نامکاربری: itszari
نام و نام خانوادگی: زری
نوع کتاب: دلنوشته
عنوان کتاب: فردای بیتو
ژانر کتاب: تراژدی
خلاصه کتاب: به چشمانم خیره شو
من برای اینکه دردهایم را به تو بفهمانم، جز چشمانم، دیگر چیزی ندارم. چشمانم نیمی از عشق و نیمی از نفرت در آن موج میزند و درخشش میگیرد. به دستانم نگاه کن. غم، با دست زمختش دستانم را میگیرد. به ل*بهایم نگاه کن. آنها خشکیدهاند. زبانم میل سخن گفتن ندارد.
مقدمه کتاب: به قلب تکهتکه شدهام نگاه کن.
هر آنچه تیغه زدی، بس است. به روح خستهام نگاه کن. آمده بودی امید بدهی، نه امید برهانی.
به پای بیجانم نگاه کن. آمده بودی همپایم باشی، نه کفشهایم را پنهان کنی. به موهای سپیدم نگاه کن. آمده بودی بمانی، نه که بروی.
قول و وعدههایت، کجای دیوارهای این شهر پنهان شده؟ آمده بودیم فردایمان را بسازیم. کجا رفت فردای بیتو؟
در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش میکنید یا به ناظر واگذار میکنید؟ خودم ویرایش میکنم.
مورخ ثبت درخواست: 2024-06-26
نام و نام خانوادگی: زری
نوع کتاب: دلنوشته
عنوان کتاب: فردای بیتو
ژانر کتاب: تراژدی
خلاصه کتاب: به چشمانم خیره شو
من برای اینکه دردهایم را به تو بفهمانم، جز چشمانم، دیگر چیزی ندارم. چشمانم نیمی از عشق و نیمی از نفرت در آن موج میزند و درخشش میگیرد. به دستانم نگاه کن. غم، با دست زمختش دستانم را میگیرد. به ل*بهایم نگاه کن. آنها خشکیدهاند. زبانم میل سخن گفتن ندارد.
مقدمه کتاب: به قلب تکهتکه شدهام نگاه کن.
هر آنچه تیغه زدی، بس است. به روح خستهام نگاه کن. آمده بودی امید بدهی، نه امید برهانی.
به پای بیجانم نگاه کن. آمده بودی همپایم باشی، نه کفشهایم را پنهان کنی. به موهای سپیدم نگاه کن. آمده بودی بمانی، نه که بروی.
قول و وعدههایت، کجای دیوارهای این شهر پنهان شده؟ آمده بودیم فردایمان را بسازیم. کجا رفت فردای بیتو؟
در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش میکنید یا به ناظر واگذار میکنید؟ خودم ویرایش میکنم.
مورخ ثبت درخواست: 2024-06-26