سپاس از دنیایی پر از تاریکی که روشنی چون تو را برای من داشت!
اگر فردایی نبود...
بدان زندگی با تو، از تمام لحظه در کنارت لذتی بیوصف ساخت که برایم حدیث پرنده و حس پروازش بود؛ برای منی که همه دیوار بودم و تو پنجره، همه جستجو بودم و تو معلوم، همه ناسور بودم و تو مرهم، همه راه بودم و تو مقصد، دیروز بودم و تو فردا!
اگر فردایی نبود...
بدان که من همه را برای تو خواستم و تو را برای خودم و جز این هم افتخاری نیست..!
«به قلم: سعید محسنپور»
در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش میکنید یا به ناظر واگذار میکنید؟ خودم ویرایش میکنم.
مورخ ثبت درخواست: 2024-09-28