به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

انگیزشی * ببخش و بگیر *چرا و چگونه بخشنده ها به اوج موفقیت می رسند؟ ●آدام گرنت●مترجم: علیرضا خاکساران، سعید یاراحمدی / تایپیست : * mahban *

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
توضیح می دهد: «این کودکان تجربه های بسیار مثبتی از اولین درس هایشان داشتند. با فرد بزرگسال دیگری خارج از محیط خانه شان ارتباط برقرار کرده بودند که خوش برخورد، حمایتگر و دوست دارشان بود».

علاقه مندی ابتدایی این نوازندگان طراز اول به دلیل معلمان بخشنده شان بود. این معلمان دنبال راه هایی بودند تا درس های پیانو را شیرین تر کنند که این
شیرینی، برای تمرین فشرده ای که برای متخصص شدن نیاز بود، نقشوتسریع بخش را داشت. «بررسی گزینه های احتمالی و شرکت در فعالیت های موسیقی مختلف» نسبت به عواملی نظیر «درست یا غلط یا خوب یا بد» اولویت داشت.

همین الگوها در بازیکنان طراز اول تنیس نیز مشاهده شد. تیم تحقیقاتی بلوم پس از مصاحبه با هجده بازیکن طراز اول تنیس که هر کدام زمانی جزء ده نفر برتر جهان بودند، متوجه شدند که اولین مربیان شان «مربیان منحصربه فردی نبودند، ولی با کودکان بسیار خوش رفتار بودند... این مربیان
اولیه انگیزهای فراهم کرده بودند که کودک به تنیس جذب شود و زمان خود را صرف تمرین کند».

بخشندگانی که رهبر و مربی هستند در مقابل این وسوسه مقاومت می کنند که اول به دنبال استعداد بگردند. بخشندگان با درک اینکه هر کسی می تواند قابلیت بالقوه ی بالایی داشته باشد، تمرکز خود را بر انگیزه می گذارند. بازیکنان رده بالای تنیس در شروع آموزش خود مربیانی داشتند که «علاقه ی به خصوصی به بازیکن تنیس» نشان می دادند. به گفته تیم تحقیقاتی بلوم: «معمولاً به جای اینکه توانایی های فیزیکی خاصی در بازیکن ببینند، او را فردی باانگیزه و مشتاق سخت کوشی در نظر می گرفتند».

چیزی که در کلاس حسابداری سبب موفقیت سی. جی. اسکندر در تشخیص استعدادها می شد این بود: به جای اینکه دنبال توانایی هوشی باشد،
دنبال انگیزه یا اخلاق کاری می گشت. وقتی اسکندر با بث ترینهم شرط بست که در آزمون حسابداری پذیرفته میشود، به این دلیل نبود که فکر می کرد او در حسابداری بسیار بااستعداد است. بلکه دیده بود «طی ترم
چقدر سخت کار کرده است». در حالی که دیگران رگی لاو را ورزشکاری مثل بقیه ی ورزشکارهایی می دیدند که به سمت حسابداری آمده و نادیده اش می گرفتند، اسکندر می دانست می تواند به رگی لاو امید داشته باشد و دلیلش این بود که می دید لاو سنگ تمام می گذارد و همیشه سر کلاس حاضر است.

اسکندر می گوید: «او به یادگیری و پیشرفت علاقه داشت». اسکندر خودش دلیل تشویق ماری آرکوری را این طور می گوید: «پیگیرترین و متعهدترین فردی بود که تا به حال دیده بودم. پشتکارش حرف نداشت».

آنجلا داکورث، روان شناس، به چنین چیزی «اراده ی پولادین» می گوید:
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
انگیزه و پشتکار برای هدف های بلند مدت. تحقیقات او نشان می دهند علاوه بر هوش و توانایی، افرادی با اراده ی پولادین به دلیل علاقه، تمرکز و انگیزه شان به عملکرد بالاتری می رسند. به گفته ی تام کُلدیتز، سرتیپ روان شناسی که سال ها مسئول علوم رفتاری و رهبری آکادمی نظامی آمریکا بود: «ثبات قدم بسیار مهم است».

