به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
امروز و از ھمین حالا تصمیم بگیرید که در ازاء کارتان از خودتان پول بگیرید. تصمیم بگیرید که خودتان باشید. در صحبت ھایى که با دیگران مى کنید، در برخوردھا و مراودات شخصى و در ھر کارى که در مشارکت با دیگران انجام مى دھید و یا در ھر کارى که بر دیگران تأثیر مى گذارید خودتان باشید. از آن جھت به دیگران اشاره مى کنم زیرا اغلب موارد در را*ب*طه با دیگران است که فراموش مى کنیم باید خودمان باشیم. مى توانید درحالى که به حقوق دیگران احترام مى گذارید صد در صد خودتان باشید و به ھمان کسى که ھستید بھا بدھید.

در بخش پیشگفتار کتاب به مواھب و نعماتى اشاره کردم که با آرامش ذھن در ارتباطند.
خاطرنشان کردم که آرامش ذھن پایه و اساسى است که بخش قابل ملاحظه اى از پویایى زندگى را از آن بدست مى آوریم. در اینجا مشابه آن فھرست به چھل و سه موردى اشاره مى کنم که با خود بودن در ارتباط است. کمتر کسى پیدا مى شود که ھر ۴٣ مورد درباره اش مصداق داشته باشد اما
اگر مدادى بردارید و کنار ھر موردى که درباره شما صدق مى کند علامت بزنید برایتان کاملاً روشن مى شود که در چه شرایطى بسر مى برید.

٠١ .کسى که پیوسته خودش باشد در ھر شرایطى، مطلوب یا نامطلوب متانت و تعادلش را حفظ مى کند.
٠٢ در تمامى مواقع احساسات و عواطفش را در کنترل خود دارد.
٠٣ .از اتکاى به نفس برخوردار است و در ھر کارى که مى کند اعتماد به نفس سطح بالا دارد.
٠۴ .در ھیچ کارى شتابزده شرکت نمى کند.
٠۵ .به طور فزاینده، وقتى موفق مى شود ساعات کار و شرایط کاریش را کنترل مى کند.
٠۶ .ھرگز از چیزى یا کسى شکایت نمى کند.
٠٧ .ھرگز از دیگران بدگویى نمى کند.
٠٨ .ھرگز جز در مواردى که ضرورت داشته باشد از خودش حرف نمى زند و ھرگز به مبالغه از خودش تعریف نمى کند.
٠٩ .در ھمه ى زمینه ھا و در برخورد با ھمه ذھن باز دارد.
١٠ .از ھیچ کس و ھیچ چیزى نمى ترسد.
١١ .به کارھایش رسیدگى مى کند و قصد و ھدفى مشخص دارد.
١٢ .قبل از اظھار عقیده دقت مى کند که به واقعیت ھا اشراف داشته باشد. او از اینکه بگوید "نمى دانم" اباء و اکراه ندارد.
١٣ .از انواع تعصبات به دور است.
١۴ .با رعایت اعتدال غذا مى خورد. از زیاده روى در ھر کارى اجتناب مى نماید.
١۵ .بدون اینکه تظاھر به دانایى در ھمه موضوعات کند، رأى و سخن خودش را دارد.
١۶ .او یک شھروند قابل اعتماد است که ھیچ ایسمى که براى کشورش مضر باشد روى او تأثیر نمى گذارد.
١٧ .زمینه اى فراھم نمى کند که کسى دشمن او شود. ھر چند وقتى موفق مى شوید بعضى ھا از شما خوششان نمى آید.
١٨ .او با خود و با ھمه بنى نوع آدم در صلح و سازش به سر مى برد.
١٩ .او ھرگز فقیر و مفلوک نمى شود زیرا ھر اتفاقى که بیفتد او شاد و ھدفمند باقى می ماند.
٢٠ .ھمه اعضاى خانواده او را دوست دارند و وقتى صداى پایش را مى شنوند که به خانه آمده
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
به وجد مى آیند.
٢١ .او ھمه روزه به خاطر ھمه نعماتى که نصیبش شده خداى را سپاسگزارى مى کند. او ھمه دارایى ھا و مواھب خود را با کسانى که در کسب آن مواھب به او کمک کرده اند سھیم مى شود.
٢٢ .در صدد انتقام گرفتن از اشخاص نیست.
٢٣ .وقتى درباره دیگران حرف مى زند، به ایرادات و تقصیرات آنھا اشاره نمى کند.
٢۴ .او با مطالعه گذشته به آینده نگاه مى کند. او مى داند که تاریخ به شکلى تکرار مى شود. او مى داند که واقعیت ھا ازلى و جاودانه ھستند و با گذشت زمان تغییرى در آنھا ایجاد نمى شود.
٢۵ .از ذھنیت مثبت برخوردار است.
٢۶ .او به کندى و به ندرت متھم مى کند اما به سرعت مى بخشاید.
٢٧ .وقتى دیگران اشتباھى را مرتکب مى شوند، از سر تقصیر آنھا مى گذرد.
٢٨ .تن به معامله اى که به دیگران لطمه بزند نمى دھد.
٢٩ .خودش را اسیر بدھکارى نمى کند.
٣٠ .وقتى به اندازه کافى کسب درآمد مى کند، براى بدست آوردن باز ھم پول بیشتر به خودش فشار نمى آورد.
٣١ .او ھمه بدبیارى ھا و ناکامى ھا را به دارایى تبدیل مى کند.
٣٢ .در برخورد با شکست مى داند که ھمه شکست ھا موقتى ھستند.
٣٣ .در زندگى ھدف شخصى را دنبال مى کند و براى دستیابى به آن مى کوشد.
٣۴ .اگر از ھدفش فاصله گرفته باشد شرایط را بررسى مى کند تا مجددا به ھدف خود دست یابد.
٣۵ .زندگیش ھمان چیزى است که مى خواھد باشد.
٣۶ .وقتى موفق مى شود به جاى اینکه با کلام از موفقیت خود لاف بزند با رفتار و کردارش این موفقیت را به دیگران نشان مى دھد.
٣٧ .اشخاص مختلف، از ھر نژاد و دسته اى او را دوست دارند.
٣٨ .او زندگى مى کند و به دیگران ھم اجازه زندگى مى دھد.
٣٩ .او اسیر وحشت و نگران کسادى و رکود نمى شود.
۴٠ .سعى مى کند ھمکارى سالم دیگران را بدست آورد.
۴١ .با رقبایش رفتارى منصفانه دارد، اما به سبب قدرت ھایى که از آن برخوردار است و دیگران از آن بى خبرند، مى تواند رقبایش را شکست دھد.
۴٢ .او نومید نمى شود زیرا نمى داند، حوادث با دلیل یا بى دلیل اتفاق مى افتند.
۴٣ .در ھمه مواقع حداکثر تلاش خود را مى کند و وقتى شرایط بر خلاف منافع او باشد، عذر و بهانه نمى آورد.
چند مورد را ضربدر زدید؟ اگر ۴٣ این فضایل را دارا باشید، احتمالاً مى دانید که شما خودتان ھستید، زندگى خودتان را مى کنید، ذھن خودتان را می شناسید. نگرانى از اینکه خودتان باشید ندارید. وقتى این فھرست را مى خوانید متوجه مى شوید که چه زمینه و حوزه بزرگى را در بر مى گیرد. ھر یک از این موضوعات را مى توانید به بخش ھاى متعدد تقسیم کنید. در ھر یک از این موارد نکات آموزنده فراوانى وجود دارد و باید ھم این طور باشد زیرا ما به طرزى فراگیر از زندگى توجه داریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
مى توانید بدون دخالت در زندگى مردم به آنھا کمک کنید

