بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذتبخش موفقیت را بچشید!
ثبتنام
ورود به حساب کاربری
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
سلام سلام به بر و بچ عزیزدل که شما باشی!
بله خود خود شمایی که داری این تاپیک جالب و طنز رو میخونی
آیا تا حالا قصه و خاطره خودکشی مسمومشدهی (طنز و مسخره) کسی رو شنیدی؟!
میخوام در این تاپیک، این خاطرات خودکشیهای طنز و واقعیای که تا حالا شنیدم رو برات بگم که خندهه رو به لبت بیارم!
امیدوارم اینقدر بخندی که دلدرد بگیری و غم و غصههات رو برای یه دقیقه هم که شده فراموش کنی دوست خوبم!
دیروز صبح که سرکار بودم و با همکارهام مشغول صحبت بودیم، بحث به سمت و سوی خودکشی کشیده شد!
ما هم که بجز حرفای سم و طنز چیزی نمیگفتیم؛ یعنی دلمون نمیخواست جو گرفته و غمآلود بشه، برای همین بچهها خودکشیهای جالب و طنز خودشون و اطرافیانشون رو تعریف کردن!
همکارم میگفت:
- پسرخالهام حساب بانکیاش دچار مشکل شده بود؛ یعنی یکی از خارج از کشور گولش زده بود و خب از حساب بانکی این استفاده کرده بود برای کلاهبرداری!
بعد همه از این پسر خالهام که صاحب حساب بانکی بود شکایت میکنن و دادگاه و... تشکیل میشه و خیلی مشکلات براش پیش میاد.
این پسرخالهام هم بهش فشار میاد و میخواد که خودکشی کنه؛ میره ۴ بسته قرص LD (ضد بارداری) میخوره!
حالش بد میشه و همشو (گلااااب به روتون) بالا میاره:/
خالهام میاد بهم میگه که فاطمه جان (اسم همکار عزیزم فاطمهست) بیا به این پسره یکم دلداری بده حداقل یکم آروم بشه.
منم میرم پیشش که بهش دلداری بدم، یهو حرصم میگیره میگم آخه احمق با قرص LD خودکشی میکنن؟ حداقل ۴تا دونه قرص درست حسابی میخوردی آبرومون نره:/
خاله جانم هم میاد منو از اتاق بیرون میندازه میگه لازم نکرده که دلداریش بدی بیا برو!
خلاصه که جاااتون خالی، من و همکارام هرکدوم یه گوشه افتاده بودیم و میخندیدیم و نفسمون بالا نمیومد!