نرخ استاندارد انتخاب افسران ارتش برای پست های کلیدی ۱۲ درصد است، ولی در یگان کولدیتز، این نرخ بسیار بالاست و تا ۷۵ درصد می رسد. او می گوید بیشترش به این دلیل است که این افراد را بر اساس اراده ی پولادین شان انتخاب کرده است. همان طور که جورج اندرس در کتاب کشف کمیاب(۱۰۲ (می نویسد: «نمی توانید انگیزه را نادیده بگیرید». البته که استعداد طبیعی نیز مهم است، اما وقتی افراد منتخب زیادی داشته باشید که قابلیت بالقوه شان بالاتر از حد لازم است، اراده ی پولادین یکی از عوامل اصلی است که نشان می دهد چقدر به قابلیت بالقوه شان نزدیک می شوند.

به همین دلیل، بخشندگان روی افراد با اراده ی پولادین تمرکز
می کنند: این همان جایی است که بخشندگان جواب سرمایه گذاری شان را می گیرند و معنادارترین و ماندگارترین تأثیر را خواهند گذاشت. بخشندگانی مثل اسکندر علاوه بر اینکه زمان شان را صرف سرمایه گذاری روی افراد با اراده ی پولادین می کنند، تمام تلاش شان را می کنند تا از همان اول اراده ی پولادین را در دیگران ترویج کنند.

اسکندر می گوید: «خیلی مهمه که انتظارهای بالایی داشته باشید. باید افراد رو به جلو هل بدید، باعث بشید از همه ی توان خودشون استفاده کنن و بیشتر از چیزی که فکر می کنن ممکنه پیش برن. وقتی توی آزمون های من شرکت می کنن، ازشون می خوام فکر کنن سخت ترین آزمون کل زندگی شونه. این باعث می شه به فراگیرهای بهتری تبدیل بشن».

برای اینکه تشویقشان کند تلاش کنند، چند تا از آزمون های قبلی را به عنوان تمرین به آن ها می دهد. «باید سرمایه گذاری زیادی کنن و جواب می گیرن. اینکه مجبورشون کنید سخت تر از هر زمان دیگه ای تلاش کنن، در بلند مدت به نفع شونه».

یکی از کلیدهای پرورش اراده ی پولادین این است که کار مورد نظر را
جالب تر و انگیزه بخش تر کنیم. در تحقیق بلوم، موسیقی دانان و ورزشکاران بااستعداد را بخشندگان تربیب کرده بودند، معلمانی که کودکان را دوست داشتند و با تحسین کردن، تأیید یا حتی آب نبات تشویق شان می کردند. به شدت مشوق بودند. به زمینه ی کاری شان و چیزی که می خواستند به این کودکان آموزش بدهند علاقه ی زیادی داشتند.

در بسیاری از موارد... با این کودکان به مانند دوستی خانوادگی رفتار
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
می کردند. شاید اصلی ترین خصوصیت این معلمان این بود که فرآیند یادگیری را بسیار خوشایند و همراه پاداش به پیش می بردند. این توصیف را می شد درباره ی اسکندر نوشت. در نگاه اول، به نظر می رسد با کلیشه ی یک نابغه ی حسابداری سازگار است(۱۰۳ .(اما اسکندر در بسیاری از مراحل زندگی اش سعی کرده یک دی ِ جی، نوازنده، بازیگر، مجری برنامه های تلوزیونی یا استندآپ کمدین باشد.

اگر سر کلاسش بروید، متوجه می شوید که هنوز از این رؤیاهایش دست نکشیده است. او که به طبیعت و ذوق و سلیقه ی خود پایبند است، کلاس های خود را با جریانی سرگرم کننده به پیش می برد تا ذهن دانشجویان درگیر کلاس باشد.

در ابتدای هر کلاس، چهار آهنگ می خواند و برای اولین دانشجویی که جواب درستی به سؤالی بی اهمیت درباره ی موسیقی بدهد، شکلاتی پرت می کند. به همین دلیل، پوستر رپری روی دیوارش قرار دارد. خودش این طور
می گوید: «اگه واقعاً می خواید مخاطب تون رو درگیر خودتون کنید، اگه واقعاً می خواید توجهش رو جلب کنید، باید دنیاش رو بشناسید، موسیقی ای رو که بهش گوش می ده و فیلم هایی رو که می بینه بلد باشید.

برای بیشتر این بچه ها، حسابداری مثل عصب کشی دندون می دونه. اما وقتی می شنونَ شر یا سی لو گرین(۱۰۴(حرفی رو نقل می کنم، پیش خودشون می گن: از «واو، این پیر چاق موسفید واقعاً همون چیزی رو که من فکر می کنم گفت؟» و این جاست که توجه شون رو جلب کردید».

اسکندر بر این باور است که با ایجاد علاقه به حسابداری، احتمال اینکه دانشجویان وقت و انرژی شان را روی این رشته سرمایه گذاری کنند بیشتر
می شود. رگی لاو می گوید: «اسکندر نمونه ی یه شخص همدله.

اطلاعات خیلی زیادی درباره ی موسیقی داره و همیشه بلده که چطوری موسیقی رو وارد تاروپود درسش کنه تا به افراد کمک کنه که با اون درس ارتباط برقرار کنن. وقتی به این فکر می کنید که باید درس سختی رو توی دانشگاه بردارید که اصلاً چیز جالبی نیست، ادامه دادن چالش برانگیزه. اون حسابداری رو برام جذاب کرد و در نتیجه، بیشتر تلاش کردم». لاو در کلاس اسکندر نمره ی «عالی» گرفت.

دیوید مولتز، یکی از دانشجویان سابق اسکندر که در گوگل کار می کند، به این نکته اشاره می کند که اسکندر «به تک تک دانشجویان (و افرادی) که باهاشون برخورد داره به هر شیوه ای که بتونه کمک می کنه. صدها ساعت از زندگی شخصیش رو فدا می کنه تا تأثیری در زندگی دانشجوهاش داشته باشه و به هر چقدر دانشجو که بتونه
درس می ده. به هر دری می زنه تا همه ی اونایی که باهاش تعامل دارن احساس کنن منحصربه فردن».
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
حرام کردن پول زیاد پای استعداد بد

از آن جایی که بخشندگان در تمام افراد اطراف خود قابلیت بالقوه می بینند،
زمان زیادی را صرف تشویق و کمک به پیشرفت افراد برای رسیدن به آن پتانسیل می کنند. این سرمایه گذاری همیشه جواب نمی دهد، بعضی از این
افراد استعداد خام مورد نیاز را ندارند و بعضی های دیگر در اشتیاق شان ثابت قدم نیستند یا آن طور که باید از خود پایداری نشان نمی دهند.

اسکندر یک بار بیش از صد توصیه نامه برای یکی از دانشجویانش نوشت که تلاش می کرد به رشته ای غیر از حسابداری برود. در سال اول، تمام دانشگاه ها درخواستش را رد کردند و تصمیم گرفت دوباره تلاش کند و اسکندر از روی وظیفه تمام این توصیه نامه ها را دوباره نوشت. وقتی این دانشگاه ها یک بار دیگر او را رد کردند، اسکندر توصیه نامه های بازبینی شده ای برای سال سوم نوشت. در نهایت، پس از سه سال تلاش، اسکندر او را تشویق کرد که راه متفاوتی را در پیش بگیرد. اگر اسکندر یک گیرنده یا حسابگر بود، آیا زودتر تسلیم نمی شد و در زمان خود و دانشجویش صرفه جویی نمی کرد؟ آیا بخشندگان روی افرادی که اشتیاق دارند، اما استعدادی ندارند، بیش از اندازه سرمایه گذاری می کنند و
چطور اولویت هایشان را مدیریت می کنند تا بر افرادی تمرکز کنند که
می توان به آن ها امید داشت و روی بقیه کمتر سرمایه گذاری کنند؟

برای فهمیدن جواب این سؤال، هیچ جایی بهتر از بسکتبال حرفه ای نیست، جایی که درفت(۱۰۵ (ان بی ای، افراد خبره در استعدادیابی را در سطحی جهانی به آزمون می گذارد. از اِستو َ اینمن فقید به عنوان مردی یاد می شود که دو مورد از بدترین اشتباه های درفت را در تاریخ ان بی ای مرتکب شد. در سال ۱۹۷۲ ،پورتلند تریل بلیزرز(۱۰۶ (اولین حق انتخاب در درفت نصیبش شد.

اینمن سرپرست بازیکنان بود و لارو مارتین را برای خط میانی انتخاب کرد، که خوب ظاهر نشد و در چهار فصلی که با بلیزرز بود، در هر بازی به طور متوسط پنج امتیاز می گرفت و چهار ریباند(۱۰۷ (انجام می داد.

اینمن در زمان انتخاب مارتین، از دو نفر از بهترین بازیکنان تاریخ بسکتبال آمریکا صرف نظر کرد. دومین انتخاب آن سال باب مک آدو بود که امتیازهایش در فصل اول به اندازه ی امتیازهای مارتین در کل بازی هایش بود. مک آدو عنوان «بازیکن
تازه کار سال» را گرفت و دو سال بعد ،ارزشمندترین بازیکن ان بی ای بود. در چهاردهمین سال بازی اش در ان بی ای، دو بار برنده ی عنوان پر امتیاز آورترین بازیکن لیگ شد، دو تیم را تا قهرمانی همراهی کرد و پنج
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
بار به تیم ستارگان لیگ دعوت شد. اینمن در این دور از درفت، جولیوس اروینگ را نیز از دست داد، کسی که بیشتر با نام دکتر جی. شناخته می شود، و دوازدهمین انتخاب بود. اروینگ سه بار تیم هایش را تا قهرمانی رهبری کرد، چهار بار جایزه ی باارزش ترین بازیکن ان بی ای را برد، در شانزده تیم ستارگان لیگ بازی کرد و جزء پنج نفر از پرامتیازآورترین بازیکنان تاریخ بسکتبال حرفه ای شد.

مک آدو و اروینگ هر دو از اعضای تالار مشاهیر بسکتبال هستند. استو اینمن سال ها بعد زمانی که به ِ سمت مدیر ِ کلی تیم بلیزرز رسید، این
فرصت را پیدا کرد که اشتباهش را جبران کند. در انتخاب بازیکنان ان بی ای در سال ۱۹۸۴ ،دومین ردیف در درفت نصیب اینمن شد. او بازیکن دیگری برای خط میانی به نام سم بویی را انتخاب کرد، بازیکنی که بیش از دو متر قد و هیکل ورزشکاری داشت و گرداننده ی خوبی در زمین بود: می توانست
درست شوت کند، پاس دهد و توپ را بگیرد و بدیهی است که در دفاع و گرفتن توپ هم توانا بود.

اما بویی هرگز قابلیت بالقوه اش را تمام و کمال بالفعل نکرد. وقتی از بسکتبال بازنشسته شد، شبکه ی ای اس پی ان(۱۰۸ (او را بدترین ِ انتخاب درفت در تاریخ بسکتبال حرفه ای آمریکای شمالی به شمار آورد. در سال ۲۰۰۳ ،یکی از مجلات ورزشی که سال ها پیش جلد خود را به بویی اختصاص داده بود، لقب دومین شکست بزرگ تاریخ بسکتبال آمریکا در درفت را به او داد. بزرگ ترین شکست چه کسی بود؟ لارو
مارتین. اینمن، با انتخاب بویی، از بازیکنی اهل کارولینای شمالی به نام مایکل جردن صرف نظر کرد.

در انتخاب سوم، تیم شیکاگو بولز جردن را انتخاب کرد و بقیه ی ماجرا را هم که می دانید. جردن پس از اینکه عنوان «بازیکن تازه کار سال» را به دست آورد، به شش قهرمانی رسید، ده عنوان پرامتیازآورترین بازیکن را کسب کرد و درحالی که در چهارده تیم ستارگان لیگ بازی کرد و تعداد امتیازهای متوسطش از هر بازیکن دیگری تا آن زمان بیشتر بود، یازده جایزه ی ارزشمندترین بازیکن ان بی ای را از آن خود کرد.

ای اس پی ان به او لقب بزرگ ترین ورزشکار آمریکای شمالی در قرن بیستم را داد. اینمن از قابلیت بالقوه ی جردن خبر داشت، اما بلیزرز دو دفاع قدرتمند داشت. به بازیکن خط میانی نیاز داشتند و به همین دلیل، سم بویی را انتخاب کرد. با این انتخاب، فقط مایکل جردن را از دست نداد، بلکه بازیکنان دیگری که در آینده وارد تالار مشاهیر شدند، بازیکنانی مثل چارلز
بارکلی (پنجمین انتخاب) و جان استاکتن (شانزدهمین انتخاب) را از دست داد.

همین که مارتین را به جای مک آدو یا اروینگ و بویی را به جای جردن، بارکلی یا استاکتن انتخاب کرده بود به اندازه ی کافی بد بود. ولی در بهترین
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
حالت، انتخاب بازیکنان حرفه ای در درفت دانشی ناقص است و حتی بهترین مدیران و مربیان نیز اشتباه می کنند.

بدتر از همه این بود که بلیزرز بیش از حد لازم این بازیکنان را در تیم خود نگه داشت. لارو مارتین را برای چهار فصل نگه داشتند و زمانی که تصمیم گرفتند او را بفروشند، در واقع هیچ ارزشی نداشت. بلیزرز حتی نمی توانست بازیکن دیگری به جای مارتین بگیرد، او را در ازای دریافت مبلغ بسیار ناچیزی به سیاتل سوپرسونیکس دادند که در نهایت قبل از شروع فصل اخراج شد. این پایان بسکتبال حرفه ای برای مارتین بود و نتیجه ی خجالت آوری برای اینمن داشت. جک رمزی، که در سال آخر بازی مارتین در این تیم مربی بلیزرز بود و حالا به عنوان یکی از تحلیلگران ای اس پی ان مشغول کار است، می گوید: «موضوع دردناکی بود. چون لارو بازی بلد نبود. وقتی مربی این تیم شدم، استو می خواست تیمو ببنده، اما هیچ جایی برای مارتین نداشتیم. هیچ بازی تهاجمی نداشت. و با وجود اینکه نزدیک دو متر قدش بود، در دفاع و ریباند حرفی برای گفتن نداشت. هیچ مهارتی
نداشت».

بلیزرز با سم بویی نیز مسیر مشابهی را پیمود. در سال ۱۹۸۹، پس از پنج فصل بد، در نهایت بویی را به نیوجرسی نِتز فروختند. چرا بلیزرز این قدر سم بویی و لارو مارتین را نگه داشت؟ استو اینمن به عنوان فردی بخشنده شناخته می شد. پس از بازی در دانشگاه و چند سال مربی گری تیم بسکتبال دبیرستان، به جایگاه مربی گری تیم دانشگاهی رسید و در نهایت سرمربی دانشگاه ایالتی سن خوزه شد که خود زمانی در آن دانشجو بود.

در چنین جایگاهی، به نظر می رسید اینمن
منفعت بازیکنان را در اولویت بیشتری نسبت به موفقیت خود قرار می دهد. تامی اسمیت یکی از شاگردان خوب اینمن بود، بازیکنی استثنایی که به دانشگاه ایالتی سن خوزه آمد تا در دومیدانی شرکت کند و فوتبال و بسکتبال بازی کند. در تیم بسکتبال دانشجویان سال اول، اسمیت پرامتیازآورترین بازیکن و بهترین ریباند کننده بود و به این ترتیب در سال دوم، زیر نظر اینمن تمرین با تیم اصلی دانشگاه را شروع کرد.

یک روز اسمیت به اتاق اینمن آمد و گفت می خواهد برای تمرکز روی دومیدانی، بسکتبال را کنار بگذارد. اسمیت می نویسد: «فکر می کردم از دستم عصبانی شود. اما نشد. اینمن به من گفت: «باشه تام، می فهمم». با من دست داد و گفت هر وقت می خواهم به دیدنش بیایم و اینکه هر زمان نظرم عوض شد، در تیم دانشگاه جایی خواهم داشت. این برایم بزرگ ترین اتفاق جهان بود».

اما برای اینمن آن قدرها خوب نبود. سرعت اسمیت می توانست کمک بزرگی برای تیم دانشگاه باشد. چند سال بعد در سال ۱۹۶۸ ،اسمیت برنده ی مدال طلای المپیک در دوی سرعت ۲۰۰ متر شد و رکوردی جهانی
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
ثبت کرد. اما اینمن بهترین را برای اسمیت می خواست. علاوه بر اینکه اجازه داده بود چنین بازیکن بااستعدادی از تیم خارج شود، جا را برای بازیکنان با اراده ی پولادین باز گذاشته بود که حتی استعداد مورد نیاز را نداشتند.

وقتی بازیکن سفید و لاغراندامی به نام تری مورفی برای تیم اصلی دانشگاه درخواست داد، اینمن به اخلاق کاری او احترام گذاشت و به تیم دعوتش کرد. مورفی اشاره می کند که یکی از بدترین بازیکنانی بودم که اینمن تا آن زمان مربیگری کرده بود: «در کل سال فقط چهار امتیاز برای تیم گرفتم». اینمن با وجود عملکرد بد به مورفی گفته بود: «هرگز اخراجت نمی کنم، مشتاقی، سخت کوشی و آدم خوبی هستی». وین تامسون، گزارشگری که در زمان حضور اینمن در تیم بلیزرز مسئول گزارش اخبار این تیم بود می نویسد: «اینمن همیشه به بازیکنان نامناسبی که دنبال نصیحت بودند
نصیحت می کرد».