به مواردى اشاره کردم که چگونه دیگران به من کمک کردند. این را ھم توضیح دادم که من ھم متقابلاً به شمار زیادى از مردم کمک کردم. باید دانست کمک کردن به دیگران به مفھوم ریاست کردن بر آنھا نیست. به جاى آن باید به دیگران کمک کنید که کیفیات خود را پیدا کنند و از آنھا در زندگى خود استفاده نمایند. نمى توانید دیگران را در بزرگراه موفقیت به دنبال خود بکشید اما مى توانید با کمک کردن به دیگران که به خودشان کمک کنند، راه را به آنھا نشان بدھید. ممکن است پدر و مادر فرزندشان را کتک بزنند تا مطابق نظر آنھا تربیت شود اما این کودک ھیچ مطلبى نمى آموزد. به یاد دارم پدرم مرا به سختى کتک زد تا در کلیسا بنشینم و به گفته ھاى کشیشان باپتیست گوش بدھم.
یک‌شنبه روزى پدرم مرا تا کنار رودخانه تعقیب کرد، وسایل ماھیگیریم را برده بودم تا ماھى بگیرم. آنجا مرا چنان با شلاق کتک زد که اگر به یک اسب آن شلاق ھا را مى زد انجمن حمایت از حیوانات خدمتش مى رسید.

