به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

انگیزشی * ببخش و بگیر *چرا و چگونه بخشنده ها به اوج موفقیت می رسند؟ ●آدام گرنت●مترجم: علیرضا خاکساران، سعید یاراحمدی / تایپیست : * mahban *

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
خود بکشد. هنگامی که شیلدز از رقابت کنار کشید، متسون به سرعت سبقت گرفت. متسون ۴۴ درصد رأی داشت، آرای سمپسون به ۳۸ درصد کاهش یافت و ترامبول فقط نُه درصد رأی داشت. اما چند ساعت بعد،ترامبول انتخابات را با ۵۱ درصد آرا برنده شد، در حالی که متسون با ۴۷ درصد فاصله ی کمی با او داشت.

چگونه آرای سمپسون سقوط کرد و آرای ترامبول به آن سرعت افزایش یافت ؟سمپسون که به نظر می رسید به بخشندگی بیمارگونه دچار بود، تصمیمی گرفت که برگشت ناگهانی نتایج را رقم زد. هنگامی که متسون پا به رقابت گذاشت، سمپسون به توانایی خودش در کسب حمایت لازم برای برنده شدن شک کرد. او می دانست ترامبول حامیان کم، اما وفاداری دارد که امیدشان به او را از دست نمی دهند. بیشتر افراد اگر جای سمپسون بودند، احتمالاً با حامیان ترامبول لابی میکردند تا خودشان پیروز شوند.
بالاخره، ترامبول با فقط نُه درصد حمایت، شانس کمی داشت.

اما دغدغه ی اصلی سمپسون این نبود که خودش انتخاب نشود، بلکه می خواست جلوی برنده شدن متسون را بگیرد. سمپسون معتقد بود که متسون درگیر فعالیت های مشکوک است. متسون به این متهم بود که سعی کرده رأی دهندگان بانفوذ را تطمیع کند. دست کم سمپسون اطلاعات موثق داشت که متسون به سراغ برخی از حامیان کلیدی او رفته است. استدلال متسون این بود که اگر به نظر برسد سمپسون شانسی ندارد، رأی دهندگان تغییر موضع داده و به او رأی خواهند داد. نگرانی های سمپسون درباره ی روش ها و انگیزه های متسون ثابت شدند. یک سال بعد، وقتی دوره ی فرمانداری متسون رو به پایان بود، چک های دولتی تاریخ گذشته یا چک هایی را که قبلاً نقد شده ولی هیچ وقت باطل نشده بودند، نقد کرد. متسون چند صد هزار دلار به جیب زد و به کلاهبرداری متهم شد.

سمپسون علاوه بر سوء ظن به متسون، به ترامبول باور داشت، چرا که پیرامون مسائل مهم دیدگاه مشابهی با یکدیگر داشتند. طی چند سال، سمپسون برای تغییری بزرگ در سیاست اقتصادی و اجتماعی کمپین پر شوری به راه انداخته بود. او معتقد بود این کمپین برای آینده ی ایالتش ضروری است و در این باره، او و ترامبول متحد بودند. بنابراین سمپسون به جای اینکه تلاش کند حامیان وفادار به ترامبول را به سوی خودش برگرداند، تصمیم گرفت شمشیرش را زمین بگذارد. او به مدیر ستاد
انتخاباتی اش، استفن لوگان، گفت که از رقابت کنار خواهد کشید و از
هوادارانش می خواهد که به ترامبول رأی دهند. لوگان نمی توانست باور کند:

چرا کسی که رأی بیشتری دارد، انتخابات را به کسی که حامیان کمتری دارد، واگذار می کند؟ لوگان به گریه افتاد، ولی سمپسون تسلیم نشد. او
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
انصراف داد و از هوادارانش خواست که به ترامبول رأی دهند. این هزینه ای که سمپسون می پرداخت، برای پیش راندن ترامبول به سوی پیروزی کافی بود. اولین بار نبود که سمپسون منافع دیگران را مقدم بر منافع خود می دانست. پیش از آنکه به ترامبول برای پیروزی در انتخابات سنا کمک کند، به رغم اینکه او را وکیل خوبی می دانستند، به علت سخت گیری در انتخاب موکلانش موفقیتش نمود نداشت. اگر احساس می کرد موکلی گناهکار است، وکالتش را بر عهده نمی گرفت. بنا بر سخنان یکی از همکارانش، موکلان سمپسون می دانستند مورد پرونده شان اگر منصفانه باشد، برنده
خواهند شد؛ در غیر این صورت، مراجعه به او وقت تلف کردن بود. در یکی از پرونده ها، یکی از موکلانش متهم به سرقت بود و سمپسون رو به قاضی گفت: «اگه می تونید حرفی در دفاع از این مرد بزنید، این کار رو بکنید چون من نمی تونم. هر حرفی بزنم، هیئت منصفه می فهمه که از نظر من، این فرد گناهکاره و محکومش می کنن». در پرونده ی دیگری، در طول یک
محاکمه ی جنایی، به همکارش گفت: «این مرد گناهکاره؛ تو ازش دفاع کن، کار من نیست».

