به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

در حال ترجمه داستان کوتاه اما و جری|مترجم Liza کاربر بوکینو

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
361
مدال‌ها
3
سکه
2,441
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Elora

[حفاظت کل انجمن]
سطح
7
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-03
نوشته‌ها
389
مدال‌ها
8
سکه
2,572
1681550381988.jpg
مترجم گرامی، از شما متشکریم که انجمن رمان‌نویسی بوکینو را جهت انتشار رمان خود انتخاب کرده‌اید!

از شما می‌خواهیم قبل از ترجمه اثر خود، قوانین را مطالعه کنید:

⚜️[ قوانین ترجمه آثار ]⚜️

برای بی‌جواب نماندن سوالات و مشکلات‌ خود، به تایپک زیر مراجعه فرمایید:
⚜️[ اتاق پرسش و پاسخ تالار ترجمه ]⚜️

برای آثار دلنشین‌تان جلد طراحی شود؟
بعد از قرار دادن ۱۰ پست در این تایپک درخواست دهید:
⚜️[ درخواست جلد آثار ]⚜️

برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت آثارتان و تگ‌دهی به آن، بعد از قرار دادن ۲۰ پست، به تالار نقد مراجعه کنید:
⚜️[ نقد و تگ‌دهی به آثار ]⚜️

بعد از قرار دادن ۱۰ پست، برای کاور تبلیغاتی در تایپک زیر اقدام فرمایید:
⚜️[ درخواست کاور تبلیغاتی ]⚜️

برای درخواست تیزر، می‌توانید بعد از ۲۰ پست در تایپک زیر درخواست دهید:
⚜️
[ درخواست تیزر آثار ]⚜️

پست‌های اثرتان به تعداد منصوب رسیده و پایان یافته؟!
پس در تایپک زیر اعلام کنید:
⚜️[ اعلام پایان ترجمه آثار ]⚜️

برای انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تایپک زیر شوید:
⚜️[ درخواست انتقال و بازگردانی آثار ]⚜️

و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی ترجمه به تالار آموزشگاه مراجعه نمایید.
⚜️[ تالار آموزشگاه ]⚜️

با آرزوی موفقیت برای شما!


[کادر مدیریت تالار ترجمه]
 
امضا : Elora
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
361
مدال‌ها
3
سکه
2,441
نشریه سخن

IMG_20240920_194656.jpg
 

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
361
مدال‌ها
3
سکه
2,441
IMG_20240920_195612.jpg

داستان های کوتاه انگلیسی اما و جری نسخه رایگان.
کپی رایت© Ola Zur 2011
ویرایش دوم 2015 کلیه حقوق محفوظ است.

شما حق ویرایش، فروش مجدد، کپی یا ادعای مالکیت این کتابچه را ندارید، با این حال، شما این حق را دارید که این دفترچه را به دیگرانی که ممکن است از آن بهره‌مند شوند منتقل کنید.

شما می‌توانید این جزه را به صورت آزادانه چاپ، استفاده و توزیع کنید، مشروط بر اینکه دست نخورده باقی بماند و به هیچ وجه تغییر نکند.

اگر می‌خواهید این جزوه را در یک وب‌سایت یا وبلاگ آپلود کنید، می‌توانید این کار را فقط در شرایطی انجام دهید که
۱)دست نخورده باقی بماند و به هیچ وجه تغییر نکند و
۲)پیوندی با اعتبار بازگشت به(لینک در سطر آخر عکس بالا پیوند شده)داشته باشید(لینک در سطر آخر عکس بالا پیوند شده)در صفحه وب که کتابچه در آن منتشر شده است.

اولا زور (نویسنده اثر)تنها مالک حق این کتاب است و ممکن است این مجوز ها را هر زمانی به صلاحدید خود تغییر دهد یا لغو کند.
 

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
361
مدال‌ها
3
سکه
2,441
IMG_20241006_213841.jpg
 

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
361
مدال‌ها
3
سکه
2,441
داستان 1
سورپرایز!
5/30


جری و اما زن و شوهر هستند.
تابستان است و تولد جری نزدیک است، اما میخواهد برای تولدش هدیه ای به او بدهد اما میخواهد یک سورپرایز باشد بنابراین باید همه چیز را مخفی نگه دارد.
اما او یک مشکل بزرگ دارد اگر جری نمیتواند در مورد برنامه اش بداند چگونه می تواند بفهمد(اما) که برای تولدش چه چیزی برای او تهیه کند؟
او تصمیم میگیرد از یک تکنیک مخفی استفاده کند برای یک هفته کامل در حالی که او تظاهر به انجام کارهای دیگر میکند در واقع با دقت به سرنخ ها گوش می دهد.
با این حال جری واقعاً در مورد این موضوع صحبت نمیکند یک هفته تمام بدون اشاره به چیزی که واقعاً می خواهد یا نیاز دارد می گذرد.

"همین" اما با خودش فکر میکند فردا تولد جری است من دستکش ها را در می آورم.

اما با خواهر شوهرش مری تماس میگیرد و آنها نقشه ای مخفیانه میکشند.
مری با جری تماس می گیرد از او می پرسد که دوست دارد برای تولدش چه چیزی دریافت کند و اما به مکالمه گوش میدهد بدون اینکه جری بداند(بفهمد).
این طرح طبق برنامه شروع میشود مری به جری زنگ میزند و آنها در مورد تولد آینده او با هم گپ می زنند.
اما از اتاق دیگر با دقت گوش می
دهد.
سرانجام، او میشنود که او چه میخواهد - یک جفت کفش ورزشی -
"باشه" او با خودش فکر میکند.
پر از هیجان از اتاق بیرون میدود او چندان ساکت نیست اما چه کسی میتواند او را سرزنش کند؟
او با عجله به مغازه میرود و یک جفت کفش ورزشی براق دقیقاً اندازه جری می خرد او خیلی خوشحال است. او هدیه ای را که میخواهد به او میدهد و این یک هدیه کامل خواهد بود!
امروز تولد جری است اما منتظر میماند تا شام ویژه آنها در شب...
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
361
مدال‌ها
3
سکه
2,441
6/30

بالاخره (آن)لحظه فرا میرسد زمان هدیه جری است اما جعبه کفش های (ورزشی)را که در کاغذهای رنگارنگ پیچیده شده است می آورد.
"وای" جری لبخند میگوید:
- اوه من کنجکاوم(هیجان دارم) که بدونم چیه؟
بازش کن و خودت ببین" اما با خوشحالی پاسخ می دهد. کاغذ رنگارنگ را پاره میکند و جعبه را بیرون می آورد، جعبه را باز میکند.
اوه این یک جفت کفش ورزشی است چه دوست داشتنی... سورپرایز..."
اما متوجه میشود که چیزی اشتباه است
چی شده؟ تو خیلی خوشحال به نظر نمیرسی آیا به یک جفت کفش کتانی احتیاج نداری؟
"هوم.... جری نگاهی به هر(دو جفت) کفش می اندازد.
خب مگه به مری نگفتی که یک جفت کفش کتانی میخوای؟ اما از او می پرسد
یک جفت کفش کتانی؟ جری شروع به خندیدن میکند
گفتم یک جفت اسپیکر
به نظر می رسد تعجب کرده اید خوب حدس میزنم میتوانم از یک جفت کفش ورزشی هم استفاده کنم.
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
361
مدال‌ها
3
سکه
2,441
داستان 2
اوه، وحشت...
14/30


اما و جری دوست دارند فیلم ببینند نه در واقع اما و جری عاشق تماشای فیلم هستند. آنها فقط یک مشکل کوچک .دارند آنها هرگز فیلمهای مشابهی را دوست ندارند .
اما فیلمهای ترسناک را دوست دارد او ترس و خون را دوست دارد.
از طرف دیگر جری از فیلمهای ترسناک متنفر است. او از ترس و خون متنفر است. او داستان های عاشقانه را دوست دارد او زوجهای عاشقانه و پایان خوش را دوست دارد.
اما از فیلمهای عاشقانه متنفر است او فکر میکند آنها احمقانه و خسته کننده هستند.
در ابتدا نمیدانند که اینقدر سلیقه هایشان در فیلم ها متفاوت است.
اما به خانه می.آید اوه خدای من او صدا میزند جری باید با من به سینما بیای این فیلم جدید شگفت انگیز وجود دارد من باید آن را تماشا کنم
"کدومش؟"
"تبر خونین."
جری برای لحظه ای به آن فکر میکند "هوم... کمی عجیب به نظر نمی رسد؟"
البته که نه، احمقانه به نظر یک فیلم شگفت انگیز است. ما باید آن را تماشا کنیم." اما به او می خندد.
خب اگر اینطور می.گویی بیا دنبالش برویم
دو ساعت بعد جری در سالن سینما نشسته و فریاد میزند پنج دقیقه بعد او به سمت دستشویی می دود تا پیف کند.
"اوه، خدای من اما نمی دانستم منظورت این بود که گفتی شگفت انگیز!" فکر نمیکنم دیگر بتوانم چنین فیلمی را تماشا کنم.»
""
او می گوید اشکالی ندارد جری حدس میزنم شما به اندازه من فیلمهای ترسناک را دوست
ندارید چند روز بعد جری به خانه
می
آید.
"اما!" او صدا میزند گوش کن تو باید با من به سینما .بیای این فیلم جدید فوق العاده وجود دارد ما باید آن را تماشا کنیم

چاپ 2011 | www.really-learn-english.com
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
361
مدال‌ها
3
سکه
2,441
15/30
- کدوم فیلمه؟
- خورشید، عشق و امید.
اما برای چند لحظه به این فکر می‌کند و می‌گوید:
- اوه... یکم احمقانه به نظر نمی‌رسه؟
جری می‌خندد و پاسخ می‌دهد:
- معلومه که نه، اما! به نظر می‌رسه فیلم فوق‌العاده‌ای باشه. باید ببینیمش.
اما موافقت می‌کند و می‌گوید:
- خوب، اگر تو می‌گی، بریم ببینیم.
دو ساعت بعد، اما کاملاً خشک و بی‌حرکت در سالن سینما نشسته است؛
پنج دقیقه بعد از سالن فرار می‌کند.
اما با وحشت می‌گوید:
- وای خدای من، جری! نمی‌دونستم منظورت از «فوق‌العاده» اینه! فکر نمی‌کنم بتونم دوباره همچین فیلمی رو ببینم.
جری به او نگاه می‌کند و می‌گوید:
- خوب، فکر کنم تو به اندازه من عاشق فیلم‌های عاشقانه نیستی.
اما موافقت می‌کند و می‌گوید:
- درسته. حالا چکار کنیم؟ (آیا) دوباره با هم میایم سینما؟
جری چند لحظه فکر می‌کند و بعد جواب می‌دهد:
- فکر کنم باید منتظر یک فیلم عاشقانه ترسناک بمونیم.
می‌دونی، پسری دختری رو ملاقات می‌کنه، عاشق هم می‌شن و بعد دختر اونو می‌خوره!

چاپ 2011 | www.really-learn-english.com
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban
بالا