به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

انگیزشی * ببخش و بگیر *چرا و چگونه بخشنده ها به اوج موفقیت می رسند؟ ●آدام گرنت●مترجم: علیرضا خاکساران، سعید یاراحمدی / تایپیست : * mahban *

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
اعضای گروه، حتی وقتی با افرادی سر و کار داشتند که عضو اصلی گروه نبودند، کمک کنند. طبق یافته های این دو: «چنین تأثیری برای چند دوره تداوم می یابد و تا سه نفر گسترش می یابد (از یک فرد به فرد دیگر به فرد دیگر و به فرد دیگر).

در دور اول آزمایش، هر مشارکت اضافه ای که یکی از سوژه های آزمایش انجام می دهد به اندازه ی سه برابر از سوی دیگر سوژه هایی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر قرار گرفته اند تکرار
می شود که در نتیجه کمک بیشتری می کنند». وقتی افراد وارد موقعیت جدیدی می شوند، برای درک رفتار درست، به دیگران نگاه می کنند. با شروع بخشندگی، چنین عملی به هنجار تبدیل می شود و افراد در تعاملا ت شان با دیگران از آن استفاده می کنند. برای
درک بهتر موضوع، تصور کنید به گروهی چهار نفره ملحق شده اید. سه نفر دیگر غریبه اند و هر کدام تان تصمیم هایی می گیرید که دیگران از آن بی خبرند و در شش دور، هیچ فرصتی برای ایجاد ارتباط با یکدیگر ندارید. در هر دور، هر کدام تان ۳ دلار دریافت خواهید کرد و تصمیم می گیرید آن را برای خودتان بردارید یا به گروه ببخشید. اگر آن را برای خودتان بردارید، کل ۳ دلار را می گیرید.

اگر به گروه ببخشید، هر کدام از اعضای گروه ۲ دلار می گیرند که شامل شما هم می شود. در پایان هر دور، می فهمید هر کسی چه تصمیمی گرفته است. اگر همه بخشنده باشند، گروه بهتر می تواند پیش برود، هر کس در پایان هر دور ۸ دلار دریافت خواهد کرد و در پایان شش دور، این مبلغ به ۴۸ دلار خواهد رسید. اما اگر فقط شما بخشنده باشید و هیچ کس دیگری این کار را نکند، فقط ۱۲ دلار گیرتان می آید. چنین چیزی به
فرد انگیزه می دهد که گیرنده باشد، چون تضمین می کند ۱۸ دلار گیرتان می آید.

از آن جایی که نمی توانید با یکدیگر ارتباط برقرار کنید، بخشنده بودن راهبرد خطرناکی است. اما در تحقیق اصلی، ۱۵ درصد شرکت کنندگان همواره بخشنده بودند: در هر شش دور به گروه بخشیدند، برای منفعت گروه فداکاری می کردند. و آن قدرها که فکر می کنید هزینه بردار نبود. شگفت انگیز است که این بخشندگان ثابت قدم نتیجه ی خوبی گرفتند: با میانگین ۲۶ درصد پول بیشتر نسبت به شرکت کنندگان گروه های دیگری که حتی یک بخشنده هم نداشتند بازی را تمام کردند. چطور ممکن است بیشتر ببخشند و بیشتر بگیرند؟

وقتی این گروه ها شامل یک بخشنده ی ثابت قدم بودند، دیگر اعضا نیز بیشتر می بخشیدند. حضور فقط یک فرد بخشنده کافی بود تا هنجاری از بخشندگی ایجاد شود. این افراد توانستند با بخشندگی کاری کنند که اعضای گروه شان به نتیجه ی بهتری برسند و در این فرآیند، پول بیشتری بگیرند. با هر بخشش، ۵۰ درصد پول کمتری دریافت می کردند، اما از آن جایی که به
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
دیگران انگیزه می دادند بخشنده باشند، باعث می شدند در مجموع پول بیشتری به اعضای گروه برسد. بخشندگان مرز را جابه جا کردند و منافع را
برای کل گروه گسترش دادند. در این آزمایش، وقتی این بخشندگان ثابت قدم در هر دور پولشان را می بخشیدند، در حال انجام کاری مثل لطف پنج دقیقه ای بودند.

در حال انجام فداکاری های کوچکی بودند تا به هر عضو گروه منفعت برسانند و به دیگر اعضای گروه انگیزه دادند که آن ها نیز کار مشابهی انجام دهند. ریفکین با لطف پنج دقیقه ای برای کل شبکه اش، منافع کل گروه را گسترش می دهد. در ۱۰۶مایلز برای تمام پنج هزار کارآفرین این شبکه این هنجار وجود دارد که به یکدیگر کمک کنند. به گفته ی ریفکین: «این طور نیست که چون در ازای کمک شون چیزی بهشون می رسه به هم کمک می کنن.

هدف گروه اینه که ارزش بخشش را درون خودشون نهادینه کنن:
لزومی نداره به چنین کاری به چشم یه معامله نگاه کنید، لزومی نداره کمک تون رو معامله کنید. اگه کاری برای یکی از اعضای گروه انجام می دید، وقتی به کمک نیاز دارید، یکی دیگه از اعضای گروه کمک تون می کنه». برای گیرندگان و حسابگرها این نوع بخشش بی پایان کمی خطرناک به نظر
می رسد. آیا افراد بخشنده ای مانند ریفکین می توانند بهره وری خود را بالا نگه دارند، به خصوص وقتی هیچ تضمینی وجود ندارد کمک شان دوباره به آن ها برگردد و به صورت مستقیم سبب منفعت شان شود؟ برای روشن شدن جواب چنین سؤالی، فرانک فلین، استاد دانشگاه استنفورد، تحقیقی را روی مهندسان حرفه ای یکی از شرکت های بزرگ مخابراتی در منطقه ی بی اریا(۵۵ (انجام داد.

از مهندسان خواست به خودشان و یکدیگر به میزان کمکی که می دهند و می گیرند، امتیاز دهند، با این کار می توانست بفهمد کدام مهندسان بخشنده، گیرنده یا حسابگرند. همچنین از هر مهندس خواست به منزلت اجتماعی ده مهندس دیگر نیز امتیاز دهد تا مشخص شود
هر کدام چقدر مورد احترام هستند. گیرندگان کمترین امتیاز منزلت اجتماعی را داشتند. با کمک خواستن از دیگران و جبران نکردن لطف آن ها پل های پشت سرشان را خراب می کردند.

همکاران شان آن ها را افرادی خودخواه می دیدند و با احترام نگذاشتن به این افراد، تنبیه شان می کردند. بخشندگان بیشترین امتیاز منزلت اجتماعی را داشتند و از حسابگران و گیرندگان جلو زده بودند. هر چقدر بخشنده تر بودند، نزد همکاران شان احترام و اعتبار بیشتری داشتند. بخشندگان با بیشتر بخشیدن نسبت به آن چیزی که دریافت می کردند توانایی های منحصربه فرد خود را بروز می دادند، ارزش خود را نشان می دادند و حسن نیت خود را در معرض دید می گذاشتند. با اینکه بیشترین احترام را داشتند، با یک مشکل مواجه بودند:
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
بخشندگی شان به بهای بهره وری شان بود. فلین طی سه ماه کمیت و کیفیت کار هر یک از این مهندسان را اندازه گیری کرد. بخشندگان بهره وری
بالاتری نسبت به گیرندگان داشتند: سخت تر کار می کردند و کار بیشتری را به انجام می رساندند. اما حسابگرها بیشترین بهره وری را داشتند و حتی بخشندگان به گرد پای شان نمی رسیدند. به نظر می رسید زمانی را که بخشندگان صرف کمک به همکاران خود می کردند، توانایی آن ها برای اتمام کارها را کاهش می داد.

