به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
مى توانست مانند بسیارى از مردم به حکم تقدیر اعتراض کند. اما او این کار را نکرد.
وقتى او را ملاقات کردم وابسته به استفاده از سمعک بود، سمعکى که در مقایسه با سمعک ھاى امروزى بسیار اولیه و ابتدایى بود. وقتى مطمئن شدم که ذھن یکدیگر را درک مى کنیم از او پرسیدم آیا ناشنوایى خود را یک معلولیت بزرگ ارزیابى مى کند. او در جوابم گفت: "برعکس ناشنوایى تاکنون به من کمک ھاى زیاد کرده است. مانع از آن شده که به دنیایى از چرندیات مردم
گوش بدھم. ناشنوایى به من آموخته که از درون خود حرف بشنوم."
ھر کسى که خواھان آرامش ذھن است باید به این بخش آخر صحبت ادیسون توجه کند. آقاى ادیسون با بھره گرفتن از معلولیت خود توانست از نیروى ذھنى که در اختیار ھمگان است استفاده کند. او احساس مى کرد از درون خود چیزھایى مى شنود. صداى فراست بى انتھا. او از ھدایت دنیاى درون خود برخوردار بود.
ھر بدبیارى و سختى در خود بذرى به ھمان ندازه یا بیشتر از سودمندى دارد.

وقتى درباره شکست حرف مى زنید، شکست را به سمت خود سوق مى دھید. وقتى درباره موفقیت حرف مى زنید، موفقیت را جلب مى کنید. زمانى درباره بیش از ٠٠٠/ ٣٠ زن و مرد بررسى کردم تا از نظرات آنھا درباره شکست و ناکامى مطلع شوم. براى اکثریت آنھا یک بدبیارى و یک ناکامى در حکم شکست قطعى بود. جمعیت عظیمى وقتى کارى را شروع مى کردند، قبل از اینکه حتى شکست بخورند و ناکام شوند دست از کار مى کشیدند. این شرایط نبود که آنھا را شکست مى داد، این نگرش و برداشت آنھا بود که آنھا را مغلوب مى کرد.
آنها شکست ھا و ناکامى ھاى گذشته را یدک مى کشیدند. به جاى اینکه درھا را به روى شکست ھاى گذشته ببندند، در ھر فرصتى که پیدا مى کردند از این در عبور مى نمودند. بى جھت نیست که در این جماعت فورد و ادیسونى وجود خارجى نداشتند.

از سوى دیگر به یاد مردى به نام ارتور دسیو مى افتم که با استفاده از پس اندازى که از پدرش به او رسید به موفقیت شایان توجھى دست یافت. پدرش وقتى در کارش با موفقیتى مواجه نشد، ھمه رشته کار را به دست پسرش ارتور داد. کارشان تولید خانه ھاى کاروانى بود اما پدرش در این زمینه موفقیتى به دست نیاورد. حالا پدر کار و کاسبى را به پسرش واگذار کرد. ھر چند امیدى به این که موفقیتى به دست آید نداشت. اما دسیو در آن سن و سال که دوران بیست سالگى خود را مى گذراند چه مى توانست بکند؟ اغلب اشخاص در این موقعیت اموال و وسایل شان را نقد مى کردند و پى کار خود مى رفتند.
آقاى دسیو در گاراژى که کنار ایستگاه راه آھن بود اولین خانه کاروانى کوچک را که بررسى ھاى مختلف مورد نیاز بودنش را تأیید کرده بودند تهیه دید. بعد از آن توانست از روش ھاى جنرال موتورز در حرفه اى که تاکنون از آن استفاده نکرده بود استفاده نماید. او مرتب مدل ھا و الگوھاى
تولیدى اش را تغییر مى داد. توانست شبکه اى از فروشندگى ھا را ایجاد کند. او چھار خط تولید خانه ھاى کاروانى درست کرد که ھمگى با ھم رقابت مى کردند. فروش او در مدت چھار سال پانصد درصد افزایش یافت. او توانست از فعالیتى که تا ناکام ماندنش راه درازى باقى نمانده بود پنج بیلیون دلار کاسبى کند.

امروزه بسیارى از اقشار جامعه از آنھایى که به تازگى ازدواج کرده اند تا بازنشسته ھا خواھان این خانه ھاى کاروانى ھستند. و البته آقاى دسیو با علم به این مطلب براى ھر گروه از مشتریانش تولیدى ویژه دارد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
بسیارى از شکست خوردگان، با شکست خود زندگى مى کنند. به جاى ھر موضوعى درباره شکست خود حرف مى زنند. آنھا در زمان گذشته زندگى مى کنند و دردھاى گذشته را حیات مى بخشند.

اما آنھایى که موفق شده بودند به زمان آینده سخن مى گفتند. چشم به گذشته ھا نداشتند که اغلب اشتباھات را به نمایش مى گذاشت. به جاى آن به آینده و به ھدف ھایى که داشتند فکر مى کردند. آن پانصد مرد موفقى که با حمایت اندرو کارنگى با آنھا مصاحبه کردم جملگى از این خصوصیت
برخوردار بودند. آنھا به آینده و به جلو فکر مى کردند. شکست ھا و ناکامى ھا در پشت سر رھا شده بودند. حرفى از آن در میان نبود.

در ارتباط با موفقیت و شکست به ویژگى دیگرى برخورد کرده ام که آن ھم با آرامش ذھن ارتباط فراوان دارد.
کاملاً مشخص است کسانى که سوء نیت دارند و غبطه مى خورند از آرامش ذھن بھره اى ندارند. بدخواھى و غبطه خوردن زندگى آنھا را تلخ مى کند. شکست خورده اغلب چشم دیدن موفقیت را ندارد. من در صحبت با انسان ھاى موفق متوجه شدم که از دیگران به خوبى یاد مى کنند و از جنبه ھاى مثبت آنھا حرف مى زنند. به موفقیت دیگران غبطه نمى خورند بلکه تمایل به این دارند که از دیگران درس بیاموزند. اما ناموفق ھا از موفق ھا به انتقاد یاد مى کنند و از اشکالات آنھا مى گویند.

خباثت ناموفق ھا حالت عیان دارد. شخص با این خصوصیت از آرامش ذھن بى بھره است. آیا ارتباطى قطعى میان ثروتمند بودند و آرامش ذھن وجود دارد؟

بلی وجود دارد اما این مطلق نیست. بسیارى از فقرا ھم از آرامش ذھن برخوردارند اما شمارشان به شدت کمتر است. نیازى به این نیست که میلیونر باشید اما بدون پول کافى از بسیارى از نعمات زندگى محروم مى شوید. اگر پیوسته نگران آن باشید که وعده غذاى بعدى تان از کجا و چگونه تأمین
خواھد شد، اگر نگران آن باشید که چگونه کفش ھایتان را تعمیر خواھید کرد، چگونه پول دندانپزشک را مى خواھید پرداخت کنید، تا چند سال دیگر بدون نقاشى خانه تان مى خواھید زندگى کنید، از آرامش ذھن بھره اى نخواھید داشت. اگر نداشتن پول مجبورتان کند که در محله نامناسبى زندگى کنید به طورى که پیوسته نگران تأثیر بد محیط و شرایط روى فرزندان خود باشید، از آرامش ذھن بى بھره خواھید بود. اگر نتوانید گھگاه متاعى را که دوست دارید تهیه کنید، اگر نتوانید به مرخصى که دوست دارید بروید، اگر نتوانید به سینما و تئاتر بروید و برنامه دلخواه خود را تماشا کنید، نمى توانید به رضایت خاطر برسید. پول مى تواند چیزھاى عديده اى به شما بدھد. چیزھایى که ھیچ کس نباید بدون آنھا به سر برد.

در این میان ھرگز جاى تعجبى وجود ندارد کھ کثیرى از ثروتمندان از آرامش ذھن برخوردارند. اما ھستند ثروتمندانى که آنھا ھم آرامش ذھن ندارند. یکى از ناکامى ھایى که چشمان مرا باز کرد زمانى به سر وقتم آمد که کاملاً ثروتمند بودم. خیلى ساده تبدیل به یک فقیر شدم، یک فقیر واقعى. شرایط آموزنده ھستند. شاید براى جبران روزگار فقیرانه جوانى مترصد خانه ھاى بزرگ، اتومبیل ھاى گران قیمت، زمین ھاى پر مساحت و سایر نمادھاى ثروت بودم. شاید صرفا به سبک و طرز روحیه حاکم
زندگى مى کردم. فکر مى کردم اگر کسى پول دارد باید آن را به نمایش بگذارد. اما میلیونرھاى امروزى کمتر خودنما و متظاھر ھستند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
به ھر تقدیر کتاب ھایم خوب به فروش مى رفتند. به عنوان یک آموزش دھنده و یک فروشنده خوب اشتباهی براى خودم دست و پا کرده بودم. وضعم خوب بود. به فکرم رسید که باید یک رولز رویس بخرم. دیرى نگذشت که دو اتومبیل رولز رویس داشتم. چندى بعد خانه بزرگى در کت اسکیل ماونتین واقع در شمال شھر نیویورک داشتم. در نظرم این ملک نشانه موفقیت من بود. اما خانه بزرگ من محتاج خدمه و خدمتکار بود. باید کسانى وجود مى داشتند که پیوسته آن را اصلاح و تعمیر کنند. خدمه محتاج یک مباشر بودند. باید در آن قصر میھمانى ھاى بزرگ مى دادم. زمانى براى صرف کباب دعوت عام کردم. فکر مى کردم یکصد نفر میھمان به خانه ام بیایند اما
بیش از سه ھزار نفر آمدند. بزرگراه منتھى به خانه من از ھر طرف به اندازه دو مایل مملو از اتومبیل شد.
در ساختمان مخصوص میھمانان مى توانستم چھل نفر را جاى دھم. به ندرت اتفاق مى افتاد که اتاقى خالى از میھمان باشد. یک بار جمعیت میھمان با قدرى زیاد شد که میھمانان به ساختمان محل زندگى من آمدند. به امید رسیدن به آرامش ذھن به خانه آمدم. غریبه اى را دیدم که روى تختم
خوابیده است. از ھمه بدتر او تنھا لباس خواب مرا ھم بر تن کرده بود.

بعد بحران بزرگ سال ١٩٢٩ فرا رسید. سه تن از دوستانم که مجموعه ثروت شان کمتر از رقمى بود که من در این بحران از دست دادم و طى آن مجبور به فروش خانه بزرگم شدم به این اصل بزرگ اعتقاد نداشتند که ھر بدبیارى و سختى با خود بذرھایى به ھمان اندازه یا بیشتر از سودمندى حمل مى کند. یکى از آنھا در وال استریت خودش را از یک ساختمان بزرگ به پایین انداخت و جان داد. دیگرى گلوله ھایى به مغز خود شلیک کرد و جسد سومى را شش ھفته بعد از آن‌که خودش را به رودخانه ھادسون انداخت پیدا کردند.

من مجددا به درآمد رسیدم. البته که این اتفاق افتاد. اصول علم موفقیت کار خودشان را کردند. از دست دادن ملک بزرگ و آن خانه سببى نبود که علم و اطلاعم را از دست بدھم. از آن به بعد زندگى بسیار خوبى داشته ام که این بار منھاى تظاھر و خودنمایى بوده است. چه لطفى دارد آن
پولى که از آن براى تظاھر استفاده شود؟
دقت کنید که کار و ثروت شما غیر از خودتان به کسان دیگرى ھم خدمت کند
از جمله سایر نتایج مطلوب بستن درھا به روى تجربیات کت اسکیل ماونتین این بود که فرصتى پیدا کردم که کتاب ھاى بیشترى بنویسم. این کتاب ھا به من و به بشریت فایده رسانیده اند. من سواى فایده پولى فايده ھاى دیگرى ھم برده ام.

وقتى اندرو کارنگى تصمیم گرفت از ثروت عظیم خود براى ساختن کتابخانه ھاى مجانى استفاده کند، به میزان زیاد بر آرامش ذھن خود افزود. ھنرى فورد در مورد خرج کردن پولش بسیار سختگیر بود. اما وقتى به این نتيجه رسید که مى تواند کسانى را پیدا کند که شايسته و سزاوار آن بودند و مى توانستند از آن به خوبى استفاده کنند،
مطمئنا به رضایت خاطر مشابھى دست یافت.

اصل مھم دیگرى وجود دارد که مى گوید وقتى ثروت شما رشد مى کند و زیاد مى شود بر آرامش ذھنى شما افزوده مى شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
براى موفق شدن خود دیگران را رنج ندھید.


براى من اسباب مسرت است که این اصل را خیلى زود آموختم. وقتى مرد خودش را مى یابد و پیدا مى کند و راه ثروتمند شدن را مى آموزد، بر توانمندى ھاى خود مى افزاید. اما براى من بارھا اتفاق افتاد که مى توانستم به روش ھاى غیرعادلانه بر ثروت خود بیفزایم. اما با این کار از آرامش ذھن
خود مى کاستم. از جمله کسانى که به لطف اندرو کارنگى با آنھا مصاحبه کردم اشخاصى بودند که با دزدھاى دریایى تفاوت چندانى نداشتند. (اما در آن زمان از این حیث بى اطلاع بودم. اما بعدا متوجه شدم
آنھا براى اینکه خود به ثروت برسند دیگران را مورد دستبرد قرار مى دھند. بعضى از آنھا روانه زندان شدند.

بعضى توانستند خودشان را از زندان بیرون نگه دارند. اما اگر ھیچ انسان صادقى
به آنھا نگاه نکند چگونه مى توانند به آرامش خاطر برسند؟
امروز روزگار شرکت ھاى بزرگ خدماتى است که اغلب شمار کارکنان فراوان دارند. کسى که در کارخانه اى کار مى کند با توجه به نوع کارش ارزیابى مى شود اما کسى که در اداره اى کار مى کند مى تواند به روش ھا و ترفندھاى مختلف خودش را بالا بکشد. مى تواند کاغذبازى کند، مى تواند پرونده بسازد، مى تواند بار مسئولیت اشتباھات را به گردن دیگران بیندازد. اینھا و بسیارى از کارھاى
دیگر. بالا رفتن از نرده بام با پاى گذاشتن روى دیگران، مضحکه کردن پولى است که به دست مى آورید. در این روش آرامش ذھنى نصیب نمى شود، سلامتى در کار نیست. توانایى رسیدن به سعادت و خوشبختى وجود ندارد. از ھماھنگى اثرى نیست. البته توانایى خرید پول باقى مى ماند اما از سعادت و خوشبختى اثرى وجود ندارد.

با اشخاص متعددى در کلاس ھایم صحبت کرده ام که به اقرار گفته اند که در مواقعى پا روى اخلاقیات گذاشته اند. مى گفتند که مى خواھند شروع تازه اى تجربه کنند. اما آیا این امکان پذیر بود؟ آیا ثروتى که به دست مى آوردند در آنھا احساس گناھى را دامن نمى زد؟
به آنھا قول و تضمین دادم که اگر درھا را به روى گذشته ھا ببندند این اتفاق نخواھد افتاد. باید بى صداقتى را یک اشتباه ارزیابى مى کردند، حتى باید آن را یک مصیبت برمى شمردند، اما مصیبتى که مربوط به گذشته ھا بود. این نکته بسیار مھمى بود. تنھا بى صداقتى نیست بلکه سایر ذھنیت ھاى منفى ناشى از اعمال و رفتار گذشته را مى توان در گذشته ھا رھا کرد و از آن فاصله گرفت.
من به این اشخاص نشان دادم که حال به ضمیر و نفسى جدید دست پیدا مى کنند. به آنھا نشان دادم که آنچه مربوط به گذشته است دیگر اھمیتى ندارد.

دنیا پر از کسانى است که از تجربیات گذشته خود پند گرفتند. آنھا به این نتيجه رسیدند که بى صداقتى کسى را بزرگ نمى کند. درسى که آموخته شده، آموخته شده است. زمان به اندازه کافى زیاد و جھان به اندازه کافى بزرگ است که اقدام جبرانى صورت بگیرد. مى توان از نو شروع کرد و به آينده اى تابناک رسید.

البته توجه به دغل بازھا و ریاکاران داشته باشید. من از آنھا حرف نمى زنم. آلکاپون گانگستر بزرگ براى اینکه سرپوشى بر اقدامات جنایتکارانه خود بگذارد در سال ھاى کسادى بزرگ به مردم غذاى مجانى مى داد تا نظر موافق آنھا را براى خودش بخرد. صد البته که من اشاره ام به این ریاکارى ھا نیست.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
درھا را به روى گذشته ھا ببندید و آنھا را بسته نگاه دارید.


اغلب شنیدم که مى گویند کسى نمى تواند از یاد یک عزیز از دست رفته بیرون بیاید. این حرف از آن جھت درست است که ھر شرایطى در زندگى شما، ھر شادى و ھر اندوھى مى تواند روى شکل گرفتن شما تأثیر بگذارد. اما شما روى چگونه تأثیرپذیرى از آن کنترل کامل دارید و این را ھرگز فراموش نکنید.
من از جمله کسانى نیستم که مى گویند باید از احساس طبیعى اندوه ناشى از مرگ عزیزان فاصله گرفت. اشک و اندوه در این مواقع یک امر طبیعى ھستند. اینھا دریچه ھاى ایمنى طبیعت ھستند تا احساسات خود را لبریز کنیم. اما خیلى ھا زمانى بس طولانى را صرف مى کنند تا بر اندوه ناشى از مرگ عزیزان غلبه کنند. گاه ھم این غلبه اصولاً صورت خارجى پیدا نمى کند. ما مى گوییم: "ناراحت شدن از چیزى که ھیچ کنترلى بر آن ندارید بى فایده است." با این حال مدت ھا در غم و اندوه و سوگ از دست دادن عزیزان فرو مى رویم و با وصف این مى دانیم که کنترلى بر آن نداریم. جسم ما از خاک و ھوا صورت خارجى پیدا مى کند و روزگارى به ھمان منبعى که از آن آمده بازمى گردد. روح و روان مان به جایى مى رود که از آن احساس و برداشتى داریم اما نمى توانیم آن را ببینیم.

به جاى تأثر ادامه دار از مرگ عزیزان به خاطرات خوشى که با آنھا داشته اید فکر کنید. ھمان طور که زندگى یک فرایند طبیعى است، مرگ ھم اتفاقى طبیعى است. آیا فکر مى کنید مى توانید تنھا یک عشق بزرگ در زندگى خود داشته باشید، به خصوص اگر این عشق به ازدواج ختم شده باشد؟ تجربه انسان مى گوید که چنین چیزى وجود ندارد. درحالى که من قویا به ازدواج اعتقاد دارم مى دانم که کلمه "ازدواج" ھمیشه مترادف با سعادت و "خوشبختى" نیست. شما حق دارید که خوشبخت شوید. این زندگى شماست. وقتى معلوم مى شود ازدواجى به
اشتباه صورت خارجى پیدا کرده است، وقتى مى توان این ازدواج را پایان داد اما شما به آن پایان نمى دھید، براى ھمه مدت عمرتان بر زندگى شما سایه افکن مى شود.