سمپسون پرونده را به همکارش واگذار و از دستمزد قابل توجهش صرف نظر کرد. چنین تصمیماتی برایش احترام به ارمغان آوردند، ولی این سؤال هم پیش آمد که آیا به اندازه ی کافی سرسخت هست که تصمیمات دشوار سیاسی بگیرد؟ یکی از رقبای‌سیاسی اش می گفت: «سمپسون تقریباً یه مرد تمام عیاره، ولی یه چیزی کم داره». حرف آن فرد این بود که نمی شود قدرت را دست سمپسون بسپاریم، زیرا در اثرنگرانی برای دیگران، نظرش را به راحتی عوض می کند. در سیاست، عمل کردن مانند یک بخشنده باعث ضرر و زیان سمپسون شد. بی میلی اش برای اینکه منافع خود را در اولویت قرار دهد به قیمت از دست دادن انتخابات سنا تمام شد و این سؤال را برای ناظران به جا گذاشت که آیا در دنیای بی رحم سیاست، به اندازه ی کافی قوی است؟

ترامبول سخنوری قهار و سمپسون کسی بود که به آسانی تحت تأثیر قرار می گرفت. سمپسون بعدتر اقرار کرد که از این شکست پشیمان است، اما مدعی بود ِ انتخاب ترامبول به پیشبرد اهداف مشترک شان کمک میکند. بعد از انتخابات، یک گزارشگر محلی نوشت که در مقایسه با سمپسون،
ترامبول «بااستعدادتر و مقتدرتر است». ولی سمپسون نمی خواست برای همیشه کنار بکشد. سمپسون چهار سال پس از اینکه به لایمن ترامبول در تصاحب کرسی مجلس سنا کمک کرد، دوباره برای مجلس سنا اقدام کرد. او دوباره شکست خورد، اما در هفته های پایانی پیش از رأی گیری، یکی از پر وپاقرص ترین حامیان سمپسون، کسی نبود جز لایمن ترامبول. فداکاری سمپسون برایش
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
حسن نیت به ارمغان آورده بود و ترامبول تنها رقیبی نبود که در جواب بخشندگی سمپسون، به یک حامی تبدیل شده بود. در اولین انتخابات سنا، که سمپسون ۴۷ درصد رأی داشت و به نظر می رسید در لبه ی پیروزی قرار دارد، یک سیاستمدار و وکیل اهل شیکاگو به نام نورمن جاد رهبری پنج درصدِ آرای تعیین کننده را بر عهده داشت که در حمایت از ترامبول
وفاداری شان متزلزل نمی شد. در دومین رقابت سمپسون برای مجلس سنا، جاد به یکی از حامیان قدرتمند سمسپون تبدیل و این آرا به سبد رأی سمپسون ریخته شد.

دو سال بعد، پس از دو شکست در انتخابات سنا، سرانجام سمپسون اولین پیروزی اش را در انتخاباتی در سطح ملی کسب کرد. بنا بر نظر یکی از صاحب نظران، جاد هرگز رفتار سخاوتمندانه ی سمپسون را فراموش نکرد و بیش از هر کس دیگری در حفاظت از کاندیداتوری سمپسون تلاش کرد. در سال ۱۹۹۹ ،شبکه تلویزیونی سی اسپن(۱۷ (که اخبار سیاسی را پوشش
می دهد، از بیش از هزار بیننده ی اهل سیاست نظرسنجی کرد. آن ها اثربخشی سمپسون و چند ده سیاستمدار دیگر را که برای مناصب مشابه
رقابت می کردند، رتبه بندی کردند. سمپسون با دریافت بالاترین امتیاز، در صدر قرار گرفت. به رغم شکست هایش، از هر سیاستمدار دیگری در آن فهرست محبوب تر بود.

سمپسون اسم مستعاری بود که این روستازاده در نامه هایش به کار می برد. نام واقعی اش آبراهام لینکلن بود. در دهه ی ۱۸۳۰ ،لینکلن خیلی تلاش کرد که دوایت ِ کلینتون ایلینویز شود؛ سناتور آمریکایی و فرماندار نیویورک که ساخت کانال ایری(۱۸ (را عملی کرد. وقتی لینکلن از اولین رقابت سناتوری کنار کشید تا به پیروزی ترامبول کمک کند، هر دوی شان به لغو قانون برده داری متعهد بودند.

لینکلن با اقداماتی چون لغو برده داری، قربانی کردن فرصت های سیاسی خودش در قبال انگیزه اش، رد ِ کردن دفاع از موکلانی که گناهکار به نظر می رسیدند، همواره در جهت صلاح جمعی بهتری تلاش کرد. وقتی متخصصان تاریخ،
علوم سیاسی و روان شناسی رؤسای جمهور را بر اساس گیرندگی و
بخشندگی رتبه بندی کردند، لینکلن را بخشنده ا ی تمام عیار تشخیص دادند. دو نفر از متخصصان نوشته‌اند: «لینکلن برای کمک به دیگران تلاش زیادی می کرد، حتی اگر برایش دشوار بود. او نگران رفاه همه ی شهروندان بود».
شایان ذکر است که لینکلن همواره در بین سایر رؤسای جمهور، کم ترین خودمحوری، خودخواهی و خودستایی را داشته است. در رتبه بندی هایِ مستقل زندگی نامه ی رؤسای جمهور، لینکلن در دادن اعتبار کار به دیگران و عمل کردن در جهت منافع دیگران، در کنار جورج واشنگتن و فیلمور(۱۹،( جزء سه نفر اول ثبت شده است. یکی از ژنرال های ارتش که با لینکلن کار
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
می کرد گفته است: «او بیش از هر کس دیگری، بیشترِ بزرگ منشی را همراه با خوبی دارا بود».
در قامت یک رئیس جمهور، لینکلن مصمم بود که خیر و صلاح ملی را بر خودخواهی خودش در اولویت قرار دهد. وقتی در سال ۱۸۶۰ در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد، از سه رقیب دیگرش در حزب جمهوری خواه دعوت کرد تا مناصب وزیر امور خارجه، وزیر خزانه داری و دادستانی کل را بر عهده بگیرند. دوریس کیرنس گودوین(۲۰ ،(تاریخ دان، در کتابش به نام در تیم رقبا نشان می دهد که کابینهی لینکلن چقدر غیرعادی بود. «در بین مردم، هر عضو کابینه از لینکلن شناخته شده تر، تحصیل کرده تر و باتجربه تر بود. حضور آن ها در کابینه ممکن بود وکیل گمنام اهل درهی می سی سی پی
را تحت شعاع قراردهد».

اگر فردی با شخصیت گیرنده در جایگاه لینکلن بود، شاید ترجیح می داد از خود و قدرتش محافظت کند و از افراد «بله قربان گو» برای ملحق شدن به دولتش دعوت کند. یک حسابگر ممکن بود مناصب را به متحدانی که از او حمایت کرده بودند، پیشنهاد دهد. در حالی که لینکلن از تند وتیزترین رقبایش دعوت کرد. لینکلن به یک گزارشگر دیرباور گفته بود: «به قدرتمندترین مردان حزب در کابینه نیاز داشتیم، هیچ حقی نداشتم که کشور را از خدمات آنها محروم سازم». برخی از این رقبا لینکلن را خوار شمرده و دیگران او را به دید فردی بی کفایت می نگریستند، اما توانست حمایت همه ی آن ها را به دست آورد. طبق گفته ی کرنس گودوین: «موفقیت لینکلن در کنار اومدن با غرور زیاد مردان کابینه ش نشون می ده
صفاتی که معمولاً به نجابت و اخلاق ربط می دیم (مهربونی، حساسیت، دل رحمی، صداقت و یکدلی) در ِ دستان یه سیاستمدار واقعاً کارکشته، می تونن منابع تأثیرگذاری در سیاست باشن».

اگر سیاست بتواند زمین حاصل خیزی برای بخشنده ها باشد، در این صورت شاید بخشنده ها بتوانند در هر شغلی به موفقیت برسند. اینکه بخشندگی مؤثر باشد یا نه، به بده بستان هایی بستگی دارد که در آن ها به کار می رود. همین طور که با ایده های این کتاب آشنا می شویم، یکی از ویژگی های مهم
بخشندگی را باید در نظر داشته باشیم: در هر زمانی بخشندگی می تواند با موفقیت ناسازگار باشد. در موقعیت های با مجموع صفر که تعامل هایی با نتیجه ی برد-باخت هستند، بخشندگی به ندرت جواب می دهد. آبراهام لینکلن هر بار که انتخاب می کرد از حق خود بزند و در حق دیگران بخشندگی کند،
به این نکته پی می برد. لینکلن گفته: «بزرگ ترین عیبم اینه که نمی تونم
«نه!» بگم». زندگی تعامل های با مجموع صفر نیست و روی هم رفته، افرادی اما بیشترِ
که بخشیدن را به عنوان سبک اصلی رفتاری خود در یک را*ب*طه ی متقابل
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
برمی گزینند، در نهایت پاداشش را می گیرند. به نظر می رسد برای لینکلن، همانند دیوید هورنیک، تصمیماتی که با ازخودگذشتگی گرفت، در نهایت به سودش تمام شدند. وقتی در ابتدا نتیجه گرفتیم که لینکلن و هورنیک شکست خورده اند، افق های زمانی را به اندازه ی کافی گسترش نداده بودیم.

برای بخشنده ها طول می کشد تا حسن نیت و اعتمادسازی کنند، اما
در نهایت، اعتبار و روابطی می سازند که موفقیت شان را افزایش می دهند. در واقع، در ادامه می بینید در زمینه ی فروش و در دانشکده ی پزشکی،ِ برتری ِ شخصیت بخشنده در طول زمان رشد می کند. در درازمدت، بخشیدن همان اندازه که خطرناک است، می تواند قدرتمند باشد. به قول چیپ کانلی، کارآفرین مشهوری که مؤسس هتل های ژوا دِویور است: «بخشنده بودن برای دوی صد متر خوب نیست، ولی برای دوی ماراتون می ارزه».

در عصر لینکلن، در آن ماراتون باید مدتی طولانی می دویدیم. بدون تلفن، اینترنت و حمل ونقل سریع، ساختن روابط و اعتبار فرآیندی کند بود. کانلی
می گوید: «در دنیای قدیم می شد نامه فرستاد و کسی هم متوجه نشه». او معتقد است در دنیای به هم پیوسته ی امروزی که در آن روابط و اعتبار بیشتر
قابل رؤیت اند، بخشنده ها می توانند سرعت شان را شتاب دهند. بابی سیلتن، رئیس سابق شرکت داکرز که در حال حاضر مسئولیت واحد زیست محیطی و اجتماعی شرکت گَپ را برعهده دارد، می گوید: «دیگه مجبور نیستید
انتخاب کنید، می تونید یه بخشنده باشید و موفق بشید».

واقعیت کوتاه ِ شدن آن دوره ی زمانی طولانی یگانه نیرویی نیست که
موجب می شود امروزه بخشندگی از نظر حرفه ای پربارتر باشد. در دوره ای زندگی می کنیم که با پدید آمدن تغییرات عظیم در ساختار کار و فناوری مزایای بخشنده بودن بیش از گذشته تقویت شده اند. امروزه، بیشتر از نصف شرکت های آمریکایی و اروپایی بهطور مرتب از تیم ها برای انجام کارها و وظایف استفاده می کنند. برای ماشین سازی، خانه سازی، انجام عمل جراحی، به پرواز درآوردن هواپیماها، مبارزه در جنگ ها، نواختن
سمفونی ها، تهیه ی گزارش های خبری، حسابرسی شرکت ها و ارائه ی خدمات مشاوره ای، به تیم ها تکیه می کنیم. در کارهای تیمی، برای اشتراک گذاری اطلاعات، داوطلب شدن برای وظایف ناخوشایند و
یاری رسانی، به بخشنده ها نیاز داریم.

