دنباله دار خنده‌دار ترین آرزوت تو بچگی

[ARAMESH]

خنده‌دارترین آرزوت تو بچگی چی بود؟

 

[IVI]

با بیبیدی بابیدی بو ملتو تبدیل به قورباغه کنم!
یادم نمیره همش رو بابام امتحانش میکردم نمیشد میزدم زیر گریه

 

[مهوا؛]

آرزو میکردم عروسکم زنده شه تا باهاش حرف بزنم بگردممم انقد بلا سرش آوردم ولی هیچ وقت اتفاق نیفتاد

 

[Elora]

هعی هعی هعی آه اسفوس
می‌خواستم تلوزیون رو بشکنم برم توی فیلم جومونگ تا سوسانو رو از دستش نجات بدم ولی متاسفانه توی خیالاتم یهو با ینک‌فو مزدوج شدم
ولی ای کاش می‌شد بشکنم ولی جرئت نداشتم چون مامانم سرم رو میشکست تهشم داداش کوچیکم زد تلوزیون رو شکون و تمامی آرزوهام بر باد رفت

 

[مهوین؛]

برم هند با ملکه جانسی بجنگم:/

(ملکه جانسی یه سریال بود که دختره از بچگیش شمشیرزن بوده و با سربازهای انگلیسی می‌جنگیده)

 

[Dark dreamer]

آرزو داشتم پسرداییم زود بزرگ بشه.
مشکل این‌جاست
حتی رفتم حرم امام رضا دعا کردم توی حرم حضرت معصومه حاجت خواستم.
نمی‌دونم پسرداییم چه مشکلی داشت من نگران بودم این یابو یه وقت رشد نکنه خیلی نگران رشدش بودم.
الان نمی‌خوام ریختشو ببینم آدم خبرچینی هست

 

[Maedeh]

پام بشکنه گچش بگیرم/:

 

[حوراء]

اسب بخرم👈👉

 

[مهوا؛]

کارخونه‌ی ماشین داشته باشم ( منظورم ماشین اسباب بازیه من برعکس بچه بودم خیلی به ماشین وابسته بودم تا عروسک)

 

[فردین رادفر]

آرزو داشتم مامانم ده تا داداش برام بیاره تا تیم فوتبال درست کنم هرشبم با اون دعا میخوابیدم