گاه درھاى گذشته باید به روى ازدواجى بسته شود تا طرفین ازدواج بتوانند به خوشبختى و موفقیت برسند. کارى که کنار گذاشته مى شود درھا را به روى آینده مى گشاید. تصور کنید بدون اینکه تقصیرى داشته باشید شغلى را از دست مى دھید. تصور کنید از کارفرمایى که غیرمنصفانه شما را بى کار کرده متنفر مى شوید. در ھمین زمان دنبال شغل جدیدى مى گردید. اما چیزى در درون شما به ھر کارفرماى احتمالى شما جواب نه مى دھد. چیست که جواب نه مى دھد؟ این کیفیات منفى بیزارى و رنجش است که نمى گذارد به جواب آرى برسید. اما چه بھتر که بدبیارى و ناکامى گذشته را پشت سر رھا کنید. با اراده و عزمى راسخ دست به کار شوید تا در مقايسه با کار سابق تان کار بھترى به دست آورید. ھر کسى با این روحیه شما برخورد کند به این نتيجه مى رسد که شما مى توانید براى او مفید واقع شوید. اگر دوباره کارفرماى سابق تان از شما سؤال کردند چه جوابى مى دھید؟ درباره اش حرف بد و منفى نزنید. آن‌چه بد بوده باید در ھمان گذشته باقى بماند و ھرگز اجازه پیدا نکند که روى آینده شما تأثیر بگذارد.

شغل و مسایل شغلى البته مى توانند مشکلاتى به وجود آورند و شما ھم قرار نیست بگذارید دیگران پا روى شما بگذارند، اما شما ھم به این نکته توجه داشته باشید که بسیارى از مسائل شغلى در
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
حکم خراش و جراحت ھاى سطحى ھستند و نباید آنھا را بیش از اندازه جدى گرفت.
اما شما چقدر بزرگ ھستید؟ انسان ھاى بزرگ موفق مى شوند. انسان ھاى بزرگ آنچه را که بزرگ است مى بینند و به آن توجه مى کنند. آدم ھاى بزرگ از کنار مسایل جزئى که انرژى احساسى آنھا را ھدر مى دھد بى تفاوت عبور مى کنند. وقتى مى بینید موضوعى مربوط به گذشته شما را آزار مى دھد سعى کنید که آن موضوع را در گذشته رھا کنید و درھا را به روى آن ببندید. در مواقعى درست تر این است که درباره مسئله و مشکل مذاکره کنید و آن را از میان بردارید و بعد با حال و ھواى تازه به استقبال زندگى بروید. باورھا و روحیات منفى نه تنھا آرامش ذھن شما را به ھم مى ریزند، بعد شما را با انواع بیمارى ھا مواجه مى سازند. اینھا جراحاتى ھستند که ذھن بر جسم شما تحمیل مى کند. درھا را به روى آن ببندید.

بستن درھا به روى تجربه ھاى ناخوشایند گذشته عادت مى شوند. این کار به شما امکان مى دھد به آرامش ذھن برسید و ذھن تان را شرطى کنید تا به ھدف ھاى عالى و ارزشمند دست پیدا کند. بر تلاش خود بیفزایید

اغلب اوقات از من خواسته مى شود به اشخاص کمک کنم تا گذشته ھا را پشت سر رھا کنند. بھترین حرفى که به آنھا مى توانم بزنم این است که بر تلاش خود بیفزایید و مسافت بیشترى طى کنید. در مقایسه با پولى که به شما مى دھند، خدمات بیشترى ارائه دھید. درباره کارى که مى کنید علم و
اطلاع بیشترى به دست آورید. بیش از حدى که از شما انتظار دارند کار و تلاش کنید.
زن فروشنده اى در یک فروشگاه احساس مى کرد که با توجه به حقوق و حق العمل تا چیزى که مى گیرد، کارش این است که آنچه را روى قفسه ھا پیدا مى کند به مشتریان تحویل دھد. تا اینکه روزى زنى که نمى توانست کالاى مورد نظرش را در فروشگاه پیدا کند با لحن خوشایندى از او خواست که این کار را برایش بکند. زن فروشنده توانست آن قلم کالا را براى خریدار پیدا کند. او از کارى که کرده بود به قدرى شادمان شد که از آن به بعد مرتب بر خدماتى که به مشتریان مى داد افزود.

دیرى نگذشت که مشتریان به خرید از او علاقه مند شدند. ھمه مى خواستند او به آنھا سرویس بدھد. از آن گذشته، علم و اطلاعى که درباره کالاھا داشت سبب شده بود که خریداران به قضاوت او بھا بدھند. او مى گوید: "دو عامل مى تواند شما را موفق کند: شغلتان و خودتان. شما ھمیشه بھترین عامل ھستید."
وقتى قدم ھاى بیشترى را برمى دارید و بر تلاش ھاى خود مى افزایید نباید احساس کوچکى و بى ارزش بودن بکنید. یکى از ویژگى ھاى بارز اشخاص موفق این است که بیش از انتظارى که از آنھا مى رود کار
مى کنند.
خود را در پله نرده بام بالاترى ببینید و مطمئن باشید که پاداش فراوانى در انتظار شماست. اگر احساس کردید کارى به اندازه اى که مى خواھید براى تان مفید نیست از آن کار دست بکشید. آن را در گذشته ھا رھا کنید و به سر وقت کارھاى بهتر بروید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
نکات مھم فصل ٢:


ھر بد بیارى و سختى با خود بذرى به ھمان اندازه یا بیشتر از آن سودمند به ھمراه دارد.
وقتى با شرایط زندگى مواجه مى شوید ممکن است در نظرتان نامناسب و آسیب زننده بنماید. بعدا به این نتيجه مى رسید که ھر بدبیارى سببى است تا موفقیت بیشترى نصیب شما شود. براى اینکه از این پویایى به سود خود استفاده کنید درھا را به روى گذشته ھا ببندید. تنھا به آنچه خوشایند و
سازنده است توجه کنید. ناراحتى ھا و رنجش ھا را پشت سر رھا کنید. اینگونه مى توانید آینده را ببینید و آن را بخشى از کار خود قرار دھید.

از ترکیبات بى پایان شرایط زندگى به سود خود استفاده کنید. تصور نکنید یک تجربه ناخوشایند درھاى موفقیت را براى ھمیشه به روى شما مى بندد. برخى از موفق ترین مردان زمانه بارھا و بارھا شکست خوردند تا سرانجام به موفقیت رسیدند. حتى یک معلولیت، اگر بدانید و به این نتیجه برسید که چگونه مى توانید از آن استفاده کنید به موفقیت شما کمک مى کند.

وقتى از شکست حرف مى زنید، شکست را به جانب خود جلب مى کنید. وقتى از موفقیت مى گویید، موفقیت را نصیب خود مى سازید. انسان ناکام و ناموفق اغلب به ناکامى ھایش فکر مى کند. خود را در غل و زنجیر عدم موفقیت ھا گرفتار مى بیند. شکست خورده ھا و ناموفق ھا به حال و روز موفق ھا غبطه مى خورند. ھر سن و سالى
امتیازات خودش را دارد. کسى که مى تواند موفقیت ھا را ببیند، کسى که تنھا درباره موفقیت ھا حرف مى زند مى تواند به میلیون ھا دلار سود و درآمد برسد.

آیا تعریفى قطعى و مسلم میان ثروت و آرامش ذھن وجود دارد؟ ارتباط بسیار زیادى میان این دو وجود دارد، اما این ارتباط صد در صد نیست و مطلق نیست. کسى که مى خواھد به آرامش ذھن برسد باید پول کافى در اختیار داشته باشد. اما ثروت اگر صادقانه به دست نیاید، مى تواند آرامش ذھن را مخدوش کند.


بر میزان تلاش ھاى خود بیفزایید.

به خصوص در زمينه ھاى کارى احساس رنجش و دلگیرى شانس موفقیت را کم مى کند. سعى کنید بیش از حدى که به شما پول مى دھند و از شما انتظار دارند، خدمت کنید و تلاش نمایید. ھمیشه خود را براى برداشتن قدم ھاى بعدى آماده سازید. موفق ھا با اکراه کار نمى کنند، آنھا بھترین و بیشترین تلاش خود را به نمایش مى گذارند. این اشخاص راه را به روى موفقیت ھاى بیشتر مى گشایند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
٣ .نگرش ذھنى مثبت که ثروت و آرامش خاطر به ھمراه مى آورد


ثروت اغلب نصیب کسانى مى شود که داراى ذھنیت مثبت ھستند. با داشتن ھدف مشخص و قطعى به نگرش ذھنى قدرتمندترى دست پیدا مى کنید. داراى انگیزه اى مى شوید که شما را به سمت
ھدف ھایتان به حرکت در مى آورد. کامپیوترھا که کم کم دنیاى مان را کنترل مى کنند ابزار پيچيده اى ھستند. با این حال اغلب آنھا از اصل ساده اى پیروى مى کنند. آنھا آرى و یا نه مى گویند. آنھا یا یک دروازه الکتریکى را مى گشایند یا آن را بسته نگاه مى دارند. اینگونه آنھا مى توانند اطلاعات قابل ملاحظه اى در اختیار شما بگذارند. ذھن انسان از ھر ماشین و دستگاھى پیچیده تر است. اما به نظر مى رسد که در آن ھم نظامى از آرى یا نه فعال است. ھر خبرى که از طریق حواس پنجگانه شما به مغز مخابره مى شود، در ناحيه
آرى ـ نه حضور مى یابد و آنجا پردازش مى شود. کسى که ذھنیت مثبت دارد به جنبه ھاى آرى توجه مى کند و این را به بخشى از زندگى خود تبدیل مى سازد. اما کسى که ذھنیت منفى دارد به جنبھ ھاى نه توجه مى کند. اینگونه بسیارى از خوبى ھا و جنبه ھاى مثبت را از دست مى دھد و با آن‌چه دردناک
و آسیب زننده است زندگى مى کند.

ھمه چیز به نگرش ذھنى بستگى دارد. نگرش ذھنى است که به شما آرامش مى بخشد یا به شما تنش مى دھد. این‌گونه است که گرایش به سوى سلامتى یا بیمارى شکل مى گیرد.خوشبختانه ھمه در موقعیتى ھستند که از نگرش منفى به نگرش مثبت برسند ھمه مى توانند ذھن خود را شرطى کنند تا از مواھب زندگى برخوردار گردند.

نگرش ذھنى خود را با قطعیت ھدفمندى کنترل کنید

امرسون مى گوید: "دنیا راه را به روى کسى که مى داند به کجا مى رود باز مى کند."
به این فکر کنید که دانستن اینکه به کجا مى روید چه معنا و مفھومى دارد. وقتى بدانید به کجا مى روید از شر انواع ھراس ھا و تردیدھایى که احتمالاً به ذھن تان خطور کرده اند خلاص مى شوید. اگر از ھدف و منظورتان آگاه باشید از آنچه با ھدف شما غریبه باشند فاصله مى گیرید. وقتى کارتان را به خوبى انجام دھید مى توانید به ثروت برسید. کسى که با تمام وجود کار مى کند،
در انديشه یافتن اشکالات و تقصیرات دیگران نیست. در ضمن از موانع و مشکلاتى که ممکن است بر سر راه او سبز شوند ھراسى به خود راه نمى دھد. نگرش ذھنى مثبت او، او را در موقعیتى نگه مى دارد تا با مسایل و مشکلات روبه رو گردد و آنھا را حل و فصل کند.

آیا این رمز و راز یک نابغه است؟

قبلاً توضیح دادم که موفق ھا لزوما باھوش تر از دیگران نیستند. با این حال موقعیت ھاى آنھا از گونه اى است که ممکن است به این نتيجه برسیم که از نبوغ خاصى برخوردارند. بدون تردید نگرش ذھنى مثبت آنھاست که سبب مى شود از ذھن قدرتمندى برخوردار باشند. کسانى که نگرش
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
ذھنى مثبت دارند در مقایسه با کسانى که از این مھم برخوردار نمى باشند قدرتمندتر ظاھر مى شوند. وقتى با اشخاصى مانند ھنرى فورد، اندرو کارنگى و توماس ادیسون حرف مى زدم با ذھن ھایى طرف بودم که ھراسى در دل نداشتند و مى توانستند ھر کارى را که مایلند انجام بدھند. مطمئنم که اندرو کارنگى از نیاز داشتن ذھنیت مثبت آگاه بود. قبل از اینکه به موفقیت من کمک
کند، روى نگرش ذھنى من کار کرد.

کارنگى درحالى که پشت میزش نشسته بود نگاھى به من انداخت و گفت: "ما مدتى طولانى صحبت کرده ایم. من بیشترین کمک را به تو کرده ام که مشھور، پولدار و مفید بشوى. اکنون، اگر تو را از جمع ٢۴٠ نفر داوطلبى که براى این کار وجود دارد انتخاب کنم، اگر تو را به موفق ترین مردان امریکا معرفى کنم، اگر به تو کمک کنم از ھمکارى آنھا براى دسترسى به فلسفه موفقیت آگاه شوى، حاضرى ٢٠ سال وقتت را صرف این کار کنى؟ ما به اندازه کافى صحبت کرده ایم. من جواب تو را مى خواھم ـ آرى یا نه."
به ھمه موانعى که ممکن بود پیش روى من قرار گیرد فکر کردم. به ھمه موانعى که باید از آنھا عبور مى کردم اندیشیدم. به فرصت و زمانى که باید صرف این کار مى کردم فکر کردم، به کار بزرگ نوشتن و در ضمن آن کسب معاش کردن اندیشیدم.
من بیست و نه ثانیه با نگرش منفى خود کلنجار رفتم. نگرش منفى که اگر بر من غالب مى شد، باید عمرى را با آن زندگى مى کردم.
از کجا مى دانم که بیست و نه ثانیه شد؟ به این دلیل که وقتى به ذھنیت مثبتى رسیدم که موقتا آن را از دست داده بودم و جواب "بله" دادم آقاى کارنگى ساعت وقت نگھدارش را که آن را زیر میزش گرفته بود به من نشان داد. او به من یک دقیقه فرصت داده بود تا به ذھنیت مثبت برسم. اگر نمى رسیدم او به این نتيجه مى رسید که من مناسب کارى که او مى خواھد انجام شود نیستم. من ٣١ ثانیه از این مدت پیش افتاده بودم و در نتيجه فرصتى نصیبم شد که روى میلیون ھا انسان و از جمله آنھا خودم تأثیر بگذارم و زندگى شان را بھتر کنم.