احتمال بیشتری وجود داشت که حسابگرها تقاضای کمک کنند و کمک دریافت کنند و به نظر می رسید چنین چیزی آن ها را جلوتر نگه می دارد. در ظاهر، چنین چیزی شبیه مانعی برای سبک شبکه سازی افراد بخشنده است. اگر قرار باشند افراد بخشنده با کمک به دیگران بهره وری خود را فدا کنند، چطور می شود ارزشش را داشته باشد؟ با این حال، آدام ریفکین توانسته یک فرد بخشنده باشد و به عنوان هم بنیان گذار چند شرکت موفق بهره وری بسیار بالایی هم داشته باشد. او چطور از این موازنه ی بین بخشندگی و بهره وری اجتناب می کند؟ بیشتر می بخشد.

در تحقیقی که روی این مهندسان انجام شده بود، بخشندگان همیشه هزینه ی کاهش بهره وری شان را نمی پرداختند. فلین از همکاران این مهندسان پرسیده بود آیا بیشتر، کمتر یا همان قدری دریافت می کنند که می بخشند و با این سؤال بخشنده، گیرنده، یا حسابگر بودن شان را سنجید. چنین چیزی بدین معناست که شاید بعضی از مهندسان حتی اگر خیلی هم به دیگران کمک نکنند، مادامی که در عوض کمک شان چیز کمتری بخواهند، افرادی بخشنده محسوب شوند. چون فلین داده هایش را بر این اساس بررسی کرده بود که هر کدام از این مهندسان چقدر می بخشند و دریافت می کنند، بخشندگان فقط زمانی هزینه ی کاهش بهره وری را متحمل می شدند که هرازگاهی بخشندگی داشتند. بهره ورترین مهندس ها کسانی بودند که بیشتر اوقات بخشنده بودند و بیشتر از آنچه دریافت می کردند می بخشیدند.

این ها بخشندگان واقعی بودند و بیشترین بهره وری و بالاترین مقام را داشتند: همکاران شان به آن ها احترام می گذاشتند. مهندسان با
بارها بخشندگی اعتماد بیشتری به وجود می آوردند و کمک ارزشمند بیشتری از کلیه ی همکاران شان دریافت می کردند و این دریافت کمک فقط از سوی کسانی نبود که به آن ها کمک کرده بودند. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای آدام ریفکین و لطف های پنج دقیقه ای او افتاده است. پیش از ظهور رسانه های اجتماعی، ریفکین با وجود ناشناس بودن همچنان این کار خود را انجام می داد. اما به لطف این جهان مرتبط، شهرت او به عنوان فردی بخشنده با سرعتی فراتر از صوت منتقل شده است. روف با شگفتی می گوید: «تو یه چشم به هم زدن می تونه برای
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
شرکت های نوپاش سرمایه جمع کنه. شهرتش خیلی زیاده. مردم می دونن آدم خوبیه. این سودیه که به خاطر شخصیتش دریافت می کنه».

تجربه ی ریفکین نشان می دهد چطور بخشندگان قادرند شبکه هایی بسیار غنی ایجاد کنند و از شبکه شان نهایت استفاده را ببرند. بخشندگان به لطف روش تعامل شان با سایر افراد شبکه ی ارتباطی شان، هنجارهایی می سازند
که به جای معامله یا طلب ارزش، ارزش آفرینی می کنند و کیک را برای همه ی افراد شبکه بزرگ می کنند.

وقتی واقعاً به کمک نیاز دارند، می توانند با افرادی که چند وقتی با آن ها در ارتباط نبودند دوباره ارتباط برقرار کنند و کمک تازه ای را از منابع تقریباً فراموش شده، ولی قابل اعتماد خود بگیرند. کیث فرازی مینویسد: «کلید موفقیت را در یک کلمه خلاصه می کنم: بخشندگی. اگر تعاملات تان بر بخشندگی استوار باشند، پاداش تان به دنبالش می آید».