نامادرى بسیار خوبم صداى فریادھاى مرا شنید و براى اینکه مرا نجات بدھد به سمت من دوید. او پدرم را از من جدا کرد و گفت: "اگر یک بار دیگر این بچه را کتک بزنى تو را براى ھمیشه ترک مى کنم. مى توانى اجازه بدھى او زندگى خودش را داشته باشد؟"
بیش از شلاق خوردن آن روز، صحبت زن پدرم در ذھنم باقى مانده است. صحبت او یک نور رخشان بود. دیدم دیگر مرا شلاق نزد و من فکر مى کنم بهانه اى به دستش ندادم که مرا شلاق بزند. با این حال آن طور که خواستم زندگى کردم. البته مثل ھمه بچه ھا باید مطابق خواسته والدینم رفتار مى کردم اما ھر روز که مى گذشت آزادى بیشترى بدست مى آوردم تا خودم باشم. من قویا بر
این اعتقاد بودم که مى خواھم خودم باشم. این را ھم بگویم که رفتار درست نامادرى ام سبب شد که پدرم در رفتارش تجدید نظر کند. کودک را مى توان ھمیشه تحت فشار قرار داد تا مطابق میل و خواسته دیگران رفتار کند، اما این کودک وقتى بزرگ شد ھمیشه متکى به دیگران خواھد بود.

ھرگز طورى در زندگى دیگران دخالت نکنید که نتوانند خودشان باشند. اگر یک واعظ حرفه اى نیستید، موعظه نکنید. بى جھت اصرار بر آموزش دادن نکنید مگر اینکه یک آموزگار حرفه اى باشید و حتى در این صورت ھم آموزش باید مشمول مھارت ھاى ویژه شود. باید پشت آن دانش خوابیده باشد. انتظار نداشته باشید شخص دیگرى تعریف شما از کامل بودن را به شما بقبولاند. انتظار نداشته باشید چیزى براى تان کامل به نظر برسد. بدانید که عیب و نقص به دنیا تنوع مى بخشد. در این زمینه به یاد حرف کسى مى افتم که به من گفت دوست ندارم بعد از مرگ به بھشت بروم. من که موضوع برایم جالب شده بود دلیلش را از او پرسیدم. در جوابم گفت: "وقتى زندگى ھمه چیزش کامل باشد، ابدا جالب نیست." فکر نمى کنم که این اتفاقى است که این مرد یکى از بھترین تاجران این مملکت شده است. فکر مى کنم او از آرامش ذھنى فوق العاده اى برخوردار است. ھرگز نشنیدم او خواسته باشد در زندگى شخص دیگرى دخالت کند. او مى گوید، و من ھم با نظر او موافقم که مى توان با دیگران به ھمان
شکلى که ھستند کنار آمد. مى توان با تقصیرات دیگران کنار آمد. مى توان با تمام خصوصیات و فضایل دیگران کنار آمد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
راه مناسبى براى اینکه حاکم بر ذھن خود باشید و به دیگران ھم اجازه بدھید که اذھان خودشان را داشته باشند این است که نقطھ نظرھایى را براى خود نگه دارید. لازم نیست و قرار ھم نیست که پیوسته در حال تبیین زندگى خود باشید و اغلب اشتباه است اگر چنین کارى بکنید. به خصوص در زمینه ھاى بحث برانگیزى مانند دین و سیاست این توصیه مصداق بیشترى دارد. تلاش براى تحمیل نظر خود در این زمینه ھا تقریبا مطمئنا به تضاد و تعارض غیرضرورى منجر
مى گردد. ھیچ کس نمى داند که من در زمينه ھاى اعتقادى و سیاسى چه نظرھایى دارم و به ھمین جھت کسى نمى تواند بر خلاف نظرات من حرف بزند. خیلى ھا سعى کرده اند تا نظرات و باورھاى دینى و سیاسى مرا جستجو کنند. زنى یک بار در
نامه اى برایم نوشت: "چگونه است که در نوشته ھاى شما اسمى از عیسى مسیح برده نمى شود." در جوابش نوشتم: "خانم عزیز شما بھتر است در فاصله سطرھاى مرا بخوانید نه آنچھ را در قالب کلام و کلمه تایپ مى کنند."

خویشتن دار و کنترل خود شما را توانمند مى کند براى اینکه خودتان باشید، خودتان را کنترل کنید. به ندرت اشخاصى را پیدا مى کنید که در کنترل اعمال و رفتار فیزیکى خود با دشوارى روبه رو باشند، اما ھرگز توجه ندارند که اقدام فیزیکى در ذھن شروع مى شود. کسى که ذھنش برداشت ھراسیده اى از زندگى دارد، رفتارش به گونه رفتار کسى است که از زندگى برداشت و استنباط ھراسیده دارد. کسى که بتواند خودش را کنترل کند از قدرت برخوردار است. از ھمه اینھا او از موقعیتى برخوردار است که موقعیت ھا را به روشنى ببیند، آنھا را به درستى و به ھمان شکلى که واقعا ھستند، ارزیابى مى کند. اینگونه ھم او زندگى بھترى پیدا مى کند و ھم به دیگران امکان مى دھد که زندگى خوبى داشته باشند.

لطفا بار دیگر به فھرست ۴٣ موردى من مراجعه کنید. شماره ٢٢ مى گوید کسى که بر خود مسلط است ھرگز دنبال انتقام نمى گردد. این نمونه بسیار خوبیست که مى توان درباره اش صحبت کرد. انتقام مى تواند شیرین باشد اما یک شیرینى مسموم کننده است. شخصیت انسان را مسموم مى کند.انتقام ھرگز نمى تواند آرامش ذھن را به دنبال آورد. بسیارى از اشخاص تحت تأثیر یک حادثه دراماتیک به کنترل کردن خود رسیده اند. در مورد خودم مى دانم که اینگونه بوده است. من در شرایط دشوار به آرامش ذھن دست یافتم، از طریق آزمایش و خطا این کار را کردم و این تجربه مثال بسیار خوبى به دست مى دھد. در یک ساختمان قدیمى دفتر داشتم. یک بار سرایدار آنجا و من سوء تفاھمى پیدا کردیم. بارھا اتفاق افتاد که سرایدار علیه من اقداماتى صورت داد. بارھا وقتى تا دیر وقت در دفترم کار مى کردم او تمام چراغ ھاى ساختمان را خاموش کرد و مرا در تاریکى باقى گذاشت. من در آن زمان ھنوز از این قبیل اتفاقات عصبانى مى شدم.
یکشنبه روزى بھ دفترم آمدم تا گزارشى را کھ قرار بود روز بعد ارائه دھم تھیه کنم. ھنوز پشت میز ننشسته بودم که برق رفت.

بلند شدم و با خشم به طبقه زیرزمین رفتم. آنجا سرایدار را دیدم که خوشحال سوت مى زند. از
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
شدت عصبانیت شروع به بدگویى و ناسزا گفتن به او کردم. وقتى ھمه حرف ھایم تمام شد، سرایدار قامتى راست کرد و درحالى که نیشخندى مى زد گفت: "مثل اینکه امروز کمى ھیجان زده ھستید. مگر نه؟" او تعادلش را حفظ کرده بود و من دانشجوى دوره پیشرفته روانشناسى، من، که در فلسفه قاعده طلایى استاد بودم، من که آثار شکسپیر، امرسون، سقراط و کتاب مقدس را خوانده بودم، در برابر کسى ایستاده بودم که ابدا سواد نداشت و مى دانست که موفق تر از من عمل کرده است.

به آرامى به دفترم بازگشتم، آنجا نشستم و به فکر فرو رفتم و بعد از گذشت لحظاتى به این نتیجه رسیدم که باید از او عذرخواھى کنم اما با خودگفتم نه ھرگز این کار را نمى کنم، اما بعد از جایم بلند شدم، احساس کردم باید در را*ب*طه با او به آرامش ذھنى برسم، باید دلم آرام بگیرد. وقتى به زیرزمین رفتم سرایدار به آپارتمان کوچک خودش رفته بود. در آپارتمانش را با ملایمت زدم. او در را باز کرد و بعد با متانت از من پرسید که چه مى خواھم.به او گفتم مى خواھم به خاطر رفتار بدم از او عذرخواھى کنم.

تبسمى تمام چھره اش را پر کرد. او گفت: "بیرون از این چھار دیوارى کسى صداى شما را نشنید. من در این باره با کسى صحبت نمى کنم. شما ھم مطمئنا در این باره با کسى حرف نمى زنید، با این حساب بھتر است کل ماجرا را فراموش کنیم." با ھم دست دادیم. دیگر میان ما اصطکاکى بوجود نیامد. من آن روز با خودم پیمان بستم و تصمیم گرفتم که ھرگز کنترل و خویشتن دارى ام را از دست ندھم. از زمانى که این تصمیم را گرفتم قلمم قدرت و توان بیشترى پیدا کرد. مردم بیشتر به صحبت ھایم گوش مى دادند. به سادگى با دیگران طرح دوستى مى ریختم و بھتر مى توانستم دیگران را راھنمایى کنم که خودشان را پیدا کنند و خودشان باشند و از دانش خود براى رسیدن به مال و منال و غنا
استفاده نمایند.

. یکى از روزنامه نگاران سلسله حملات بدى را آیا من یک تغییر در حد کامل کردم؟ نه کاملاً متوجه من مى کرد. چھار، پنج سالى این حملات را نادیده انگاشتم، اما بعد به قدرى حملات قوت و قدرت گرفتند و ادامه دار شدند که تصمیم گرفتم سیاست آرامش ذھن را به کنار بگذارم و متقابلاً جواب بدھم. پشت ماشین تحریرم نشستم و شروع به نوشتن کردم. به طور مفصل علیه او مطالبى نوشتم. ھر چه بیشتر مى نوشتم عصبانى تر مى شدم.