ذھن مثبت سایر اذھان مثبت را به خود جلب مى کند پس از آن‌که این کار بزرگ را پذیرفتم و با اطمینان در راستاى آن گام برداشتم، به این نتيجه رسیدم که بسیارى از موانعى که به آنھا فکر کرده بودم از سر راھم برداشته شدند، ذوب شدند و به زمین فرو رفتند. نگرش مثبت من نه تنھا سبب شد که رمز موفقیت حدود پانصد نفر از موفق ترین مردان امریکا را کشف کنم، بلکه درآمد قابل ملاحظه اى را نصیب خودم سازم.

آیا من یک نابغه ھستم؟

باید بگویم با اطمینان مى دانم که من نابغه نیستم. من در ملاقات با اشخاص پرشمار به حقیقتى پى بردم و آن اینکه ذھن مثبت از اذھان مثبت دیگران ھم به سود خود استفاده مى کند. وقتى با اشخاص موفقى که نامشان را بردم ملاقات کردم، وقتى با اشخاص موفق دیگرى مانند جان ون میکر، فرانک وندر لیپ، ادوارد بوک و وودرو ویلسون حرف زدم، ھم آنھا و ھم من به
این نتيجه رسیدیم که اذھانمان با یکدیگر در ارتباط است. اگر نبود مسلما آن اشخاص حاضر نمى شدند وقت خودشان را به من بدھند تا تجربیات شان را با من در میان بگذارند. این اشخاص نه تنھا ساعت ھا با من صحبت کردند بلکه به عنوان معلم و راھنما سال ھاى طولانى به من کمک
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
نمودند و در قبال کارشان از من پولى مطالبه نکردند.
به کارى که مى کنید اطمینان داشته باشید. خواھید دید که این باور شما سببى مى شود تا روى اشخاصى که مى خواھید از آنھا کمک بگیرید تأثیر بگذارید. اگر به خود تردید کنید جنبه منفى ذھن تان شما را به سمت شکست و ناکامى سوق خواھد داد.


نُه انگیزه مھم.

بى دلیل نیست که دادگاه ھا به انگیزه توجه مى کنند. ھر کارى که شما بکنید به دلیل
یک یا چند انگیزه است. ما در ترکیبات مختلف از نه انگیزه مھم استفاده مى کنیم. ھفت انگیزه مھم به قرار زیر ھستند:

١ .احساس عشق
٢ .میل جنسى
٣ .میل به مادیات
۴ .میل حفظ و حراست از خویشتن
۵ .میل به آزادى ذھن و جسم
۶ .میل به خود ابرازى
٧ .میل به زندگى بعد از مرگ

و دو احساس منفى عبارتند از:
١ .احساس خشم و انتقام
٢ .احساس ترس و ھراس

در این نه انگیزه مى توانید ریشه ھاى ھر کارى را که ميکنيد و یا ھر کارى را که نمى کنید و از آن طفره مى روید پیدا کنید. آرامش ذھن تنھا تحت تأثیر ھفت انگیزه اول حاصل مى شود. کسى که داراى ذھنیت مثبت است به ندرت اسیر انگیزه ھاى منفى مى شود. در شرایط ترس و ھراس نمى توانید به آرامش ذھنى برسید. وقتى خشمگین ھستید نمى توانید به آرامش ذھنى برسید. کسى که در اندیشه انتقام است از آرامش ذھن فاصله مى گیرد.

انسان ھاى بزرگ فرصتى ندارند که آن را ھدف لطمه زدن به دیگران بکنند. اگر این کار را مى کردند دیگر بزرگ نبودند. انسان ھاى بزرگ از ھراس ایمن نیستند، اما ھراس شان به گونه اى نیست که بر ھمه زندگى آنھا سایه بیندازد. وقتى به انسان ھاى کوچک و کم مقدار توجه مى کنید مى بینید که عمرى را در ھراس و ترس سپرى کرده اند. ذھن شان به شدت تحت تأثیر منفى ھاست و
در نتیجه فاقد قدرتى ھستند تا شرایطى را که دوست دارند شکل بدھند. اخیرا با سرگذشت مرد ھفتاد ساله اى آشنا شدم که پانزده سال قبل در جریان یک معامله ملکى دار و ندارش را از دست داد. او به توصیه کسى پول کلانى قرض گرفته بود تا زمین بخرد و معتقد بود که چند سال بعد قیمت این زمین افزایش بسیار زیاد پیدا خواھد کرد. اما این اتفاق نیفتاد.

دوست این مرد ھم که توصیه خرید این زمین را به او کرده بود پولش را از دست داد. اما این مرد از دوستش تنفر پیدا کرد و عزمش را جزم کرد که از او انتقام بگیرد. پنج سال به سر بردن در تنفر مانع از آن شد که بتواند کار خودش را بکند. اما دوستش به موفقیت رسید و در شرایطى قرار گرفت که به نظر مى رسید از انتقام آن مرد برى شده باشد. مردى که دارایى اش را از دست داده بود، تعادل ذھنى اش را از دست داد و مجبور شد که به مدت شش ماه در حصار دیوار بلندى
 
بالا