شاید این تصادفی نیست که ایوان میسنر، مؤسس و رئیس هیئت مدیره ی بی ان آی، بزرگ ترین شرکت شبکه سازی تجاری در جهان، فقط به سه کلمه نیاز دارد تا فلسفه ی راهنمای خود را توصیف کند: «بخشنده سود می برد».
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
فصل سوم: اثر موجی

همکاری و مناسبات

اعتباربخشی و اعتبارگیری خوب است به یاد داشته باشیم که کل جهان، به جز خود آدم، از دیگران تشکیل شده است.
- جان اندرو هولمز، سناتور و نماینده ی سابق آمریکا احتمالاً جورج میر را نمی شناسید، اما قطعاً با کارهایش آشنایی دارید. در واقع شاید یکی از نزدیکان تان از طرفداران پر و پا قرص ایده های او باشد، ایده هایی که نسلی از مردم سراسر جهان را شیفته ی خود کرده اند. تا همین اواخر نمی دانستم این ایده ها به او تعلق دارند، ولی از نه سالگی کارش را تحسین می کردم. میر مردی قدبلند و لاغر در اواسط پنجاه سالگی است که موهایی بلند و باریک و ریش بزی دارد. اگر در خیابان با او برخورد کنید، نمی توانید چهره اش را تشخیص دهید، ولی شاید احساس کنید که یکی از طرفداران گریتفول دد است. در این صورت حق با شماست: در پنج سال آخر عمر جری گارسیا، میر حداقل به هفتاد کنسرت مختلف گریتفول رفته بود. میر در هاروارد درس خوانده است. در آن جا یخچالی را به یکی از دانشجویان سال اول فروخت و پولش را گرفت، اما هرگز پخچال را تحویل نداد و برای همین چند ماهی اخراج شد.

یک بار دیگر وقتی از گیتار الکتریکی برای شکستن پنجره ی خوابگاه استفاده کرد، باز چند ماهی اخراج شد. یکی از معدود نقاط روشن زندگی او در سال های دانشجویی این بود که رئیس مجله ی معروف کمدی به نام هاروارد لمپون(۵۶ (شد، اما به سرعت با زیرآب زنی برکنار شد. طبق گفته های دیوید اوون، روزنامه نگار: «همتایان میر تلاش کردن در جنگی داخلی و تلخ و با زیرآب زنی برکنارش کنن چون فکر می کردن خیلی مسئولیت پذیر نیست». میر پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه در سال ۱۹۷۸ ،به شهر خودش بازگشت و دنبال راه های یک شبه پولدار شدن رفت. بیشتر زمانش در دوران دانشجویی را صرف شرط بندی روی مسابقات دوی سگ ها می کرد و در این
فکر بود که شاید بتواند شغلی از این راه به دست آورد.

به یکی از کتاب خانه های عمومی رفت و به بررسی راهبردهای علمی برای پیروزی در این قما*ر پرداخت. جوابی نگرفت: پس از دو هفته، تمام پولش را از دست داد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
سه دهه ی بعد، جورج میر به یکی از موفق ترین افراد در حوزه ی آثار سینمایی تبدیل شد. یکی از عوامل اصلی در فیلمی با فروش بیش از ۵۲۷
میلیون دلار بوده است. هفت جایزه ی اِمی(۵۷ (برده و چند کلمه و اصطلاح ابداع کرده که وارد لغت نامه های انگلیسی شده اند، که یکی شان را هم اتاقی
دوران دانشجویی ام چهار سال هر روز تکرار می کرد. اما بیشتر از همه به دلیل نقشش در پدیده ای تلویزیونی که جهان را تغییر داده تحسین شده است.

اهالی سینما و تلویزیون معتقدند به اندازه ی هر شخص دیگری، باعث موفقیت ُ جنگی تلویزیونی است که مجله ی تایم از آن به عنوان بهترین مجموعه ی نمایشی قرن بیستم یاد می کند.

در سال ۱۹۸۱ ،به توصیه ی دو دوست، میر چند نمونه از نوشته هایش را برای یکی از مجموعه های نمایشی جدید شبکه ی ان بی سی به نام آخر شب با دیوید لترمن فرستاد. لترمن با حالتی احساساتی به اوون می گوید: «هر چیزی که توی متنش بود، تا آخرین جزئیات، به خوبی ساخته و پرداخته شده بود. از اون موقع تا به حال هیچ کس دیگه ای رو با این خصوصیات ندیدم».

