به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

تأیید شد درخواست نظارت رمان ای روی تو آیینه‌ام | حمیدی کاربر انجمن بوکینو

  • نویسنده موضوع حمیدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 37
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

حمیدی

کاربر اخراجی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
33
سکه
165
نام‌کاربری: حمیدی

نام و نام خانوادگی: رها حمیدی

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: ای روی تو آیینه‌ام

ژانر کتاب: عاشقانه

خلاصه کتاب: «به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم»

نام رمان: ای روی تو آیینه‌ام
نویسنده: رها حمیدی
ژانر: عاشقانه

خلاصه:
تمام عشق روزی نیم‌نگاهی بود که بلوار تاریک رسیدن به او را ریسه ‌می‌بست، این روزها که آسمان پر از ستاره‌های خاموش است عشق، نیم‌نگاهی است که خسوف را کنایه می‌زند و باد با کینه‌ای از نمی‌دانم‌ها و رفتن‌ها طاق‌های پنجره را به هم می‌کوبد؛ آری تمام عشق روزی نیم‌نگاهی بود که تمام هستی دخترانه‌ای را نشانه رفته بود.
ابرها را باید گفت نبارند، باران بی‌مهابای چشمانش هم مجابش نمی‌کنند. به راستی که او از خشکسالی قرن‌ها و عاطفه‌ها آمده‌ است.


مقدمه کتاب: مقدمه:
عاشق، زمزمه می‌کند، فریاد نمی‌کشد. تسخیر کرده‌ای روح و تنم را و ناگاه دلت دستی به دلم زد، ریشه دواند نگاهت سجده کردم، نگاهت مرا پس زد. لبانت را واسطه کردی روحت را دمیدی در وجودم و من یک آن جان گرفتم؛ آنگاه بی‌خبر رفتی و بی‌هوا از من گرفتی ایمان و تنم را... .
روشنایی دل من آن دو سیهِ چالهٔ فضایی‌ات است که تمام من در آن خلاصه می‌شود، و هوای من عطر گیسوانت است که با هربار استشمامش مرا به هوایت می‌برد. آغوشت وسعت کوچک شدهٔ جهان است و لبانت جنون محض نگاهت عطش جان است و صدایت آرامشم و تمام من در انهنای گوشهٔ لبت، یا بهتر بگویم در چال چانه‌ات خلاصه می‌شود.


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: 2024-07-01
 
امضا : حمیدی

Aytak

[مدیر ارشد بازنشسته]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-09-06
نوشته‌ها
341
مدال‌ها
16
سکه
1,808
سلام، درخواست نظارت رمان شما توسط مدیریت تائید شد.✅
ناظر شما: @arisky
می‌توانید تاپیک رمان خود را در بخش "تایپ رمان" در تالار کتاب ایجاد کنید.
لطفاً منتظر گفتگویی از طرف ناظر خود، تحت عنوان ( گپ نظارت | ناظر arisky )
باشید!
تائید شده توسط سرپرست بخش خدماتینو.​
 
امضا : Aytak
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: arisky
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا