به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
در جنگل زندگى، راھنمایى وجود دارد که دیده نمى شود .

نویسنده، بخش قابل ملاحظه اى از این کتاب را با توجه به الھام از مکتب کبیر اساتید به رشته تحریر در آورده است. در جنگل زندگى بیست و شش دشمن بر سر راه مان کمین کرده اند.

آنھا را مغلوب کنید تا بتوانید در آرامش زندگى کنید و از سرشارى و تنعم، موفقیت و رضایت خاطر برخوردار باشید.

١٣ .نه خیلى زیاد نه خیلى کم

وقتى ذھن تان به درستى توانمندى شما را براى رسیدن به ثروت استنباط مى کند از فرصت ھاى مناسب کسب ثروت که در پیرامون تان وجود دارد برخوردار مى شوید. آرامش ذھن یکى از لازمات رسیدن به ثروت است وقتى خدمتى به کسى ارائھ مى کنید، در پایان براساس کارتان به شما پاداش مى دھند. شما در موقعیتى نیستید که قاعده طلایى را کنار بگذارید. این یک قانون طلایى و ازلى است که با قانون جبران دست در دست یکدیگر دارند.

تنعم دنیا در انتظار است تا شما دست تان را دراز کنید و آن را نصیب خود سازید. این را اساتید ھمه مکاتب در ھر کشورى به ما گفته اند. از خود زندگى ھم این را مى آموزیم. تنعم یعنى چه و اجزاء متشکله آن کدامند؟ شما تا اینجا مى دانید که این یک موضوع نسبى است. مطمئنا کسى که به اندازه کافى چیز براى خوردن ندارد. نمى تواند از تنعم برخوردار باشد اما از سوى دیگر به کسانى برمى خوریم که تا وقتى از بشقاب ھاى از جنس طلا غذا نخورند خود را ثروتمند نمى دانند. به شکلى که خودتان مى دانید و مى پسندید ثروتمند باشید، این‌گونه متوجه مى شوید که ثروتمند ھستید و به خاطر داشته باشید که حتى یک گدا از زیبایى دنیا لذت مى برد، از دیدن رنگین کمان، از دیدن ابرھا و چشمک زدن ستاره ھا لذت مى برد. با این حال این کتاب عملى است و من مطمئن ھستم متوجه شده اید که من پیشنھاد نمى کنم که چیزى بتواند جایگزین پول به اندازه کافى شود. اجازه بدھید یک بار دیگر به موضوع کفایت بپردازیم. اجازه بدھید به نقطه شروع آن توجه کنیم.

ثروت نصیب کسانى مى شود که توانمندى بالقوه براى ثروتمند شدن در خود مى بینند من در یک مزرعه بزرگ شدم. زمینى داشت و مى شد دید که محصولاتى در روى اراضى آن مى روید و حیواناتى روى آن چرا مى کنند. اما یک زارع خوب و مؤثر متوجه مى شود که بخش قابل ملاحظه اى از مزرعه اصولاً مزرعه نبوده است. از بخش ھایى از زمین براى تولید به منظور پرداخت مالیات استفاده مى شود، اما این اراضى براى تولید به منظور فروش مناسب نیستند. ما فاقد آموزش بودیم، سرمایه نداشتیم، چیزھاى دیگرى ھم بود که نداشتیم اما نمى دانم چگونه اجازه مى دادیم که چیزى که مى توانست براى مان تولید ثروت یا ثروت نسبى کند به حال خود رھا شود و مورد استفاده قرار نگیرد. سال ھا بعد بود که با زراعت علمى که مى توانست تولیدى به مراتب بیشتر از آنچه پدرم مى توانست بدست آورد، فراھم کند آشنا شدم. اخیرا به زارع کوچکى برخوردم که با داشتن پنج اکر زمین و صرفا با بھره گرفتن از روش ھاى علمى، زندگى بسیار خوبى براى خود دست و پا کرده بود.

اما به این نکته توجه داشته باشید که ثروت اصلى زارع زمین او نیست، ثروت اصلى او ذھن اوست. ھمه چیز بستگى به این دارد که او بخواھد با روش ھاى نوین زراعت آشنا شود و از آن به سود خود استفاده نماید. اخیرا در روزنامه اى نوشته بودند که در بخش ھایى از آفریقا ھفت نفر باید روى زمین کار کنند تا غذاى نه نفر را فراھم آورند. خوش‌بختانه روش ھاى نوین زراعت به سرعت در دنیا اشاعه پیدا
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
مى کنند، از وسایل و ماشین آلات مفید و مناسب استفاده مى شود. استفاده از کودھاى شیمیایى ھم مى تواند اسباب شگفتى شود. وقتى آن ھشت زارع آفریقایى بتوانند پشت ھشت تراکتور بنشینند،
ھشتصد نفر را تغذيه مى کنند. توجه داشته باشید که ثروت ھمیشه در ذھن انسان شکل مى گیرد. آنچه را که مى دھید محدود نکنید آنچه را که مى گیرید محدود کنید . البتّه ھر کس در زمينه آنچه به دیگران مى دھد با محدودیتى روبه روست. من قبلاً گفتم که وظيفه اصلى شما این است که به خودتان کمک کنید، بعد از آن ھم به دیگران کمک کنید. وقتى این شرایط به درستى مورد استفاده قرار بگیرد مى تواند اسباب شگفتى شود.

بنابراین وقتى مى گویم آنچه را که مى دھید محدود نکنید، منظورم این است که نباید روحیه دست بده اتان را محدود کنید. من سخنرانى مى کنم . من تاکنون سخنرانى ھاى فراوان کرده ام. اما اھمیت این سخنرانى از این قرار بود: سخنرانى ام را در کالج کوچکى انجام دادم و زمانى که در کالج بودم مطالب مفصلى درباره فعالیت ھاى کالج یادداشت بردارى کردم. وقتى رئیس جلسه پول سخنرانى را به من پرداخت کرد، آن را به او پس دادم. از او تشکر کردم و گفتم مطالب قابل توجھى براى درج دو یا سه مقالھ در مجله قاعده طلایى جمع آورى کرده ام که این براى من ارزش فراوان دارد. کمى دیرتر شمار قابل ملاحظه اى از مردمى که پیرامون آن کالج زندگى مى کردند آبونه ماه مجله قاعده طلایى شدند. دانشجویان به این نتیجه رسیده بودند از آنجایى که من براى آنھا کارى صورت داده ام آنھا ھم مى خواھند براى من کارى صورت دھند. به ھمین دلیل مجله مرا آبونه ماه شده بودند.در واقع من چند برابر آنچه را که باید براى سخنرانیم مى گرفتم با آبونه ماه شدن دانشجویان بدست آوردم.


قاعده طلایى کدام است؟

آیا مى دانید که قاعده طلایى به شکلى به قدمت دوران عیسى مسیح بازمى گردد؟
عیسى مسیح مى گفت آنچه را به خود نمى پسندى به دیگران مپسند. عیسى مسیح آنچه را براى خود مى خواست براى دیگران ھم مى خواست. عیسى مسیح معتقد بود باید با دنیا آن‌گونه رفتار کنیم که مى خواھیم آنھا با ما رفتار کنند. ھمان طور که ملاحظه مى کنید قاعده طلایى چند ھزار سال است که به عنوان یک قاعده کلى میان مردم رعایت مى شود. قانون طلایى مى گوید ما باید با دیگران آنگونه رفتار کنیم که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
اما قاعده طلایى تنھا محدود به کتاب مقدس نیست. مى گویند یک ھیئت مبلغ مسیحى در جنوب شرقى آسیا درباره روى آوردن مردم به دین مسیحیت تبلیغ مى کرد. او این جمله را به تکرار مى گفت که با دیگران ھمان طور رفتار کن که مى خواھى با تو رفتار کنند. سخنان مرد مقدس گروه روى رئیس قبیله تأثیر مثبت فراوان گذاشت و او به عنوان یک اقدام جبرانى به مبلغ مسیحى شش ھمسر زن پیشکش کرد و گفت مى توانى با ھر شش نفر آنھا ازدواج کنى.

این از خود مایه گذاشتن با قانون جبران کردن در ارتباط است. نیازى به این نیست که در این مورد مثال ھاى دیگرى بزنم زیرا در کتاب به اندازه کافى در این خصوص حرف زده ام. با این حال قانون طلایى با موضوع دیگرى در ارتباط است و آن اینکه ھر چه را کشت کنید برداشت مى کنید.

یک پیشنھاد: نگاھى به اجتماع اطراف تان بیندازید و کسى را بیابید که مى دانید صرفا براى انباشت سرمایه زندگى مى کند. کسى را پیدا کنید که براى او ھر مبلغ پول که بگویید کم و اندک باشد. کسى را پیدا کنید که ھر چه پول بدست آورد باز ھم در نظرش زیاد نیست. تقریبا بدون تردید برایش مھم نیست که این پول را از کجا و چگونه به دست مى آورد. وجدان براى این اشخاص که تنھا مى خواھند جیب ھاى شان را پر کنند و طرز و چگونگى آن براى شان مھم نیست، معنا و مفھومى ندارد. این شخص را از نزدیک بررسى کنید. دنبال گرما و صمیمیت بگردید که مطمئنا در او نخواھید یافت. تنھا حرارت را در او زمانى لمس مى کنید که درباره کسب درآمد حرف مى زند. دنبال
صمیمیت و مھر و حرارت در درستى اش بگردید. مطمئنا این را ھم نخواھید یافت. او چونان کوسه ھا تبسم میکند. ببینید چقدر کم از زندگى اش لذت مى برد. ممکن است سرگرمى ھاى گران قیمت و پر ھزینه داشته باشد، اما این ھم چیز دیگرى است.

به معنا و مفھوم انسانى کلمه ، مردى با این خصوصیات اصولاً انسان نیست، او یک دستگاه پول ساز است و با این حال خیلى ھا غبطه این شخصیت را مى خورند و دلشان مى خواھد که جاى او باشند. گمان شان بر این است که آنھا موفق ھستند.

آیا موفقیت بدون خوشبختى مى تواند وجود خارجى داشته باشد. ھر انسان راستینى مى داند که این دو باید دست در دست یکدیگر داشته باشند. کسى که احساس کند خوشبختى حاصل کسب درآمد بیش از اندازه است ھرگز انسان خوشبختى نیست. کسى خوشبخت است که کلمات قاعده طلایى را به عمل و به کردار تبدیل کند. کسى خوشبخت است که دارندگى ھایش را با دیگران سھیم شود. اما قاعده طلایى به معنا و مفھوم وضع مالیات نیست. سھیم شدن خوشبختى تنھا در صورتى منجر به خوشبختى مى شود که آن را داوطلبانه با دیگران سھیم شویم. ھدفى جز دادن و دست بده داشتن نداشته باشیم.

چه مبلغى درآمد کمتر از اندازه و چه مبلغى درآمد بیش از اندازه است؟

یکى از دلایل اینکه ھمیشه خوشحال بوده ام که نامم با موسسات بزرگ تجارى و اقتصادى شناخته نشود، مطلبى است که براى چندمین بار به آن اشاره مى کنم، به نظر من مؤسسات بزرگ تجارى باید سھم بیشترى از درآمدھاى خود را با کارکنان شان سھیم شوند. روزگارى بود که برده را در غل و زنجیر مى کردند و تنھا به اندازه اى به آنھا غذا مى دادند که
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
بتوانند نیروى کار کردن داشته باشند. وقتى این اشخاص در کشتى و درحالى که در غل و زنجیر بودند پارو مى زدند، اگر کسى با مشکلى روبه رو مى شد و به سمت غرق شدن مى رفت کسى زنجیر از دست و پاى این بردگان باز نمى کرد. آنھا با کشتى به زیر آب فرو مى رفتند. شرایط کارگران در قرن اول و یا در قرون مربوط به انقلابات صنعتى، مشخصه اى از این قبیل داشت. وقتى من روزگار جوانى خود را پشت سر مى گذاشتم وضع آن قدرھا تغییر نکرده بود.

صاحبان مؤسسات اقتصادى تا جایى که مى توانستند به کارکنان شان کم و کمتر مى دادند. حالا با وحشت به آن دوران که کارگران در شرایط فقر و ندارى روزى دوازده تا چھارده ساعت کار مى کردند نگاه مى کنیم. اما به ھر صورت این شرایطى بوده که وجود داشت. امروزه کارگران و کارکنان ھم حقوق مى گیرند و ھم از امتیازات و منافع حاشيه اى برخوردارند. اما اینکه چه مبلغى دستمزد بیش از اندازه و چه مبلغى دستمزد کمتر از اندازه است، موضوعى است که ھنوز مطرح است و به جرأت مى توانم بگویم این موضوع ھمیشه با ما خواھد بود.

نمى توان از قدر مطلق درآمد حرف زد زیرا قدرت خرید پول پیوسته تغییر مى کند. در اینجا بد نیست به ماجرایى در ارتباط با ھنرى فورد اشاره کنم. که این موضوع را به زیبایى نشان مى دھد. آقاى فورد در اوایل کارش که ھنوز سازمان تجارى آن قدرھا بزرگى نداشت. آگھى استخدام مدیر فروش داد. او با تنى چند از داوطلبانى که موقعیت بھترى داشتند مصاحبه نمود. به ھنگام صحبت با یکى از این داوطلبان بحث به میزان حق و حقوق رسید. به نظر مى رسید که نمى توانستند بر سر حقوق به رقم معینى برسند. آقاى فورد به او گفت: "یک ماه براى ما کار کنید ما در پایان این یک ماه کارتان را ارزیابى مى کنیم و با توجه به خدمتى که عرضه کرده اید ما به شما حقوق مى دھیم. داوطلب استخدام گفت: "نه من در حال حاضر در جایى که کار مى کنم بیش از این حد حقوق مى گیرم."

آقاى فورد تبسمى کرد. در پایان ماه معلوم شد که حرف او درست بوده است. آقاى فورد در پایان ماه او را اخراج کرد. من نمى دانم چرا آقاى فورد او را استخدام کرد اما ظاھرا این شخص شرایط لازم براى استخدام شدن را داشت.


نمى توانید قانون طلایى را جعل کنید

آیا قانون طلایى در مورد استخدام کردن و به خدمت خاتمه دادن ھم صدق مى کند؟ نمى توانم بگویم که این صددرصد به ھمین شکل است. اما در بلند مدت و روى ھم رفته مى توان گفت که بله صدق مى کند. قانون جبران که قانون طلایى دست در دست آن کار مى کند در مورد ھر نوع جبرانى صدق مى کند. ھرگز فکر نکنید که مى توانید سر قانون طلایى کلاه بگذارید. به جایى نمى رسید اگر وانمود کنید ھر قدر دیگران مى خواھند به آنھا مى دھید، اما در دل عدم صمیمیت داشته باشید. اکنون رمز و راز متعالى را به روش ھاى مختلف مطالعه کرده اید و على الاصول مشکلى ندارید و از آن براى رسیدن به آرامش ذھن و ھم زمان با آن براى دستیابى به ثروت استفاده کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
نکات مھم فصل ١٣:


اجزاء در برگیرنده وفور و تنعم کدامند؟ بسیارى از زمین ھا و اراضى کشاورزى از امکانات بالقوه اى برخوردارند که مى توانند به کشاورزان امکان زندگى بھتر بدھند. اما این اتفاق نمى افتد زیرا کشاورزان از این توانمندى بالقوه آگاه ھستند. ھمه انسان ھا از این توانمندى بالقوه برخوردارند که به تنعم و سرشارى برسند و با این حال بسیارى از آنھا در فقر زندگى مى کنند. وقتى متوجه توانمندى بالقوه خود براى رسیدن به سرشارى و تنعم شدید، به ثروت مى رسید.

آرامش ذھن نوعى ثروت است آرامش ذھن وقتى نباشد، ثروت مادى ھر اندازه باشد، بى فایده است. وقتى کسى به آرامش ذھن مى رسد، ثروتمند مى شود. آرامش ذھن زمانى به دست مى آید که شخص دست بده داشته باشد و دارندگى ھاى خود را با دیگران سھیم شود. سھیم شدن دارایى ھاى مادى با دیگران حد و حدودى دارد، اما روحیه از خود مایه گذاشتن حد و حدودى نمى شناسد.

قانون طلایى یعنى چه؟

قانون طلایى را راھى براى کمک به دیگران در نظر بگیرید، درست به ھمان شکل که اگر جاى شما و آنھا عوض مى شد انتظار داشتید آنھا دارندگى ھاى خود را با شما سھیم شوند. این سبب مى شود که شما به خواسته ھاى دیگران توجه کنید. کسى که صرفا براى انباشت پول تلاش مى کندخوشبخت نیست. موفقیت واقعى زمانى دست مى دھد که شخص به واقع خوشبخت باشد .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
١۴ .قدرت جادویى باور

در قدرت باور رمز و راز بزرگى نھفته است. باور کلید اصلى قدرت ذھن است که مفاھیم را به واقعیت تبدیل مى کند. مى توان به روش ھایى که معجزه گونه به نظر مى رسند ھدف ھا را جامعه عمل پوشاند. با این حال ما تنھا از نیروى طبیعى که ھمگان از آن برخوردارند استفاده مى کنیم. حتى تغییرات فیزیکى در بدن مى تواند در نتیجه باورھاى در عمق شکل گرفته صورت خارجى پیدا کند. راه دستیابى به ثروت زیاد استفاده از روش تلقین به خویشتن است. روى آنچه به واقع مى خواھید تمرکز کنید تا راه ھایى براى رسیدن به خواسته ھاى خود بیابید.

نیروھاى تکامل انسان

اکنون تحت کنترل انسان قرار گرفته اند. مى توانید به شکل یک انسان بھتر و موفق تر متکامل شوید.آنچه را که ذھن باور کند، مى تواند به دست آورد. لطفا این جمله را بار دیگر و به آھستگى بخوانید: آنچه را که ذھن انسان باور کند، مى تواند به دست آورد. اگر در شروع کتاب این عبارت را مى خواندید، شاید کمى براى تان مشکل بود که به یک باره آن را ھضم کنید. اما حالا به انگاره ھاى مختلف موفقیت و شکست پى برده اید. درباره خوشبختى و بدبختى، درباره آشفتگى یا آرامش ذھن اطلاعات موثقى دارید. حالا وقتى مى خوانید: آنچه را که ذھن انسان باور کند، مى تواند بدست آورد، مى دانید که مفھوم و استنباط از موفقیت که خود تبدیل به موفقیت مى شود یکى از ویژگى ھاى منحصر به فرد انسانى
است. آنچه را که ذھن انسان باور کند، مى تواند به دست آورد. این رمز و راز بزرگى است. به راستى باور کنید که مى توانید به ثروت کلان دست پیدا کنید تا این اتفاق بیفتد. به راستى و عمیقا باور کنید که از سلامتى خوب برخوردارید تا از سلامتى خوب برخوردار شوید. به راستى و عمیقا باور کنید که از آرامش ذھن برخوردارید تا به آن دست یابید. آنچه را که ذھن انسان باور کند مى تواند بدست آورد. این رمز و رازى است که انسان ھا طى اعصار گذشته با آن آشنایى داشته اند. این رمز و رازى است که بر موفقیت ھاى امروزى حاکم است. این رمز و رازى است که انسان را به ستاره ھا مى رساند. این رمز و راز اعصار است.

منظور ما از باور چیست؟

از قدیم گفته اند که آرزو کردن سببى نیست که به خواسته ھاى خود برسید. این کاملاً حرف درستى است زیرا آرزو کردن با باور داشتن دو مقوله متفاوت ھستند.آرزو در لایه ھاى سطحى مغز جاى مى گیرد. مى توانید بگویید آرزویم این است که... و بعد آنچه را
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
که در خیال جستجو مى کنید براى تکمیل کردن این جمله مورد استفاده قرار بدھید... آرزویم این است که یک میلیون دلار پول به دامانم ریخته شود، آرزویم این است که پرواز کنم. آرزو تحت تأثیر نیروھاى طبیعى محدود نمى شود. با این حال این تفاوت اصلى میان آرزو و باور نیست. باور در عمق ذھن شکل مى گیرد. باور به بخشى از شما تبدیل مى شود. به ھمین دلیل است که یک
باور راستین در عمق شکل گرفته مى تواند روى ترشحات غدد شما تأثیر بگذارد، مى تواند روى جریان خون تان تأثیر بگذارد و تغییرات فیزیکى دیگرى در شما ایجاد کند. باور که از عمق ذھن شما به عمق ذھن دیگران مى تابد سبب تحکیم شخصیت و بسیارى از چیزھاى دیگر مى شود. این باور است که به اشخاص امکان مى دھد حتى از غریزه حفظ و حراست از خود فراتر بروند. این باور است که سبب تحکیم دین و انسجام مملکت مى شود. تکرار مى کنم باور بخشى از شماست. به ھمین دلیل است که مى گوییم آنچه را باور داشته باشید مى توانید به دست آورید.

ذھن ھوشیار و ناھوشیار

ھمان طور که کسى عنوان کرده ذھن ھوشیار به ما "اندیشه اى را که مى شناسیم مى دھد" براى مثال مى خواھید کفش ھاى تان را بپوشید یا به رادیو گوش بدھید. وقتى این اندیشه ھوشیارانه را بدانید اقدام
متناسبى با آن به عمل مى آورید. دلیل کمى وجود دارد که چرا نباید کسى اگر آرزو کند کفش ھایش را بپوشد یا رادیویش را روشن
نماید و از دستھایش براى این کار مدد بگیرد. اما حالا ممکن است دلیلى وجود داشته باشد که رادیو را روشن نکنیم. فرض کنیم در این زمان یک برنامه خارجى پخش مى شود و دولت براى کسى که به این رادیو گوش بدھد مجازات تعیین کرده باشد. شما مى دانید که نمى توانید با امنیت کامل به این صدا گوش بدھید زیرا مى ترسید جاسوسانى در منزل شما زندگى کنند. حالا در این شرایط آیا رادیو را که صداى غریبه را پخش مى کند گوش مى دھید یا نمى دھید؟ این تا حدود زیاد بستگى به ذھن نیمه ھوشیار شما دارد. این در ذھن ھوشیار نیست که مى ترسیم یا شجاعت به خرج مى دھیم، بلکه به چیزى عمیق تر بستگى دارد. بنابراین ذھن نیمه ھوشیار ذھن ھوشیار را آموزش مى دھد و در نتیجه در ذھن ھوشیار اندیشه اى که براى تان شناخته شده است
شکل مى گیرد:

این کار را نکن به زندان مى افتى، یا من حاضرم آزادیم را بدھم و به صدایى که دوست دارم بشنوم گوش بدھم و یا اینکه اول مى بینم آیا آن ھمسایه خبرچین در طبقه بالا ھست یا نیست و پس از آن اگر دانستم که در خانه نیست، به صداى رادیو گوش مى دھم. از این قدمى فراتر بروید. فرض کنیم در ذھن ھوشیار خود مى گویید من ساعت نه بعدازظھر آن رادیو را روشن مى کنم. برایم مھم نیست چه اتفاقى مى افتد. اما به جاى اینکه چنین باورى داشته باشید آن را آرزو مى کنید. در تمام این مدت در ذھن نیمه ھوشیار شما ھراسى نھفته است و سبب مى شود که سرانجام از روشن کردن رادیو خوددارى ورزید. حالا ذھن نیمه ھوشیار انواع عذر و بهانه ھا را تحویل ذھن ھوشیار مى دھد. به شکلى دیر به خانه مى آیید و یا به عجله و درست به موقع خودتان را به خانه مى رسانید اما پاھاى تان به رادیو مى خورد و رادیو مى شکند (و شما صادقانه این را به حساب تصادف مى گذارید) و یا در زمان پخش برنامه با شخصى قرار ملاقات مى گذارید و بعد
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
ناگھان تحت تأثیر مراودات ذھن ھوشیار و ناھوشیار به این نتیجه مى رسید که زمان ملاقات شما روى زمان پخش برنامه افتاده است و بعد با خود حساب مى کنید که چقدر خنگ بوده اید که متوجه نشده اید این دو برنامه روى ھم قرار گرفته است.

در بسیارى از مواقع وقتى کارى را که مى خواھید بکنید نمى کنید علتش این است که برخلاف باورھا و ارزش ھاى شماست. یک ارزش قوى در حکم یک باور قدرتمند است که این بخشى از شماست و البته مى تواند بسیار مفید و ضرورى باشد. ذھن نیمه ھوشیار شما رئیس پنھان شماست که به ذھن ھوشیار شما دستور مى دھد. اما با خواندن این کتاب مى دانید که ذھن نیمه ھوشیار شما رئیس از نوع کاملاً به خصوص است، با شما شور و مشورت مى کند و بسیارى از ذھنیات قبلى شما را تغییر مى دھد. و به جاى اندیشه ھاى قبلى اندیشه ھاى جدیدى ایجاد مى کند. درباره باورى که مى خواھید تصمیم بگیرید. آن را در ذھن نیمه ھوشیار خود قرار بدھید، ذھن نیمه ھوشیار این مقوله را در ردیف باورھاى شما قرار مى دھد.

بگذارید که باور شما در برگیرنده مفھوم موفقیت باشد. این‌گونه ذھن نیمه ھوشیار شما راه ھایى پیدا مى کند تا به این موفقیتى که مى خواھید برسید. اما اگر قرار بوده به جاى این باور آرزویى وجود خارجى مى داشت با احتمال زیاد این آرزو به جایى نمى رسید.

آیا محدودیتى براى صورت خارجى پیدا کردن باور وجود دارد؟

اگر محدودیتى وجود داشته باشد کسى تابه حال آن محدودیت را ندیده است. من اغلب به این نکته اشاره کرده ام که ممکن است در ماوراء حواس عادى پنج گانه خود از قدرت ھایى برخوردار شویم (اشاره ام به قدرت ھاى مافوق طبیعت نیست، بلکه منظور من قدرت ھاى طبیعى است که آنھا را به تدریج درک مى کنیم." یک بار زمانى که کودک بودم تب تیفوئید گرفتم. این تنھا بیمارى جدى بود که در کودکیم گرفتم.
ھفته ھا و بى آنکه نشانى از بھتر شدن داشته باشم در آن حال به سر بردم. سال ھا بعد پدرم گفت که بارھا در شرایط کما قرار گرفتم. دو پزشکى که به مزرعھ ما آمده بودند به پدرم گفتند که کارى از آنھا براى درمان من ساخته نیست. به او گفته بودند که تا چند ساعت دیگر به انتھاى زندگیم
مى رسم.

پدرم به جنگل رفت. آنجا زانو زد و به پزشکى که در ماوراى پزشکان زمینى وجود داشت نیایش کرد. پدرم پس از این نیایش به شدت به این باور رسید که حال من خوب خواھد شد. او یک یا دو ساعت روى زانوانش و در حال نیایش باقى ماند. بعد آرامش عمیقى بر او حاکم شد و بعد نیرویى
آرام بخش در او بوجود آمد و گفت که حال من خوب خواھد شد. نمى دانم چه کسى صداى نیایش پدر مرا شنید، و نمى دانم آیا اصولاً کسى صداى نیایش او را شنید. شاید این نیایش ذھن نیمه ھوشیار او را برنامه ریزى کرد تا به یک باور عمیق برسد. اما مى دانم وقتى او به خانه بازگشت مرا دید که نشسته ام و این کارى بود که چند ساعت قبل توان انجام دادنش را نداشتم. تب من بریده بود
.
نسلى دیگر، ھدفى دیگر
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
از بخت بلندى برخوردار بوده ام که در نسل خود و در نسل پسرم ببینم که چگونه باورھاى عمیق مى تواند موفقیت ھاى غیرممکن را سبب گردد.

وقتى پسرم، بلر، بدون شنوایى به دنیا آمد، به ذھنم خطور کرد که او روزى شنوایى اش را باز خواھد یافت. خیلى ھا معتقد بودند و به من ھم مى گفتند که نباید انتظارات بیھوده از او داشته باشم.اما من مى دانستم که ذھن نیمه ھوشیار مى تواند معجزه کند، مى تواند سلامت از دست رفته را بازگرداند، به شرط آنکه براى این مھم شرطى بشود. به نظر مى رسد که ھیپنوتیسم ذھن ھوشیار بعضى از اشخاص را نادیده مى گیرد اما براى رد شدن از مانع ذھن ھوشیار و برنامه نویسى ذھن نیمه ھوشیار راه ھاى ساده ترى وجود دارد. توجه داشته باشید که ذھن ھوشیار مى خوابد اما ذھن نیمه ھوشیار نمى خوابد.

بررسى ھاى اخیر نشان مى دھند که در مراحل مختلفى از خواب ذھن حالت پذیراترى پیدا مى کند. من خوشحالم که در
شرایط مدرن درباره این موضوع بررسى مى شود. ممکن است تاکنون برخى از تلاش ھایم را تلف کرده باشم. اما تلاش ھاى من مدتى طولانى را در بر گرفتند و من به دستاوردھایى رسیدم که ھرگز فکر نمى کردم بتوانم چنین کارى بکنم. وقتى بلر در خواب بود مستقیم با ذھن نیمه ھوشیارش حرف زدم. انتظارى را که از آن داشتم با او در میان گذاشتم. او به کمک کایرو پراکتیک و جابجایى مھره ھا توانست سیستم عصبى خود را تحریک کند.

به کمک این روش طبیعت را ترغیب کردم تا عصب ھاى شنوایى بیشترى از مغز بلر به
دیواره ھاى درونى جمجمه اش انتقال دھد. او گوش پیدا نکرد اما توانست به اندازه ۶۵درصد اشخاص طبیعى شنوایى پیدا کند. حال و روزش تغییر کرد. ممکن است بعضى ھا این را معجزه التیام بدانند، اما به نظر من این نشانه قدرت نیروھاى طبیعى است.ھنر تلقین به خود امروزه در کلیولند مردى زندگى مى کند که حدود ده میلیون دلار ثروت دارد. او درآمد اولیه اش را با قرار دادن دستگاه ھاى تلویزیون در سوپرمارکت ھا بدست آورد. او به کمک این تلویزیون
برنامه ھاى معینى را براى خریداران پخش مى کرد. به اختراع جدیدى نیاز نبود. قرار ھم نبود که طرز زندگى خاصى براى میلیون ھا انسان تدارک دیده شود. کسى که این روش را ابداع کرد یک ثروتمند نبود. او یک کارگر در یک کارگاه کشتى سازى بود. فکرى به ذھنش رسید و این فکر را به یک موفقیت تبدیل نمود.

