mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
توضیح می دهد: «این کودکان تجربه های بسیار مثبتی از اولین درس هایشان داشتند. با فرد بزرگسال دیگری خارج از محیط خانه شان ارتباط برقرار کرده بودند که خوش برخورد، حمایتگر و دوست دارشان بود».
علاقه مندی ابتدایی این نوازندگان طراز اول به دلیل معلمان بخشنده شان بود. این معلمان دنبال راه هایی بودند تا درس های پیانو را شیرین تر کنند که این
شیرینی، برای تمرین فشرده ای که برای متخصص شدن نیاز بود، نقشوتسریع بخش را داشت. «بررسی گزینه های احتمالی و شرکت در فعالیت های موسیقی مختلف» نسبت به عواملی نظیر «درست یا غلط یا خوب یا بد» اولویت داشت.
همین الگوها در بازیکنان طراز اول تنیس نیز مشاهده شد. تیم تحقیقاتی بلوم پس از مصاحبه با هجده بازیکن طراز اول تنیس که هر کدام زمانی جزء ده نفر برتر جهان بودند، متوجه شدند که اولین مربیان شان «مربیان منحصربه فردی نبودند، ولی با کودکان بسیار خوش رفتار بودند... این مربیان
اولیه انگیزهای فراهم کرده بودند که کودک به تنیس جذب شود و زمان خود را صرف تمرین کند».
بخشندگانی که رهبر و مربی هستند در مقابل این وسوسه مقاومت می کنند که اول به دنبال استعداد بگردند. بخشندگان با درک اینکه هر کسی می تواند قابلیت بالقوه ی بالایی داشته باشد، تمرکز خود را بر انگیزه می گذارند. بازیکنان رده بالای تنیس در شروع آموزش خود مربیانی داشتند که «علاقه ی به خصوصی به بازیکن تنیس» نشان می دادند. به گفته تیم تحقیقاتی بلوم: «معمولاً به جای اینکه توانایی های فیزیکی خاصی در بازیکن ببینند، او را فردی باانگیزه و مشتاق سخت کوشی در نظر می گرفتند».
چیزی که در کلاس حسابداری سبب موفقیت سی. جی. اسکندر در تشخیص استعدادها می شد این بود: به جای اینکه دنبال توانایی هوشی باشد،
دنبال انگیزه یا اخلاق کاری می گشت. وقتی اسکندر با بث ترینهم شرط بست که در آزمون حسابداری پذیرفته میشود، به این دلیل نبود که فکر می کرد او در حسابداری بسیار بااستعداد است. بلکه دیده بود «طی ترم
چقدر سخت کار کرده است». در حالی که دیگران رگی لاو را ورزشکاری مثل بقیه ی ورزشکارهایی می دیدند که به سمت حسابداری آمده و نادیده اش می گرفتند، اسکندر می دانست می تواند به رگی لاو امید داشته باشد و دلیلش این بود که می دید لاو سنگ تمام می گذارد و همیشه سر کلاس حاضر است.
اسکندر می گوید: «او به یادگیری و پیشرفت علاقه داشت». اسکندر خودش دلیل تشویق ماری آرکوری را این طور می گوید: «پیگیرترین و متعهدترین فردی بود که تا به حال دیده بودم. پشتکارش حرف نداشت».
آنجلا داکورث، روان شناس، به چنین چیزی «اراده ی پولادین» می گوید:
علاقه مندی ابتدایی این نوازندگان طراز اول به دلیل معلمان بخشنده شان بود. این معلمان دنبال راه هایی بودند تا درس های پیانو را شیرین تر کنند که این
شیرینی، برای تمرین فشرده ای که برای متخصص شدن نیاز بود، نقشوتسریع بخش را داشت. «بررسی گزینه های احتمالی و شرکت در فعالیت های موسیقی مختلف» نسبت به عواملی نظیر «درست یا غلط یا خوب یا بد» اولویت داشت.
همین الگوها در بازیکنان طراز اول تنیس نیز مشاهده شد. تیم تحقیقاتی بلوم پس از مصاحبه با هجده بازیکن طراز اول تنیس که هر کدام زمانی جزء ده نفر برتر جهان بودند، متوجه شدند که اولین مربیان شان «مربیان منحصربه فردی نبودند، ولی با کودکان بسیار خوش رفتار بودند... این مربیان
اولیه انگیزهای فراهم کرده بودند که کودک به تنیس جذب شود و زمان خود را صرف تمرین کند».
بخشندگانی که رهبر و مربی هستند در مقابل این وسوسه مقاومت می کنند که اول به دنبال استعداد بگردند. بخشندگان با درک اینکه هر کسی می تواند قابلیت بالقوه ی بالایی داشته باشد، تمرکز خود را بر انگیزه می گذارند. بازیکنان رده بالای تنیس در شروع آموزش خود مربیانی داشتند که «علاقه ی به خصوصی به بازیکن تنیس» نشان می دادند. به گفته تیم تحقیقاتی بلوم: «معمولاً به جای اینکه توانایی های فیزیکی خاصی در بازیکن ببینند، او را فردی باانگیزه و مشتاق سخت کوشی در نظر می گرفتند».
چیزی که در کلاس حسابداری سبب موفقیت سی. جی. اسکندر در تشخیص استعدادها می شد این بود: به جای اینکه دنبال توانایی هوشی باشد،
دنبال انگیزه یا اخلاق کاری می گشت. وقتی اسکندر با بث ترینهم شرط بست که در آزمون حسابداری پذیرفته میشود، به این دلیل نبود که فکر می کرد او در حسابداری بسیار بااستعداد است. بلکه دیده بود «طی ترم
چقدر سخت کار کرده است». در حالی که دیگران رگی لاو را ورزشکاری مثل بقیه ی ورزشکارهایی می دیدند که به سمت حسابداری آمده و نادیده اش می گرفتند، اسکندر می دانست می تواند به رگی لاو امید داشته باشد و دلیلش این بود که می دید لاو سنگ تمام می گذارد و همیشه سر کلاس حاضر است.
اسکندر می گوید: «او به یادگیری و پیشرفت علاقه داشت». اسکندر خودش دلیل تشویق ماری آرکوری را این طور می گوید: «پیگیرترین و متعهدترین فردی بود که تا به حال دیده بودم. پشتکارش حرف نداشت».
آنجلا داکورث، روان شناس، به چنین چیزی «اراده ی پولادین» می گوید: