نامکاربری: Raimand
نام و نام خانوادگی: فاطمه یکتاپرست
نوع کتاب: رمان
عنوان کتاب: جسدم را بخوان!
ژانر کتاب: معمایی - جنایی - عاشقانه
خلاصه کتاب: شروع درگیری من ساده بود؛ تنها در حال کالبدشکافیاش، پلاکی از حلقش بیرون آوردم که رویش نوشته شده بود:
"جسدم را بخوان!"
و من، تمام وجودم را پای وصیتش گذاشتم...
مقدمه کتاب: از خود میپرسیدم:
- مگر خدا جز برای عشق از عرش تقدیرش پایین میآید؟
و آمده بود که تو را به من بخشید!
همیشه میخواستم تو مردهنشین من باشی؛ گر چه شاهسمی بودم که شیرهی جانت را میمکید! باید رهایت میکردم... .
با این حال، اکنون که دستت به خاکسترهایم میگیرد، لبخندم را میفهمی؟!
آشوب به پا شده، جای این شاهسم را میگیرد؛ این گرداب سیاه انگار عالمت را میبلعد، با تمام اینها وقتی برایت گذاشتهام که بدانی تو، جانشین شاهسم این جریانی!
"جسدم را بخوان!'
و بعد...
این شهربازی را به آتش بکش!
***
در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش میکنید یا به ناظر واگذار میکنید؟ خودم ویرایش میکنم.
مورخ ثبت درخواست: 2024-05-03
نام و نام خانوادگی: فاطمه یکتاپرست
نوع کتاب: رمان
عنوان کتاب: جسدم را بخوان!
ژانر کتاب: معمایی - جنایی - عاشقانه
خلاصه کتاب: شروع درگیری من ساده بود؛ تنها در حال کالبدشکافیاش، پلاکی از حلقش بیرون آوردم که رویش نوشته شده بود:
"جسدم را بخوان!"
و من، تمام وجودم را پای وصیتش گذاشتم...
مقدمه کتاب: از خود میپرسیدم:
- مگر خدا جز برای عشق از عرش تقدیرش پایین میآید؟
و آمده بود که تو را به من بخشید!
همیشه میخواستم تو مردهنشین من باشی؛ گر چه شاهسمی بودم که شیرهی جانت را میمکید! باید رهایت میکردم... .
با این حال، اکنون که دستت به خاکسترهایم میگیرد، لبخندم را میفهمی؟!
آشوب به پا شده، جای این شاهسم را میگیرد؛ این گرداب سیاه انگار عالمت را میبلعد، با تمام اینها وقتی برایت گذاشتهام که بدانی تو، جانشین شاهسم این جریانی!
"جسدم را بخوان!'
و بعد...
این شهربازی را به آتش بکش!
***
در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش میکنید یا به ناظر واگذار میکنید؟ خودم ویرایش میکنم.
مورخ ثبت درخواست: 2024-05-03