وقتی لینکلن از رقبایش دعوت کرد تا به کابینه اش ملحق شوند، آن ها این فرصت را داشتند که از نزدیک ببینند برای منافع دیگران و کشورش چقدر حاضر به همکاری است. چند سال پیش از اینکه لینکلن رئیس جمهور شود، ادوین استَنتون، یکی از رقبایش، همکاری مشورتی او در یک دادرسی را رد کرده و او را «بوزینه ی بدقواره ی دست وپاچلفتی» نامیده بود. با این حال،
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
استنتون پس از اینکه با لینکلن کار کرد، او را پ «کامل ترین حکمرانی که جهان تاکنون دیده است» توصیف کرد. از آن جا که امروزه کارهای تیمی بیشتر شده اند، بخشنده ها فرصت بیشتری برای نشان دادن ارزش شان دارند، همان طور که لینکلن این کار را کرد.

حتی اگر جزء هیچ تیم کاری نباشید، شاید شغلی خدماتی داشته باشید. بیشتر پدربزرگان ما مشاغل مستقلی داشتند و کالا تولید می کردند. آن ها نیاز نداشتند با افراد دیگر همکاری کنند، بنابراین بخشنده بودن به نسبت ناکارآمد بود. اما اکنون، درصد بالایی از مردم در مشاغل به هم پیوسته ای مشغول به کارند و به ارائه ی خدمات به دیگران می پردازند. در دهه ی
۱۹۸۰ ،بخش خدمات حدود نیمی از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می داد. تا سال ۱۹۹۵ ،بخش خدمات، عهده دار حدود دو سوم تولید ناخالص داخلی بود. امروزه، بیش از ۸۰ درصد آمریکایی ها در مشاغل خدماتی کار می کنند. از آن جا که خدمات در حال گسترش است، ارائه دهندگان خدماتی که روابط و شهرتی برای بخشنده بودن شان دست وپا کرده اند، احترام و اعتماد افراد
بیشتری را جلب می کنند. در تعامل با دیگران چه بخشنده باشید، چه گیرنده یا حسابگر، حاضرم شرط ببندم دوست دارید کسی که ارائه دهنده ی اصلی خدمات به شماست، بخشنده باشد. امیدوارید که پزشک، وکیل، معلم،
دندان پزشک، لوله کش و مشاور املاک تان بر ارائه ی ارزش به شما تمرکز کند، نه اینکه فقط از شما ارزش مطالبه کند. به همین دلیل، دیوید هورنیک نرخ موفقیت ۸۹ درصدی دارد: کارآفرینان می دانند وقتی او پیشنهاد سرمایه گذاری روی شرکت شان را می دهد، منافع آن ها را به بهترین نحو در نظر می گیرد. بسیاری از سرمایه گذاران خطرپذیر افرادی را که سرزده برای ارائه وارد شرکت شان می شوند، نمی پذیرند و ترجیح می دهند وقت
گران بهای شان را صرف افراد و ایده هایی کنند که نشانی از موفقیت دارند، ولی هورنیک خودش به شخصه به ایمیل های افراد غریبه پاسخ می دهد.

او می گوید: «خوشحال می شم صرف نظر از منافع مالی، تا جایی که می تونم مفید باشم». بنا بر نظر هورنیک، یک سرمایه گذار خطرپذیر موفق «یک ارائه دهنده ی خدمات است. کارآفرینان نیستند که به سرمایه گذاران خدمت
می کنند. ما هستیم که به کارآفرینان خدمات ارائه می دهیم». رشد اقتصاد در حوزه ی خدمات روشن میکند که چرا بخشنده ها بدترین و بهترین نمرات را در دانشکده ی پزشکی گرفته اند. در مطالعه روی دانشجویان پزشکی بلژیکی، بخشنده ها در اولین سال تحصیلی شان در دانشکده ی پزشکی، به طور چشمگیری نمرات پایین تری داشتند. بخشنده ها ضرر کردند (و همبستگی منفی بین امتیاز بخشنده بودن و نمرات تحصیلی، از اثری که کشیدن سیگار بر احتمال بروز سرطان ریه دارد، قوی تر بود). اما فقط همان سال اول دانشکده ی پزشکی بود که بخشندگان عملکرد
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
ضعیفی داشتند. در سال دوم تحصیلی شان، فاصله بین نمرات را جبران کردند: کم کم از همکلاسی هایشان فراتر می رفتند. در پایان سال ششم، نمرات بخشنده ها از سایر همکلاسی هایشان بسیار بالاتر بود.

