درست شبیه امروز بود. فقط یه فرق داشت. اون روز توی سرزمینی بزرگ به نام بوکینو، یه دختر ناز و قشنگ متولد شد.
همه اهالی سرزمین، خوشحال بودن؛ چون میدونستن اون دختر سرنوشت سرزمینشون رو تغییر میده.
اهالی قصد داشتن برن و اون دخترِ تازهچشمگشوده رو ببینن.
اول @LUNA و @kaniya در حالی که لباسهاشون رو با هم ست کرده بودن، به مهمونی رسیدن.
بعد از اونا @DELVIN و @Mr.Addams ضمن دعواکردن سر اینکه کدومشون میتونن @Rimuru رو مدیر یا یکی از اعضای تیم بخششون کنن، با سر و صدا وارد جشن شدن.
@حاجی و خانم دکتر @COOKiE هم که تازه تاپیک رادیو حاجی رو آپ کرده بودن، از راه رسیدن و @حاجی شروع کرد به صحبتکردن درباره اینکه قصد داره برای کار بعدیش با @RIRI مصاحبه کنه.
خلاصه تمام مهمونا دور هم جمع شدن تا کوچولوی داستان ما رو ببینن.
@VORTEX اومد جلو و گفت:
- من حق مادربزرگی به گردن همهتون داره و من اول باید بچهی نازمونو ببینم
@IVI هم گفت:
- بعدش من میبینمش. مثلا مدیر کل این سرزمینم، باید یه حقی داشته باشم
خلاصه همه دختر محبوبمونو دیدن و هر کی یه جوری ازش تعریف کرد.
ادامهش رو خودتون حدس بزنین دیگه؛ همه چیز رو که نباید من تعریف کنم
درست شبیه امروز بود. فقط یه فرق داشت. اون روز توی سرزمینی بزرگ به نام بوکینو، یه دختر ناز و قشنگ متولد شد.
همه اهالی سرزمین، خوشحال بودن؛ چون میدونستن اون دختر سرنوشت سرزمینشون رو تغییر میده.
اهالی قصد داشتن برن و اون دخترِ تازهچشمگشوده رو ببینن.
اول @LUNA و @kaniya در حالی که لباسهاشون رو با هم ست کرده بودن، به مهمونی رسیدن.
بعد از اونا @DELVIN و @Mr.Addams ضمن دعواکردن سر اینکه کدومشون میتونن @Rimuru رو مدیر یا یکی از اعضای تیم بخششون کنن، با سر و صدا وارد جشن شدن.
@حاجی و خانم دکتر @COOKiE هم که تازه تاپیک رادیو حاجی رو آپ کرده بودن، از راه رسیدن و @حاجی شروع کرد به صحبتکردن درباره اینکه قصد داره برای کار بعدیش با @RIRI مصاحبه کنه.
خلاصه تمام مهمونا دور هم جمع شدن تا کوچولوی داستان ما رو ببینن.
@VORTEX اومد جلو و گفت:
- من حق مادربزرگی به گردن همهتون داره و من اول باید بچهی نازمونو ببینم
@IVI هم گفت:
- بعدش من میبینمش. مثلا مدیر کل این سرزمینم، باید یه حقی داشته باشم
خلاصه همه دختر محبوبمونو دیدن و هر کی یه جوری ازش تعریف کرد.
ادامهش رو خودتون حدس بزنین دیگه؛ همه چیز رو که نباید من تعریف کنم
از شوخیها بگذریم..
@ARAMESH مهربونم، شاید فقط 5 روزه که میشناسمت ولی توی همین مدت کم هم متوجه قلب بزرگ و پشتکار قویت شدم.
به این آرزوت هم میرسی؛ فقط کافیه بخوای و همینجوری به تلاشکردنت ادامه بدی..
از شوخیها بگذریم..
@ARAMESH مهربونم، شاید فقط 5 روزه که میشناسمت ولی توی همین مدت کم هم متوجه قلب بزرگ و پشتکار قویت شدم.
به این آرزوت هم میرسی؛ فقط کافیه بخوای و همینجوری به تلاشکردنت ادامه بدی..
میلادت هُـمایونی نیلوفرِ سـرمهای انجمـن
میلادت هُـمایونی نیلوفرِ سـرمهای انجمـن
امیدوارم کسی از تگشدن یا نشدنش ناراحت نشده باشه!
آخرین ویرایش: