mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
چند دقیقه ی بعد، دریانورد مسئول پذیرش، به آرامی، در راهرو به سمت من آمد و به دفتر ناوسروان هوت هدایتم کرد. داگ هوت هم مصداق نیروهای سیل بود: قدبلند و عضلانی. موهای موج دار قهوه ای رنگ داشت و با اونیفورم خاکی رنگ نیروی دریایی بسیار رسمی و جذاب به نظر میرسید.
روی صندلی مقابل میز هوت نشستم و درباره ی دوره ی آموزشی سیل و شرایط لازم برای شرکت در دوره صحبت کردیم. درباره ی تجربیاتش از ویتنام و زندگی در تیم ها (در صورتی که دوره ی آموزش را با موفقیت پشت سر بگذارم) برایم گفت. از گوشه ی چشمم، هنوز میتوانستم مرد لاغراندام با لباس غیرنظامی را ببینم که همچنان به عکس های روی دیوار خیره شده
بود. حتماً او هم مثل من منتظر بود تا ناوسروان هوت را ببیند، به این امید که بیشتر درباره ی آموزش سیل یاد بگیرد.
من که مطمئن بودم قویتر و آماده تر از مرد دیگری هستم که با خودش فکر کرده است میتواند سختی های دوره ی آموزشی را پشت سر بگذارد، حس خوبی به خودم پیدا کردم. وسط گفت و گویمان، ناوسروان هوت ناگهان صحبتش را قطع کرد. سرش را بالا برد و با صدای بلند مردی را که در راهرو ایستاده بود صدا زد. وقتی هوت با دستش او را دعوت کرد که وارد دفترش شود، از جایم بلند شدم. مرد لاغراندام را صمیمانه در آغوش گرفت و گفت: «بیل(۲۲ ،(این تامی نوریس(۲۳ (است. تامی آخرین عضو سیل بود که به خاطر رشادت هایش در جنگ ویتنام مدال افتخار گرفت».
نوریس لبخند زد. به نظر میرسید از این معرفی خجالت زده شده است. من هم لبخند زدم. با او دست دادم و به خودم
خندیدم. این مرد به ظاهر نحیف، با آن موهای پرپشت که شک داشتم بتواند دوره ی آموزشی را با موفقیت پشت سر بگذارد، ناوسروان تام نوریس بود. تام نوریس در جنگ ویتنام خدمت کرده بود. او چند شب متوالی در دل صفوف دشمن نفوذ کرده بود تا دو تن از اسرای نیروی هوایی را نجات دهد. این همان تام نوریسی بود که در مأموریت دیگری نیروهای شمال ویتنام به صورتش تیر زده بودند و رهایش کرده بودند تا بمیرد. مهناوی مایک تورنتون(۲۴ (نجاتش داده بود و بعدها به خاطر این عمل شجاعانه مدال افتخار دریافت کرده بود.ً در تیم تام نوریس مردی بود که برای بهبودی از جراحتش جنگیده بود و بعدا اول نجات گروگانان FBI پذیرفته شده بود. این مرد آرام، تودار و متواضع یکی از سرسخت ترین اعضای تاریخ بلند تیم های سیل بود.
در سال ۱۹۶۹ ،نزدیک بود تامی نوریس از آموزش سیل اخراج شود. به او گفته بودند بیش از اندازه ریزاندام، لاغر و ضعیف است. اما نوریس هم مثل همکلاسی ام ثابت کرده بود که همه ی آنها اشتباه میکنند و یک بار دیگر نشان داده بود که سایز کفش های غواصی مهم نیست، بزرگی دل مهم است.
روی صندلی مقابل میز هوت نشستم و درباره ی دوره ی آموزشی سیل و شرایط لازم برای شرکت در دوره صحبت کردیم. درباره ی تجربیاتش از ویتنام و زندگی در تیم ها (در صورتی که دوره ی آموزش را با موفقیت پشت سر بگذارم) برایم گفت. از گوشه ی چشمم، هنوز میتوانستم مرد لاغراندام با لباس غیرنظامی را ببینم که همچنان به عکس های روی دیوار خیره شده
بود. حتماً او هم مثل من منتظر بود تا ناوسروان هوت را ببیند، به این امید که بیشتر درباره ی آموزش سیل یاد بگیرد.
من که مطمئن بودم قویتر و آماده تر از مرد دیگری هستم که با خودش فکر کرده است میتواند سختی های دوره ی آموزشی را پشت سر بگذارد، حس خوبی به خودم پیدا کردم. وسط گفت و گویمان، ناوسروان هوت ناگهان صحبتش را قطع کرد. سرش را بالا برد و با صدای بلند مردی را که در راهرو ایستاده بود صدا زد. وقتی هوت با دستش او را دعوت کرد که وارد دفترش شود، از جایم بلند شدم. مرد لاغراندام را صمیمانه در آغوش گرفت و گفت: «بیل(۲۲ ،(این تامی نوریس(۲۳ (است. تامی آخرین عضو سیل بود که به خاطر رشادت هایش در جنگ ویتنام مدال افتخار گرفت».
نوریس لبخند زد. به نظر میرسید از این معرفی خجالت زده شده است. من هم لبخند زدم. با او دست دادم و به خودم
خندیدم. این مرد به ظاهر نحیف، با آن موهای پرپشت که شک داشتم بتواند دوره ی آموزشی را با موفقیت پشت سر بگذارد، ناوسروان تام نوریس بود. تام نوریس در جنگ ویتنام خدمت کرده بود. او چند شب متوالی در دل صفوف دشمن نفوذ کرده بود تا دو تن از اسرای نیروی هوایی را نجات دهد. این همان تام نوریسی بود که در مأموریت دیگری نیروهای شمال ویتنام به صورتش تیر زده بودند و رهایش کرده بودند تا بمیرد. مهناوی مایک تورنتون(۲۴ (نجاتش داده بود و بعدها به خاطر این عمل شجاعانه مدال افتخار دریافت کرده بود.ً در تیم تام نوریس مردی بود که برای بهبودی از جراحتش جنگیده بود و بعدا اول نجات گروگانان FBI پذیرفته شده بود. این مرد آرام، تودار و متواضع یکی از سرسخت ترین اعضای تاریخ بلند تیم های سیل بود.
در سال ۱۹۶۹ ،نزدیک بود تامی نوریس از آموزش سیل اخراج شود. به او گفته بودند بیش از اندازه ریزاندام، لاغر و ضعیف است. اما نوریس هم مثل همکلاسی ام ثابت کرده بود که همه ی آنها اشتباه میکنند و یک بار دیگر نشان داده بود که سایز کفش های غواصی مهم نیست، بزرگی دل مهم است.