در دانشکده ی پزشکی، وقتی کسی شخصیت بخشنده دارد، احتمال گرفتن نمرات بالا در
شش سال بعد بسیار بالاست، حتی بالاتر از احتمال تأثیر کشیدن سیگار بر نرخ سرطان ریه و نیز تأثیر برچسب نیکوتین بر ترک سیگار. در پایان سال هفتم پزشکی، هنگامی که بخشنده ها پزشک شدند، باز هم بیشتر پیش رفته بودند. احتمال موفقیت افراد بخشنده در پایان سال هفتم پزشکی، از احتمال ابتلا به سرطان در اثر سیگار کشیدن و حتی احتمال بروز رفتارهای تهاجمی در اثر نوشیدن الکل بالاتر بود.

چرا وضع نامساعد بخشنده ها از این رو به آن رو شد و به مزیتی برتر بدل شد؟ بخشنده ها تغییری نکرده بودند، اما برنامه ی تحصیلی شان چرا. دانشجویان
پزشکی هر چه به پایان دوران تحصیل شان نزدیک می شدند، برنامه شان از کلاس های نظری به کار عملی در بیمارستان، کارآموزی و مراقبت از بیمار تغییر می کرد. هر چه بیشتر جلو می رفتند، موفقیت شان بیشتر به کار گروهی و ارائه ی خدمات بستگی پیدا میکرد. همین طور که ساختار کارِ کلاسی تغییر می یافت، بخشنده ها از تمایل ِ طبیعی خود به همکاری مؤثر با
دیگر افراد کادر درمانی و توجه نشان دادن به بیماران سود می بردند.
این ِ مزیت بخشنده بودن در نقش های خدماتی فقط به پزشکی و خدمات درمانی محدود نمی شود. استیو جونز، مدیرعامل سابق یکی از بزرگ ترین بانک های استرالیا، می خواست بداند چه چیزی موجب موفقیت مشاوران مالی می شود.

گروهش عوامل کلیدی مانند تخصص مالی، تلاش و کوشش را مطالعه کردند. اما جونز به من گفت: «یگانه عاملی که مؤثرترین نقش
مشتری رو بالاتر از منافع
رو داشت این بود که آیا یه مشاور مالی منافعِ
شرکت یا حتی منافع خودش در نظر می گیره یا نه؟ یکی از سه اولویت
اصلیم این بود که کم کم این ارزش رو توی کارکنانم نهادینه کنم و نشون بدم که این نوع رفتار با مشتری به نفع همه است». پیتر اودِی یکی از مشاوران مالی است که نمونه ای از این سبک بخشنده به حساب می آید؛ یک استرالیایی چهارشانه که زمانی پشت مو می گذاشت و به گروه موسیقی راک بن جووی(۲۱ (علاقه دارد. او حرفه اش را در بخش
خدمات پس از فروش با پاسخ گویی تلفنی در یکی از شرکت های بزرگ بیمه آغاز کرد.

یک سال پس از استخدامش، به خاطر اشتیاقش در کمک کردن به مشتریان، جایزه ی « ِ شخصیت سال» را در رقابت با صدها کارمند از آن خود کرد و به جوان ترین سرپرست بخش در کل شرکت تبدیل شد. سال ها بعد، وقتی پیتر در یک تمرین بده بستان به گروهی پانزده نفره از مدیران ملحق
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
شد، هر مدیر به طور میانگین به سه همکار دیگر کمک می کرد، در حالی که پیتر به همه ی پانزده نفر کمک می کرد. او آن قدر بخشنده است که حتی سعی می کند به متقاضیان کاری که استخدام شان نکرده کمک کند و ساعت ها وقت صرف این می کند تا برای آن ها روابطی ایجاد کند که بتوانند
موقعیت های شغلی دیگری برای خود دست و پا کنند.

در سال ۲۰۱۱ ،زمانی که پیتر مشاور مالی بود، تماسی از یک مشتری
استرالیایی دریافت کرد. مشتری می خواست در صندوق کوچک بازنشستگی به ارزش ۰۰۰ر۷۰ دلار تغییراتی ایجاد کند. یکی از کارمندان مسئول رسیدگی به این مشتری شد، اما وقتی فهمید او در حوزه ی آهن آلات قراضه کار می کند، با فکر کردن مثل یک حسابگر، قرار ملاقات را رد کرد: برایش وقت تلف کردن بود. مسلماً برای پیتر هم نمی ارزید. او متخصص مشتریان متمولی بود که سرمایه شان هزار برابر این پول بود و بزرگ ترینِ پیتر را مشتری اش بیش از ۱۰۰ میلیون دلار دارایی داشت. اگر ارزش زما به دلار محاسبه می کردید، دستمزد مدت زمان رانندگی پیتر تا آن جا بیشتر از سرمایه ی آن کارگر آهن آلات قراضه بود. پیتر می گوید:

«کمترین سرمایه
رو بین مشتری هامون داشت و هیچ کس دلش نمی خواست به کارش رسیدگی کنه؛ سرمایه ش از همه کمتر بود. ولی به نظرم دلیل نمیشه چون کسی آدم مهمی نیست، به کارش رسیدگی نکنیم».
پیتر قرار ملاقاتی گذاشت تا این فرد را ببیند و در تغییر طرح صندوق بازنشستگی کمکش کند. وقتی جلوی خانه رسید، از تعجب فکش افتاد. در
ورودی پوشیده از تار عنکبوت بود و ماه ها باز نشده بود. به پشت خانه رفت که مردی سی وچهار ساله در را باز کرد. اتاق نشیمن پر از حشره بود و چون سقفش تخریب شده بود، می شد آسمان را دید. مشتری به چند صندلی تاشو اشاره کرد و پیتر کار روی تغییر مدنظر مشتری را آغاز کرد.

پیتر با او که به نظر می رسید کارگری مشتاق و سخت کوش است، احساس همدردی کرد و پیشنهادی سخاوتمندانه به او داد. «حالا که اینجام چرا درباره ی خودت چیزی نمی گی تا ببینم شاید چیز دیگه ای باشه که بتونم کمکت کنم». مشتری به علاقه اش به ماشین اشاره کرد و او را اطراف آلونکی محقر گرداند. پیتر خودش را برای صحنه ی افسرده کننده ی دیگری از فقر آماده کرد و با خودش فکر می کرد ُ مشتی آهن قراضه در آن جا می بیند.

پیتر وقتی وارد آلونک شد، نفسش بند آمد. با مجموعه ای از ماشین های گران قیمت کلاسیک مواجه شد. آن مشتری کارگر آهن آلات قراضه نبود، بلکه مالک کسب وکار پرسود آهن آلات قراضه بود. او به تازگی این خانه را خریده بود و می خواست تعمیرش کند، که یازده هکتار بود و ۴ /۱ میلیون دلار می ارزید. پیتر سال بعد را صرف مهندسی مجدد کسب وکار مشتری اش کرد، موقعیت
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
مالیاتی اش را بهبود بخشید و کمکش کرد تا خانه را بازسازی کند. پیتر خاطر نشان می کند: «هر کاری که انجام دادم، با مهربونی آغاز شد. وقتی روز بعدش رفتم سر کار، باید به همکارم می خندیدم که حاضر نشد کمی وقت بذاره و با اون مشتری ملاقات کنه».

پیتر با پرورش را*ب*طه ای قوی با آن مشتری، به همکاری اش با او ادامه داد. او سال آینده دستمزد پیتر را صد برابر کرد و انتظار داشت که ده ها سال با هم کار کنند. بخشندگی موجب شد پیتر اودی، در طول زندگی حرفه ای اش، فرصت هایی را به دست آورد که گیرنده ها و حسابگرها به طور معمول از دست می دهند، اما هزینه ی زیادی هم برایش داشت. در فصل ۷ خواهید دید که دو گیرنده استثمارش کردند و تقریباً کسب وکارش را تا آستانه ی نابودی کشاندند. با این حال، پیتر موفق شد با برنامه ریزی از نردبان موفقیت بالا برود و به یکی از پربازده ترین مشاوران مالی در استرالیا تبدیل شد. به اعتقاد وی،
بخشندگی را تحت کنترل درآورد و نکته ی کلیدی این بود که یاد گرفت منافعِ هزینه ها را به حداقل برساند.