نمی توانست جلوی خودش را بگیرد: اینمن به تامسون گفته است: «آموزش دادن در هر سطحی و در هر زمینه ای از اون چیزی که فکرش رو می کنی فوق العاده تره. عاشق اینم که حالت چهره ی شاگردی که برای اولین بار چیزی رو می فهمه ببینم. اینکه ببینم فرآیند آموزش به شکوفایی کامل فرد منجر شده برام هیجان انگیزه». وقتی اولین احساس مثبت اینمن به بازیکنان شکل می گرفت، آیا بیش از اندازه به آموزش و پرورش شان متعهد بود؟

آن قدر که حتی روی بازیکنان باانگیزه اما بدون استعدادهای لازم سرمایه گذاری می کرد؟ سی. جی. اسکندر در کلاس درس می تواند وقتش را صرف دانشجویانی کند که از
خودشان علاقه و انگیزه نشان می دهند و هر ترم به تعداد زیادی از دانشجویان آموزش دهد و مربی شان باشد. ولی در بسکتبال حرفه ای و بیشتر سازمان های دیگر، با محدودیت های بیشتری روبه رو هستیم: شرط بندی روی قابلیت های بالقوه ی یکی از افراد به معنای صرف نظر
کردن از دیگران است.
اینمن خودش را متعهد کرده بود که باعث پیشرفت لارو مارتین و سم بویی شود. اگر اینمن فردی گیرنده بود، بسیار زودتر جلوی ضررش را می گرفت و سراغ بازیکنان دیگری می رفت، غیر از این است؟ اگر اینمن گیرنده بود، لحظه ای که می فهمید مارتین و بویی برای موفقیت تیمش فایده ای ندارند،
هیچ احساس مسئولیتی به آن ها نداشت و اگر اینمن یک حسابگر بود، آیا تمایل بیشتری به فروش زودتر این بازیکنان نداشت؟

مطمئناً اگر یک حسابگر پاداش یا عمل متقابلی نمی دید، از سرمایه گذاری اش روی مارتین و بویی ناامید می شد. شاید به نظر برسد بخشندگان سخت تر می توانند عذر کسی را بخواهند. اما در واقع، دقیقاً برعکسش درست است. به نظر می رسد بخشندگان در
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
برابر این اشتباه که بیش از اندازه روی فردی سرمایه گذاری کنند کمترین آسیب پذیری را دارند و اینکه بخشنده بودن همان چیزی است که مانع اشتباه های بسیار بزرگ تری از طرف استو اینمن شده است.


در جلوی آینه: خوب به نظر رسیدن یا خوب عمل کردن؟

بری استا، استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، در زمینه ی رفتار سازمانی فرد شناخته شده ای در دنیاست و کل مسیر شغلی اش را صرف فهمیدن دلیل گرفتن تصمیم های بد افراد در سازمان ها کرده است. در تحقیقی ابتکاری، استا و هوانگ اطلاعات ۲۴۰ نفر از بازیکنانی را جمع آوری کردند که در درفت های ابتدایی ان بی ای بین سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۸۶ انتخاب شده بودند. می خواستند ببینند ردیف انتخابی بازیکن در درفت چه تأثیری بر مسیر شغلی اش داشته است.

عملکرد هر بازیکن را با مجموعه ای از معیارهای مختلف سنجیدند: امتیاز (امتیاز در هر دقیقه، درصد گل ها حین بازی و درصد پرتاب های آزاد)، جنگندگی (ریباند و دفاع در هر دقیقه) و چالاکی (پاس گل و توپ گیری در هر دقیقه). استا و هوانگ عملکرد هر بازیکن را با توجه به کلیه ی معیارهای فوق و همین طور مصدومیت ها و بیماری های بازیکن کنترل کردند. همچنین پست بازیکن اعم از دفاع، خط حمله یا میانی و کیفیت تیم بازیکن را با توجه به تعداد برد و باختش کنترل کردند. سپس به بررسی این مسأله پرداختند که این بازیکنان چه مقدار از زمان بازی را در زمین هستند و تیم شان قبل از فروش آن ها به تیم دیگر، چه مدت نگه شان می دارد؛ با این کار می خواستند ببینند آیا تیم ها چون بازیکنی را در صدر فهرست انتخابی قرار داده اند این اشتباه را می کنند که بیش از اندازه رویش سرمایه گذاری کنند یا نه؟