مردى به نام مک ویکر که یکى از اھالى سینسیناتى است گفته است: "باید به قدرى با تمام وجود مطلبى را باور داشته باشید که بر حرف ھاى تردیدآمیز دیگران غلبه کنید." او به این نتیجه رسید که یک ماده خمیرى شکل که قبلاً از آن براى شستن و تمیز کردن کاغذ دیوارى استفاده مى شد براى بچه ھا و نیز پدر و مادرشان وسيله بازى مناسبى است زیرا این ماده خمیرى به جایى نمى چسبید و در نتیجه وسيله مناسبى براى بازى بچه ھا بود. مک ویکر توانست با به بازار عرضه کردن این خمیر بازى سالانه چھار میلیون دلار کسب درآمد کند.

این اشخاص موفق ھم مانند ھنرى فورد و توماس ادیسون باور کردند و به موفقیت رسیدند. باور آنھا راه موفقیت را به آنھا نشان داد. کریستوف کلمب ھم ھمین کار را کرد. شما ھم مى توانید ھمین
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
کار را بکنید و به موفقیت برسید. تلقین به خود موضوع ساده و مؤثرى است. ابتدا باید از خود بپرسید: چه مى خواھم؟ این سؤالى نیست که سرسرى به آن جواب بدھید. شما چه مى خواھید؟ بار دیگر فھرستى در اختیار شما مى گذارم که با خواندن آن از این موضوع ایده بگیرید و اندیشه خود را تحریک کنید:

بھبود سلامتى کلى و عمومى
بھبود سلامتى در یک حوزه خاص
درمان یک عادت بد
رھا شدن از ترس
توانایى تبدیل کردن انرژى جنسى توانایى پیدا کردن ھمسر مناسب در ازدواج کم کردن یا زیاد کردن وزن توانایى کنار گذاشتن روش ھاى منسوخ و قدیمى شده در زندگى توانایى کنار آمدن بھتر با اشخاص توانایى
ترغیب کردن دیگران براى آنکه طرز فکر شما را قبول کنند .
توانایى انتخاب شغل مناسب

توانایى کسب پول

وقتى بدانید چه مى خواھید مى توانید براى به دست آوردن آن تلاش کنید. باید ھدف مشخص و معینى داشته باشید. ابھام داشتن و در ابھام به سر بردن، شرایطى بھتر از آرزو کردن فراھم نمى آورد. تصمیم بگیرید که به کجا مى خواھید بروید و چه ھدفى دارید. تنھا و تنھا در این صورت است که تابلوھاى راھنماى جاده را مشاھده مى کنید. شما مى خواھید کسب درآمد بکنید اما بدانید که پول تنھا یک شکل از ثروت است. اما ھمان طور که قبلاً توضیح دادم پولى آن‌گونه ثروتى است که به تحقق بسیارى از خواسته ھاى دیگر شما منجر مى شود. این امکان وجود دارد که شما پول را مستقیما ھدف غایى خود قرار دھید. اگر این طور است ببینیم چگونه مى توان با تلقین به خود کسب درآمد کرد و پولدار شد.


چه مبلغى مى خواھید به دست آورید؟

حتما ماجراى کلمنت استون و مردان دیگرى را به یاد دارید که ھدف شان را تحصیل مبلغ معینى پول تعیین کردند و بعد توانستند آن مبلغ را به دست آورند. آنھا ذھن شان را با مشکلات احتمالى بر سر راه شان پر نکردند. به وجود رقابت از ناحيه دیگران و مشکلات ناشى از آن ھم بى توجه بودند. آنھا به آنچه در جستجویش بودند رسیدند. مى توانید از روش تلقین به خود براى فراھم آوردن پولى که مى خواھید استفاده کنید. این کار در
شش مرحله و اقدام که در نتیجه آن ذھن نیمه ھوشیارتان تحریک مى شود انجام مى گیرد.

یک: مکان ساکت و خلوتى پیدا کنید که بتوانید دقایقى به دور از مزاحمت دیگران در آن قرار بگیرید. خیلى ھا این موقعیت را وقتى در رختخواب شان دراز مى کشند پیدا مى کنند. زمان قبل از
 
بالا