در کسوت مدیرعامل در جنسیس ولث ادوایزرز(۲۲ ،(توانست شرکتش را از آستانه ی ورشکستگی نجات دهد و آن را به یکی از پیشتازان آن صنعت تبدیل کند و دلیل موفقیتش را بخشنده بودن می دانست. پیتر می گوید: «شکی نیست موفقیتم در تجارت به دلیل بخشش در قبال دیگران بوده. این سلاح انتخابی منه. وقتی سر یه کار با مشاور دیگه ای شاخ به شاخ می شم و سعی می کنم ببَرم، مردم می گن
بخشندگی دلیل برنده شدنمه».

تغییرات فناوری و سازمانی موجب شده اند که بخشندگی سودمندتر شود، ولی بخشندگی ویژگی جدایی ناپذیری دارد: وقتی به ِ اصول راهنمای مان در زندگی فکر می کنیم، بسیاری از ما از نظر حسی به سمت بخشندگی کشیده می شویم. شالوم شوارتز، روان شناس مشهور، طی سه دهه ی گذشته روی ارزش ها و اصول راهنمایی که در فرهنگ های مختلف سراسر دنیا برای مردم اهمیت دارند، مطالعه کرده است. در یکی از مطالعاتش، از
هزاران بزرگسال در استرالیا، شیلی، فنلاند، فرانسه، آلمان، مالزی، هلند، آفریقای جنوبی، اسپانیا، سوئد و ایالات متحده نظرسنجی کرده که جمعیت آماری قابل قبولی است. نظرسنجی اش را به یازده زبان ترجمه کرد و از پاسخ دهنده ها خواست که میزان اهمیت ارزش های مختلف را رتبه بندی کنند.


نمونه هایی از این نظرسنجی در زیر آمده است:
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
فهرست ۱
ثروت (پول، دارایی های مادی)
قدرت (سلطه، کنترل بر دیگران)
لذت (لذت بردن از زندگی)
برنده شدن (بهتر از دیگران کاری را انجام دادن)

فهرست ۲
مفید بودن (کار کردن برای رفاه دیگران)
مسئولیت (قابل اتکا بودن)
عدالت اجتماعی (توجه نشان دادن به محرومین)
شفقت (واکنش نشان دادن به نیازهای دیگران)

گیرنده ها طرفدار ارزش های فهرست ۱ هستند، در حالی که بخشنده ها ارزش های فهرست ۲ را در اولویت قرار می دهند. شوارتز می خواست بداند‌ در کدام کشور، بیشتر مردم ارزش های بخشنده بودن را تأیید می کنند.‌ دوباره به یازده کشور بالا نگاه کنید. فکر می کنید در کدام کشور بیشتر
مردم ارزش های بخشنده را بیشتر از ارزش های گیرنده تأیید کردند؟‌ تمام شان. در همه ی یازده کشور، بیشتر مردم بخشندگی را یگانه ارزش‌مهم شان برشمردند. بر اساس این نظرسنجی، بخشندگی اهمیت بیشتری از قدرت، موفقیت، هیجان، آزادی، سنت، همرنگ دیگران بودن، امنیت و‌ لذت دارد. در واقع، این موضوع در بیش از هفتاد کشور مختلف صادق بود. برای بیشتر مردم، ارزش های بخشنده بودن اولین ِ اصل راهنمای زندگی در‌ بیشتر کشورها بود (از آرژانتین گرفته تا ارمنستان، از بلژیک تا برزیل و از اسلوواکی تا سنگاپور).

در اکثر فرهنگ های دنیا، از جمله در ایالات متحده،‌‌عمده ی مردم بخشندگی را مهم ترین اصل راهنمای شان اعلام می کنند. از برخی جهات، چندان تعجب آور نیست. ما پدر مادرها، برای کودکان مان‌کتاب هایی مانند درخت بخشنده(۲۳ (را می خوانیم و بر اهمیت سهیم کردن دیگران و مراقبت از دیگران تأکید می کنیم. ولی بخشندگی را به چند بخش‌تقسیم می کنیم و در محیط کاری، مجموعه ارزش های متفاوتی را به کار می گیریم. شاید نویسنده ی کتب کودکان شل سیلورستاین را محض رضای‌کودکان مان دوست داشته باشیم، اما محبوبیت کتاب هایی مانند ۴۸ ِ قانون قدرت اثر رابرت گرین حاکی از این است که در زندگی حرفه ای مان جایی
 
بالا