آخرین سطر مطلبم را ھم نوشتم. بعد احساس غریبى بر من حاکم شد. احساس عصبانیت علیه کسى نبود که مرا آزار داده بود. به جاى آن احساسى از ھمدلى و بخشودن بر من حاکم گردیده بود. ھرگز آن نامه را پست نکردم. چه اتفاقى افتاده بود؟ تا جایى که من مى توانم تشخیص بدھم انگشتان دست من که با عصبانیت روى کلیدھاى دستگاه ماشین تحریر ضربه فرود آورده بودند، خشم و تنفر مرا به کاغذ منتقل کرده بودند.

من از این احساسات تند خلاص شده بودم. به شکلى خودم را تحلیل روانى کرده بودم و با این اقدام ذھن نیمه ھوشیارم پاکسازى شده بود. این تجربه براى من دو سود در بر داشت. سود اول و مھمترین فايده اى که بردم این بود که ھرگاه خشم بر من چیره مى شد، مى توانستم با نوشتن آن را از وجودم پاکسازى کنم. این روش بسیار جالبى است که شما ھم مى توانید آن را امتحان کنید. بعضى ھا با سریع راه رفتن و با قدم زدن مسافتى طولانى این کار را مى کنند، بعضى ھا نیز یک ورزش تند و جدى مى کنند تا خشم و تنفر را از وجود
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
خود بزدایند. و سرانجام به گروھى مى رسیم که خشم و ناراحتى شان را سر زنشان خالى مى کنند که البته این ھم براى مرد و ھم براى زن مضر تمام مى شود. ذھن شما تنھا ارباب شماست شما نقشى در متولد شدن خود نداشتید. احتمالاً در رفتن از این جھان ھم نقش چندانى به شما محول نشده است. اما تا وقتى در قید حیات ھستید مى توانید با آن کارھاى فراوان بکنید. مى توانید بر سرنوشت خود مسلط باشید. مى توانید ناخداى روح و روان خود باشید. براى رسیدن به این موقعیت باید بر ذھن خود مسلط شوید و از آن براى ھدایت زندگى خود استفاده کنید.

به تفاوت مسلط شدن بر خویشتن و تسلط نیافتن بر دیگران توجه کنید یکى از دلایل عمده ناخشنودى در زندگى دخالت کردن در امور دیگران است. ما براى رسانیدن خود به سرحد کمال تلاش کافى نمى کنیم. کس دیگرى نمى تواند به جاى شما بر ذھنتان مسلط شود. شما ھم نباید این اجازه را به کسى بدھید. ذھن شما ارباب شماست. با این حال این ذھن ارباب مى تواند چنان مھربان باشد که به نیازھا و خواسته ھاى تان جواب مثبت بدھد و راه ھایى پیدا کند تا شما به خواسته ھاى تان برسید. سایر موجودات زنده تحت تأثیر غریزه خود رفتار مى کنند. شما صرفا تحت تأثیر ذھن خود رفتار
مى کنید. ھیچ عاملى نمى تواند شما را محدود کند. در جستجوى آرامش ذھن صبور و شکیبا باشید . اگر آرامش ذھنى از کیفیتى برخوردار بود که مى شد آن را در یک درس آسان فرا گرفت، به جاى نوشتن یک کتاب آن را در چند کلمه و کلام براى تان توضیح مى دادم. این کتاب که از زوایاى مختلف به موضوعات ثروت و آرامش خیال اختصاص دارد بر اساس برنامه مفصلى صورت خارجى گرفته که مى توان آن را با دانه کشتن زارع، مراقبت از محصول و انتظار براى برداشت
آن مقايسه کرد. زارع را به خاطر آورید و مطمئن و صبور باشید. و مانند زارع از اندیشه و عمل به شکلى استفاده کنید که به نتیجه مطلوب برسید. اگر با دشوارى و ناملایمات روبه رو شدید آن را درس ارزشمندى در نظر بگیرید. در دوران و روزگارى که جوان بودم از بدبیارى ھا و سختى ھاى زندگى گله داشتم. اما حالا ھر وقت مى بینم بدبیارى و دشوارى به من نزدیک مى شود، به او مى گویم: "سلام کوچولو، نمى دانم مى خواھى چه درسى به من بیاموزى، اما در سر تو ھر چه باشد آن را مى آموزم، خوب ھم آن را یاد مى گیرم تامجبور نشوى دوباره به سراغم بیایى." پس از آن‌که آموختم زندگى خودم را داشته باشم متوجه شدم که مشکلات و ناملایمات کم و کمتر مى شوند، ضعیف و ضعیف تر مى شوند و سرانجام شرایطى فراھم مى آید که اثرى از آنھا دیده نمى شود.


زندگى کردن به سبک و طرز خود ممکن است به خانه تکانى نیاز داشته باشد
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
تا زمانى که به دوران بلوغ و بزرگى مى رسیم اغلب ما با آشفتگى ھا و به ھم ریختگى ھایى در زندگى خود روبه رو شده ایم. وقتى شروع مى کنید که خودتان را بشناسید و بدانید چگونه زندگى مى خواھید
براى خود ترسیم کنید، با این به ھم ریختگى ھا آشنا مى شوید. اینھا را بتکانید تا از میان بروند.

ممکن است بخواھید کارتان را این‌گونه شروع کنید که بعضى از آشنایان تان را که زندگى شما را تلف مى کنند، در تلاش ھاى تان دخالت مى کنند و در آن وقفه مى اندازند و سعى دارند که بر شما مدیریت کنند، به کنار بگذارید. اینھا را از زندگى خود بتکانید. نیازى به این نیست که آنھا را در
زمره دشمنان خود قرار دھید، اما وقتى مى خواھید خودتان باشید، لازم است ھر کسى را که شما را منکر مى شود و نمى خواھد بگذارد که خودتان باشید کنار بگذارید. بعضى از آشفتگى ھا و به ھم ریختگى ھا را ھم خودتان ایجاد مى کنید و این ناشى از آن است که نمى دانید مى خواھید روزتان را چگونه بگذرانید. برنامه زمانى براى خودتان در نظر بگیرید. به بایدھاى زندگى تان توجه کنید. این درباره ھر کسى که مى خواھد زندگى خوشایند داشته باشد مصداق دارد.

روزى ھشت ساعت را به خواب و استراحت اختصاص بدھید. روزى ھشت ساعت کار کنید اما وقتى در کارتان به شکوفایى رسیدید و صاحب درآمد مکفى شدید ممکن است نیازى به ھشت ساعت کار در روز نداشته باشید. اما ھشت ساعتى که باقى مى ماند به شدت ارزشمند و گرانبھاست. باید این زمان را به بخش ھایى تقسیم کنید، ھر بخش از آن را باید صرف انجام دادن کارى بکنید. این کار باید از نوعى باشد که انجام دادن آن را دوست داشته باشید نه اینکه مجبور به انجام دادن آن باشید. دوست دارید چه کار بکنید؟ کمى روى این موضوع فکر کنید. فھرستى تھیه کنید. فھرست شما ممکن است اقلام زیر را در بر بگیرد:

بازى
زندگى اجتماعى
مطالعه کردن
نوشتن
نواختن یک آلت موسیقى (یک ساز)
کسب علم و اطلاع درباره موضوعى که ھیچ ارتباطى با کسب معاش ندارد
باغبانى و رسیدن به باغچه منزل
تھیھ یا ساختن چیزى در منزل
کوھنوردى
قایقرانى
یا صرفا نشستن و به ستاره ھا و ابرھا چشم دوختن

تکرار مى کنم این ھشت ساعت باقى مانده به شدت مھم و گران بھا ھستند. اینھا وقت آزاد شما ھستند که مى توانید اوقات خود را به ھر شکلى که مى خواھید بگذرانید. ممکن است احساس کنید رفتار بدین گونه کمى شجاعت مى خواھد. ممکن است نسبت به دیگران احساس وظيفه مبالغه آمیز کنید.

ممکن است در کودکى به شما گفته باشند که: "شیطان به سر وقت آدم ھایى مى رود که کارى صورت نمى دھند." در این شرایط خود بودن و اجتناب ورزیدن از فشارھایى که مى خواھند شما را مثل دیگران بکنند دشوار است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
در مراحل اولیه رسیدن به موفقیت ممکن است منطقا بخواھید بخشى از اوقات آزاد و بیکارى خود را صرف فرا گرفتن فنون تجارى و یا به عبارتى بھتر کردن موقعیت کسب مداخل خود بکنید. اما اجازه ندھید روزى بگذرد و شما فرصتى از اوقات تان را صرف خودتان نکنید. باید اوقاتى را صرف لذت بردن از زندگى بکنید. این بخشى از خود بودن است. این به شما کمک مى کند تا با خودتان در تماس باشید. ھمراه با افزایش موفقیت بر اوقات شادى و خوشگذرانى خود
بیفزایید. اجازه ندھید که اوقات کار و کسب درآمد این لحظات زیباى عمر شما را به خودشان اختصاص دھند.

چند وقت پیش یکى از دوستان نزدیکم به ملاقات من آمد. دید که شلوار کوتاھى پوشیده و روى چمن ھاى حیاط خلوت دراز کشیده ام و دارم با سگم توپ بازى مى کنم.
آھى کشید و گفت: "فکر نمى کنم بخواھى دیگران تو را در چنین وضعى ببینند." در جوابش گفتم: "ابدا برایم مھم نیست. دوست دارم مردم بدانند که من به آن‌چه مى گویم عمل مى کنم. من در این زمان ھمان کارى را که دوست دارم انجام مى دھم. آیا جز اینکه آدم کارى را که دوست دارد بکند، کار بھترى ھم مى تواند انجام دھد؟"
اگر کسى بود که کمى آزادى مى خواست او ھمان دوست من بود. او به مراتب بیش از ھشت ساعت را به عنوان یک مدیر بلند پایه یک مؤسسه مالى کار مى کرد. اغلب اوقات تا ساعاتى از شب گذشته کار مى کرد. او با میلیون ھا دلار ثروت از آرامش ذھنى به دور بود و سلامتى اش به مخاطره افتاده بود.
روز بعد به من زنگ زد و گفت: "حدس بزن در یک ساعت گذشته چه کرده ام."
"نمى توانم تصورش را بکنم اما خیلى دوست دارم بدانم."
خنده اى سر داد: "دارم با سگم بازى مى کنم. خیلى جالب است." بعد لحظه اى مکث کرد و گفت:
"باور کن از حالا به بعد مى خواھم زندگى و بازى کنم." من نکات مربوط به این فصل را سال ھا قبل به رشتھ تحریر در آوردم. وود رو ویلسون نوشته ھاى مرا خواند و گفت: "به آدم افکارى را الھام مى بخشد که از آن این دنیا نیست."

در موقعیت دیگرى پرزیدنت ویلسون انگار که یکى از دوستان من است به دیدنم آمد. باز ھم شلوار کوتاھى پوشیده بودم. این بار ھم با سگم بازى مى کردم. بسیار خوشحال شد. دلش مى خواست فرصتى مى داشت تا او ھم کار مرا بکند. وقتى خود را ارباب خود بدانید و بر خویشتن مسلط با شید، وقتى پنداره ھاى تان را به عمل تبدیل کنید به آن رمز و راز متعالى که در شما به ودیعه گذاشته شده است پى مى برید .


نکات مھم فصل ٩:

انگیزه ھاى اولیه اى که انسان را مى سازد پول در آوردن بسیار مھم است، اما مھم تر از آن این است که خودتان باشید. وقتى به یک فروشگاه لباس مى روید، وقتى به یک رستوران مى روید، به ھر جایى که مى روید سعى کنید خودتان باشید دقت کنید که از دیگران تقلید نکنید. با تقلید کردن از دیگران استعدادھاى منحصر به فرد خود را نادیده مى انگارید. این استعدادھاى منحصر به فرد زندگى شما را شکل مى دھند. اجازه ندھید کسى مانع از آن شود که خودتان باشید. از آنجایى که شما کسب درآمد مى کنید ممکن است کسانى به شما پیشنھاد کنند که با دیگران سھیم
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
شوید و یا سازمان و مؤسسه خود را به آنھا واگذار کنید. ممکن است این کار به سود بعضى ھا تمام شود، اما غالبا آرامش ذھنى خود را از دست مى دھید،احساس فردیت خود را از دست مى دھید.

فھرست ۴٣ موردى مطرح شده در این فصل را مطالعه کنید. با مطالعه این فھرست به راحتى بیشترى مى فھمید که کجا ھستید و کجا مى توانید باشید. ھر انسانى لازم است که زندگى خودش را داشته باشد . در صورتى به دیگران کمک مى کنید که شرایطى فراھم سازید تا آنھا کیفیات زمینه ساز موفقیت خود را پیدا کنند. تا زمانى که یک موعظه گر یا سخنران حرفه اى نیستید موعظه و سخنرانى نکنید. بیش از اندازه درس ندھید. تقصیرات و نیز جنبه ھاى مثبت دیگران را بپذیرید زیرا حتى تقصیرات آنھا سببى است که دنیا به مکان بھتر و متنوع ترى تبدیل شود.

خویشتندارى و کنترل خود به شما قدرت بیشترى مى دھد وقتى بخش اعظم عقاید و نقطھ نظرھاى تان را براى خودتان حفظ مى کنید، از اصطکاک بى مورد با دیگران جلوگیرى مى کنید. با کنترل کردن خویشتن و با خویشتندارى، مى توانید از بسیارى از ناملایمات زندگى فاصله بگیرید. به شما کمک مى کند تا به سود خود اقدامى صورت بدھید، به شما کمک مى کند به رغم خشم احتمالى، به دیگران کمک کنید.