نتایج فاجعه آمیز بودند: تیم ها نمی توانستند این قمارهای بزرگ شان را رها کنند. بازیکنی را که در در دور اول درفت جذب کرده بودند بیشتر در زمین بازی می دادند و حتی اگر بد بازی می کرد، حاضر به فروشش نبودند. پس از اینکه عملکرد بازیکن را از این معادله خارج کردند، باز هم دیدند بازیکنانی که در درفت های ابتدایی انتخاب شده بودند هنوز هم زمان بیشتری را در بازی حضور داشتند و احتمال فروش شان کمتر بود. برای هر ردیف بالاتر در درفت، بازیکنان به طور متوسط بیست ودو دقیقه بیشتر در فصل دوم در بازی بودند و حتی در فصل پنجم، تیم هایشان سرمایه گذاری بیشتری روی آن ها نسبت به دیگر بازیکنان داشتند و این زمان معادل یازده دقیقه بازی بیشتر برای بازیکن بود.

و برای هر ردیف بالاتر در درفت، سه درصد احتمال کمتری وجود داشت که بازیکنان به فروش برسند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
این تحقیق، نمونه ی بارزی از چیزی است که استا از آن با نام افزایش تعهد به اقدامات ناکارآمد یاد می کند. بر اساس تحقیقات وسیع استا طی چهار دهه ی گذشته، وقتی افراد سرمایه گذاری اولیه ای از نظر زمان، انرژی یا منابع انجام می دهند، زمانی که همه چیز بد پیش می رود، در معرض خطر افزایش سرمایه گذاری شان قرار می گیرند.

قماربازانی که در شرایط بدی قرار گرفته اند بر این باورند که اگر فقط یک دست دیگر بازی کنند، می توانند باخت هایشان را جبران کنند یا برد بزرگی داشته باشند. کارآفرینانی که دست وپا می زنند فکر می کنند اگر فقط کمی منابع بیشتری برای شرکت نوپای شان بگذارند، می توانند به موفقیت برسند. وقتی
سرمایه گذاری مان به نتیجه نمی رسد، حتی اگر ارزش پیش بینی شده منفی باشد، سرمایه گذاری بیشتری می کنیم. اقتصاددانان این رفتار را با استفاده از مفهومی با نام «هزینه ی هدررفته»
توضیح می دهند: وقتی در حال برآورد ارزش سرمایه گذاری آتی هستیم، نمی توانیم از چیزی که درگذشته روی آن سرمایه گذاری کرده ایم دل بکنیم. هزینه ی هدررفته بخشی از داستان است، اما بر اساس تحقیقات جدید،
عوامل دیگر اهمیت بیشتری دارند.

برای اینکه بفهمیم چرا و چه زمانی افزایش تعهد اتفاق می افتد، محققان دانشگاه ایالتی میشیگان ۱۶۶ تحقیق مختلف را بررسی کردند. هزینه ی هدررفته تأثیر کوچکی دارد، تصمیم گیران به سرمایه گذاری های پیشین خود تعصب دارند، اما سه عامل قدرتمندتر دیگر وجود دارند. یکی از آن ها پشیمانی پیش بینی شده است: آیا پشیمان
می شوم که چرا یک بار دیگر امتحان نکردم؟ دومین مورد کامل کردن
پروژه است: اگر به سرمایه گذاری ادامه دهم، می توانم پروژه ام را تمام کنم. اما قدرتمندترین عامل خطر شکستن غرور است: اگر به سرمایه گذاری ادامه ندهم، سنگ روی یخ می شوم و احساس خنگی می کنم. در پاسخ به این خطر، افراد به این امید که پروژه را به موفقیتی تبدیل کنند سرمایه گذاری بیشتری می کنند تا بتوانند به دیگران و خودشان ثابت کنند که
تمام مدت در حال انجام کار درستی بوده اند.

در یکی از تحقیقات استا، وقتی مشتریان بانک کالیفرنیا نتوانستند وام خود را سر موقع پرداخت کنند، مدیرانی که با اعطای این وام ها موافقت کرده بودند برای بیخیال شدن و قبول آن ها به عنوان بدهی سوخته مشکل داشتند. استا و همکارانش می نویسند: «بانکدارانی که ارتباط نزدیکی با تصمیم های مربوط به اعطای وام های مشکل دار دارند همان هایی اند که در اقرار به خطرهای متعاقب این وام ها و پذیرش احتمال عدم بازپرداخت این وام ها بزرگ ترین مشکل را دارند». بر اساس این تحقیق، وقتی مدیرانی که با پرداخت این وام های مشکل دار موافقت کرده بودند بانک را ترک کردند، احتمالش بسیار بیشتر بود که مدیران جدید این وام ها را بدهی سوخته در
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
نظر بگیرند. این مدیران جدید هیچ مسئولیت شخصی بابت پرداخت این وام های مشکل دار نداشتند، پس غرورشان در خطر نبود. مجبور نبودند تصمیم های پیشین را توجیه کنند و معقولانه جلوه دهند.

بر اساس تحقیقات، گیرندگان به دلیل آسیب پذیر بودن شان در برابر خطر شکستن غرورشان، آسیب پذیری بیشتری در زمینه ی افزایش تعهد دارند. تصور کنید شرکتی هواپیمایی دارید و باید تصمیم بگیرید آیا یک میلیون دلار روی هواپیمایی که رادارگریز است سرمایه گذاری کنید یا نه؟ متوجه می شوید که این پروژه از نظر اقتصادی خوب پیش نرفته و یکی از رقبای تان مدل بهتری از همین هواپیما را کامل کرده است. اما سرمایه گذاری زیادی کرده اید: پروژه تان ۵۰ درصد کامل شده و تا الآن پنج میلیون دلار و هجده ماه وقت صرف آن کرده اید. چقدر احتمال دارد که یک
میلیون دلار بعدی را نیز سرمایه گذاری کنید؟

در تحقیقی که هنری مون در دانشکده ی کسب وکار لندن انجام داد، ۳۶۰ نفر از افراد شرکت کننده در تحقیق، قبل از انجام تصمیم گیری های مربوط به
سرمایه گذاری، پرسش نامه ای را پر کردند که عبارت های مربوط به افراد بخشنده مثل «به قول هایم وفادار می مانم» و عبارت های مربوط به افراد گیرنده مثل «سعی می کنم کاری کنم که دیگران کارهایم را انجام دهند» را شامل می شد. معلوم شد احتمال اینکه گیرندگان یک میلیون دلار بعدی را روی پروژه سرمایه گذاری کنند بسیار بیشتر است. احساس می کردند مسئولیت سرمایه گذاری انجام شده بر عهده ی آن هاست و از آن جایی که پروژه پیشرفت بدی داشته، تعهدشان را بیشتر می کردند تا غرورشان
خدشه دار نشود و آبروی شان حفظ شود. همان طور که بروس مگلینو و آدری کورسگارد، استادان مدیریت دانشگاه کارولینای شمالی، توضیح می دهند: «شاید توقف پروژه به نفع سازمان باشه، ولی چنین تصمیمی باعث می شه تصمیم گیرنده هزینه های شخصی زیادی بده (آبروش بره یا دیگه ارتقا نگیره). چون افزایش تعهد به تصمیم گیرنده کمک می کنه تا شکست پروژه رو مخفی کنه، چنین رفتاری از نظر شخصی منطقیه».

فرد گیرنده هم چنین دیدی دارد. از طرف دیگر، نگرانی اصلی بخشندگان حمایت از سایرین و سازمان بود، پس تمایل بیشتری داشتند تا اشتباه شان را قبول کنند و تعهدشان را کاهش دهند. سایر تحقیقات نشان می دهند وقتی افراد در حال تصمیم گیری از طرف دیگران هستند نسبت به زمانی که خودشان مسئولیت تصمیم هایشان را بر عهده دارند تصمیم های دقیق تر و خلاقانه تری می گیرند.

وقتی افراد در حال تصمیم گیری با محوریت خودشان هستند احتمال اینکه با خطر شکستن غرور دچار تعصب شوند و به هر دری بزنند که انتخاب شان از هر نظر ایده آل باشد بیشتر است.

وقتی افراد روی دیگران تمرکز می کنند، کاری که
 
بالا