طی فصل اول این برنامه، میر چیزی را اختراع کرد که به پای ثابت برنامه ی لترمن تبدیل شد: استفاده از غلتک برای خرد کردن اشیای معمولی مثل تکه هایی از میوه. میر پس از دو سال کار با لترمن، این مجموعه را ترک کرد و به سراغ کار روی مجموعه ی نمایش جدید با اجرای لورن مایکلز(۵۸ (رفت و سپس به ُ جنگ تلویزیونی ستردی نایت لایو(۵۹( پیوست، در سال ۱۹۸۷ ،از آن ها جدا شد تا متنی برای فیلم لترمن بنویسد که در نهایت به بعد موکول شد.

وقتی دو دوست میر او را به لترمن توصیه کردند، از او با لقب «بامزه ترین مرد آمریکا» یاد کردند. کسانی که این لقب را به او داده بودند از برندگان جایزه ی امی برای نویسندگی در سریال های کمدی بسیار معروف آن زمان بودند و بنابراین از این لقب نمی شد به راحتی گذشت. و با توجه به موفقیت های جورج میر پس از اتمام فیلم نامه ی فیلم لترمن، شاید بخواهید با این دو نفر موافق باشید.

جورج میر مغز متفکر بیشتر شوخی های خانواده ی سیمپسون(۶۰،( طولانی ترین سریال کارتونی و کمدی در آمریکاست. خانواده ی سیمپسون بیست وهفت جایزه ی امی گرفته که شش تایش به میر رسیده و وجهه ی کارتون کمدی را تغییر داده است. گرچه میر خالق این کارتون نبود و این سریال را مت گرونینگ ساخت و جیمز بروکز و سم سیمون توسعه اش دادند، اتفاق آرایی وجود دارد که میر مهم ترین عامل در پس موفقیت این سریال بوده است. میر پیش از نمایش اولین قسمت این سریال در سال ۱۹۸۹ ،استخدام شده بود که برای آن متن بنویسد و شانزده فصل به عنوان نویسنده و تهیه کننده ی اجرایی، از دست اندرکاران اصلی این
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
اثر تلویزیونی بود. اوون می نویسد: «میر این قدر در شوخی های خانواده ی سیمپسون نقش داشته که حالا دیگر می توان گفت حس طنز این سریال تا اندازه ی زیادی متعلق به اوست». به قول مایک سکز، طنزنویس: «میر بین نویسندگان این نمایش به عنوان نابغه ی پشت پرده شناخته می شود.
شخصی که بهترین دیالوگ ها و شوخی ها را خلق می کند». جان ویتی، یکی از نویسندگان اصلی سریال که بسیاری از قسمت های اولیه ی آن را نوشت و بعدها به عنوان تهیه کننده ی مجموعه تلویزیونی اداره(۶۱ (به فعالیت پرداخت، می گوید: «میر بین نویسنده ها کسیه که بیشتر متن کار رو می نویسه، تقریباً توی هر متنی اثری ازش هست.

بیشتر از هر کس دیگه ای توی این کار اثرگذاره و این در حالیه که جزء خالقان این اثر نیست».
چطور شخصی مانند جورج میر در چنین کار مشارکتی این قدر موفق
می شود؟ سبک های رفتاری در را*ب*طه ی متقابل عینک قدرتمندی را در اختیار ما می گذارند تا علت شکوفایی برخی افراد در تیم ها و شکست برخی دیگر را واضح تر ببینیم. لیز وایزمن، مدیر سابق اوراکل، در کتاب خود به نام تکثیرکنندگان(۶۲ ،(بین نوابغ و نابغه سازان تفاوت قائل می شود. نوابغ افرادی گیرنده اند: برای پیشبرد منافع شخصی خود «هوش، انرژی و توانایی های دیگران را تخلیه می کنند». نابغه سازان افرادی بخشنده اند: «از هوش خود استفاده می کنند تا هوش و توانایی های دیگران را چند برابر
کنند». وایزمن می نویسد که: «افکار افراد آزاد می شوند، ایده ها جریان پیدا می کنند و مشکلات حل می شوند». می خواهم در این فصل به بررسی این مسأله بپردازم که چطور این تفاوت ها بین بخشندگان و گیرندگان بر موفقیت افراد و گروه تأثیر می گذارند.

همکاری و شخصیت خلاق بی تردید همه قبول دارند که برای رسیدن به میزان تأثیرگذاری جورج میر در کار طنز، خلاقیت نقش بسیار پررنگی داشته است. کارولین اوماین، یکی از نویسندگان و تهیه کنندگان خانواده ی سیمپسون می گوید: «میر دنیا رو از زاویه ی دیگه ای می بینه که کاملاً مختص به خودشه».

مایک اسکالی، تهیه کننده ی اجرایی و تهیه کننده ی ارشد اجرایی زمانی درباره ی میر گفته بود که وقتی برای اولین بار به مجموعه ی خانواده ی سیمسپون پیوست، «مات و مبهوتم کرد. کارهای طنز زیادی انجام داده بودم، اما کارهای جورج به قدری متفاوت و اصیل بودن که یه مدتی از خودم می پرسیدم لقمه ی بزرگ تر از دهنم برنداشتم؟»

برای کشف این راز که افراد چطور به آدم هایی بسیار خلاق تبدیل می شوند،
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
در سال ۱۹۵۸ یکی از روان شناسان دانشگاه برکلی به نام دونالد مک کینون تحقیقی نوآورانه را آغاز کرد. می خواست خصوصیت های منحصربه فرد افراد بسیار خلاق در هنر، علم و تجارت را تشخیص دهد.

برای این کار، گروهی از
افراد را بررسی کرد که هر سه ویژگی را داشتند: معماران. مککینون و همکارانش برای شروع از پنج معمار مستقل خواستند تا فهرستی از چهل نفر از خلاق ترین معماران آمریکا را بنویسند. گرچه هرگز با یکدیگر صحبت نکرده بودند، اما اتفاق آرای بسیار بالایی داشتند. در مجموع می توانستند به فهرستی از دویست معمار برسند، اما وقتی اشخاص مشترک در فهرست ها را حذف کردند، فهرست شان شامل هشتاد وشش معمار شد. بیش از نصف این معماران را بیش از یک معمار معرفی کرده بودند، بیش از یک سوم شان را اکثر معماران معرفی کرده بودند و ۱۵ درصد معماران این فهرست را هر پنج معمار معرفی کرده بودند. در ادامه، چهل نفر از خلاق ترین معماران پذیرفتند که به لحاظ روان شناسی
بررسی شوند. تیم تحقیقاتی مک کینون آن ها را با هشتادوچهار معمار دیگری که موفق بودند، اما خلاقیت چندانی نداشتند، مقایسه کردند، دو گروه معماران خلاق و «معمولی» را بر اساس سن و موقعیت جغرافیایی با یکدیگر تطبیق دادند.

تمام این معماران به برکلی رفتند و در آن جا سه روز کامل از سوی اعضای تیم مک کینون بررسی شدند. به مجموعه پرسش نامه هایی درباره ی شخصیت شان پاسخ دادند، در موقعیت های
اجتماعی استرس آور قرار گرفتند، آزمون های سخت حل مسأله انجام دادند و به سؤالات جامع درباره ی کل زندگی شان پاسخ دادند. تیم مک کینون انبوهی داده به دست آورده بود و برای هر معمار، از اسم مستعار استفاده می کردند تا بتوانند درباره ی اینکه چه کسی بسیار خلاق است و چه کسی نیست، کاملاً بی اطلاع بمانند.

گروهی از معماران بسیار «مسئولیت پذیرتر، صادق تر، قابل اتکاتر و مورد اعتمادتر» بودند و «خصوصیت های خوب» بیشتر و «نگرانی دلسوزانه ی بیشتری برای دیگران» داشتند. طبق اصل کارما، چنین خصوصیاتی باید متعلق به معماران خلاق باشند، ولی این طور نبود. معماران معمولی چنین خصوصیت هایی داشتند. مک کینون فهمید معماران خلاق «پرتوقع تر، خشن تر و خودخواه تر» هستند. معماران خلاق غرور زیادی داشتند و در برابر انتقاد جبهه می گرفتند. در تحقیق های بعدی، الگوهای مشابهی در مقایسه ی بین دانشمندان خلاق و کمتر خلاق مشاهده شد: دانشمندان خلاق امتیاز بسیار بیشتری در زمینه های سلطه جویی، خصومت و مشکلات روانی داشتند.

از نظر دیگران، دانشمندان بسیار خلاق در دیگران وابستگی ایجاد و از آن وابستگی سوءاستفاده می کردند. حتی خود این دانشمندان بسیار خلاق نیز با عبارت هایی از جمله «معمولاً نقش دیگران رو کوچیک جلوه می دم و
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
بیشتر اعتبار کار رو به اسم خودم می زنم» و «معمولاً هنگام توصیف ارزش کار سایر محققان نیش و کنایه می زنم»

موافق بودند. گیرندگان به خوبی می توانند ایده های خلاقانه بدهند و با وجود مخالفت دیگران، آن ها را به پیش ببرند. از آن جایی که اعتماد بسیار زیادی به نظرهایشان دارند، به دنبال تأیید دیگران نیستند، کاری که قوه ی تخیل خیلی ها را محدود می کند. این یکی از ویژگی های شاخص طنزهای جورج میر است. در سال ۲۰۰۲ ،در نمایش کوتاهی با نام آپ یور گیگی(۶۳ (ایفای‌نقش کرد که نویسندگی و کارگردانی آن را نیز بر عهده داشت. در تک گویی های خود، ازدواج را این طور توصیف کرد: «دیگ راکدی از خشم
تخمیرشده، همرنگی با جماعت از روی ترس و قضاوت دیگران، نگرانی
بیش از حد برای بچه ها».

آیا راز خلاق بودن این است که شخصیتی گیرنده داشته باشید؟
خیلی تند نروید. شاید میر شوخ طبعی بدبینانه، شکاکی عمیقی به سنت های قدیمی و چند مورد بی احتیاطی در گذشته ی خود داشته باشد، اما در هالیوود که پر از افراد گیرنده است بیشتر مسیر شغلی اش را به شیوه ی بخشندگان طی کرده است. از اوایل زندگی اش چنین کاری را شروع کرد: در سنین رشد، بالاترین درجه ی هنگ پیشاهنگی را داشت و به عنوان دستیار کشیش در مراسم های مذهبی فعال بود.

در هاروارد، در رشته ی بیوشیمی فارغ التحصیل و در دانشکده ی پزشکی پذیرفته شد، اما به دنبال این رشته نرفت. دانشجویان بسیار رقابتی پزشکی که در دانشگاه دیده بود اشتیاقش به این رشته را از بین برده بودند، اشخاصی که معمولاً «پژوهش های
یکدیگر را خراب می کردند». پس از اینکه به عنوان رئیس مجله ی طنز لمپون انتخاب شد، وقتی همکارانش تلاش کردند او را برکنار کنند، اوون می گوید: «میر هم از پس این زیرآب زنی بر اومد، هم به دلیل ویژگی های شخصیش به دوست نزدیک یکی از رقباش تبدیل شد». پس از فارغ التحصیلی و شکست در قما*ر روی مسابقه ی سگ ها، در آزمایشگاه تحقیقاتی سرطان کار کرد و به عنوان معلم جایگزین به کار پرداخت. وقتی از میر پرسیدم چه چیزی او را به سمت کارهای طنز آورد، گفت: «عاشق
اینم که خنده رو روی ل*ب های مردم بنشونم، سرگرم شون کنم و تلاش کنم دنیا جای بهتری بشه».