ذھن شما تنھا ارباب شماست . براى انجام دادن ھر کارى و براى رسیدن به ھر موفقیتى باید آن را در ذھن تصور کنید. اما ذھن شما ارباب مھربانى است که به شما کمک مى کند تا به خواسته ھاى خود دست یابید.

سایر موجودات عالم تحت تأثیر غریزه خود رفتار مى کنند. اما شما با توجه به آن‌چه به ذھن خود مى دھید فعالیت مى کنید. در جستجوى رسیدن به آرامش ذھنى صبور و شکیبا باشید. در ضمن به این موضوع توجه داشته باشید که ساعاتى از ھر روزتان را باید به لذت بردن از زندگى و تفریح کردن اختصاص بدھید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
١٠ .گروه مغز متفکر قدرتى فراتر از علم
موفقیت ھاى عظیم زندگى شما محدود به توانمندى ذھن خود شما نیست. سایر ذھن ھا ھم مى توانند روى ذھن شما اثر بگذارند و اندیشه ھاى خود را در اختیارتان قرار دھند.

تشکیل گروه مغز متفکر روش مناسبى براى استفاده از توان مغز دیگران است. وقتى گروه خودتان را تشکیل دادید متوجه مى شوید از روشى بھره مى گیرید که تاکنون اثربخشى اش را به شمار کثیرى از مردان با اسم و رسم نشان داده است. تمامى دستاوردھاى بزرگ حاصل اجماع اذھانى است که با ھماھنگى با ھم کار کرده اند. آیا ھنرى فورد نادان بود؟

به جاى اینکه به این سؤال جواب بدھید با شما تجربه اى را در میان مى گذارم که بنیانگذار شرکت موتور فورد در دادگاه داشت. این تجربه شامل حال ھمه حاضران در دادگاه و جمع کثیرى از اشخاص بیرون از آن مى شد. ھمان طور که مى دانیم آقاى فورد تحصیلات رسمى اندکى داشت. شاید به ھمین دلیل بود که "شیکاگو تریبیون" با اشاره به برخى از نظرات آقاى فورد نسبت به جنگ او را یک نادان و غافل خوانده بود. آقاى فورد به دادگاه شکایت کرد. علیه روزنامه شیکاگو تریبیون اقامه دعوا نمود. وقتى وکلاى تریبیون از آقاى فورد خواستند به جایگاه شھود بیاید، درصدد برآمدند ادعاى روزنامه را ثابت کنند.

یکى از سؤالاتى که آنھا از آقاى فورد پرسیدند این بود: "در سال ١٧٧۶ ،:انگلیسى ھا چند سرباز را براى پایان دادن به شورش در مستعمرات گسیل داشتند؟" فورد درحالى که تبسمى بر لبان خود داشت جواب داد: "نمى دانم چند نفر بودند اما شمار آنھا از جمع کسانى که زنده از آن جنگ برگشتند بسیار زیادتر بود." صداى خنده در دادگاه بلند شد. ھیئت ژورى، حاضران در جلسه و حتى وکلایى که این سؤال را کرده بودند به صداى بلند خندیدند.

فورد بیش از یک ساعت با سؤالات مدرسه اى مشابھى روبه رو شد اما آرامش خود را حفظ کرد. اما به سؤال بدخواھانه اى که یکى از وکلاى تریبیون از او پرسید به طور مفصل جواب داد. او گفت روى میزش چندین دکمه الکتریکى نصب شده است. وقتى او به جوابى احتیاج دارد انگشتش را روى دکمه مناسب مى گذارد و کسى را که جواب سؤال را مى داند به داخل فرا مى خواند و بعد اضافه کرد چرا باید درباره جزئیات موضوعاتى اطلاع داشته باشد که در نھایت ملال‌آور ھستند، حال آنکه مردانى را در اختیار دارد که مى توانند به ھمه سؤالاتى که پیش مى آیند جواب بدھند.
این محاکمه سال ھا قبل صورت گرفت و به جرأت مى توانم بگویم تنھا اقلیتى از خوانندگان مى دانند که چه رأیى صادر شد.

اگر شما ھم این را نمى دانید مى توانید به خود زحمتى بدھید و به کتابخانه بروید و جوابش را پیدا کنید اما من ھمین اندازه مى توانم به شما بگویم که جواب ھاى آقاى فورد ھمه حاضران در دادگاه را به سکوت وادار کرد و بعد اخبار مربوط به این دادگاه در تمام دنیا پراکنده
 
بالا