میر از استعداد طنازی اش استفاده کرد تا مسئولیت افراد در برابر جامعه و محیط زیست را افزایش دهد. در سال ۱۹۹۲ ،یکی از قسمت های اولیه ی خانواده ی سیمپسون با نام «آقای لیسا به واشنگتن می رود» که میر نویسنده ی آن بود، نامزد جایزه ی محیط زیست و رسانه شد؛ جایزه ای که به
بهترین قسمت یک سریال کمدی با پیامی در راستای حفظ محیط زیست می رسد. در دوران حضورش در این مجموعه، شش بار این جایزه نصیب
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
این سریال شد. به دلیل افزایش آگاهی مردم درباره ی مسائل مربوط به حیوانات در سال ۱۹۹۵ ،سریال خانواده ی سیمپسون برنده ی جایزه ی دیگری در زمینه ی حفظ حقوق حیوانات شد. میر گیاه خوار است و یوگا تمرین می کند و در سال ۲۰۰۵ ،از نویسندگان برنامه ی از زمین به آمریکا بود، برنامه ی ویژه ای از شبکه ی تی بی اس که در قالب طنز، آگاهی مردم درباره ی گرمای جهانی و سایر مشکلات مرتبط زیست محیطی را افزایش می دهد. کارهای بسیار زیادی برای سازمان کانزرویشن اینترنشنال(۶۴( انجام داده است، پاورپوینت های خنده داری ساخت تا تنوع زیستی را ترویج کند.

در سال ۲۰۰۷ ،زمانی که دانشمندان گونه ی جدیدی از قورباغه های
خزه ای را در سریلانکا کشف کردند، برای تشکر از کمک های مالی میر به «سازمان جهانی ارزیابی دوزیستان» برای حفاظت از قورباغه ها، نام دختر میر را روی این گونه گذاشتند. نحوه ی همکاری او با دیگران حتی متحیرکننده تر از کارهایی است که در
زمینه ی حفاظت از کره ی زمین انجام داده است. یکی از بزرگ ترین نوآوری های او زمانی بود که در سال ۱۹۸۸ در حال کار روی فیلم نامه ی فیلم لترمن بود. برای اینکه از روزمرگی خلاص شود، مجلهی طنزی نوشت و خودش آن را منتشر کرد، مجله ای با نام مرد ارتشی. میر به اریک اسپیتزناگل، طنزنویس، گفته بود: «مجله ی طنز به دردبخوری وجود نداشت، برای همین گفتم یه مجله ای منتشر کنم که فقط مردمو بخندونه». اولین شماره ی مرد ارتشی فقط هشت صفحه بود. میر خودش این مجله را تایپ و روی تختش مرتب کرد و کپی هایی از آن تهیه کرد. سپس بهترین اثر طنز خودش را به دیگران داد، نسخه هایی را به صورت رایگان برای دویست نفر از دوستانش فرستاد.

مرد ارتشی از نظر خوانندگان بسیار خنده دار بود و این مجله را برای دوستان شان فرستادند. این مجله به سرعت مجموعه ای از طرفداران را به خود جلب کرد و به فهرست بهترین مجله های سرگرمی سال در مجله ی رولینگ استون راه پیدا کرد. خیلی زود دوستان میر متن هایی برایش فرستادند تا در شماره های بعدی از آن ها استفاده کند. در دومین شماره، آن قدر تقاضا برای مجله اش بالا رفته بود که مجبور شد هزار نسخه از مجله چاپ کند. پس از شماره ی سوم، مجله را تعطیل کرد و یکی از دلایلش این بود که نمیتوانست تمام مطالب ارسالی دوستانش را چاپ کند و همچنین نمی توانست این را تحمل کند که روی شان را زمین بیندازد.

آغاز به کار اولین نسخه ی مرد ارتشی همان زمانی بود که خانواده ی سیمپسون در ابتدای کار خود بود، این مجله به دستان سم سیمون تهیه کننده ی اجرایی این سریال می رسد که مشغول استخدام نویسنده برای این سریال بود. میر و چند نفر دیگر از نویسندگان مرد ارتشی را استخدام
 
بالا