به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
Screenshot_20240803_103442_Samsung Notes.jpg


***

با آرامش ذھن به ثروت برسید

اثر : ناپلئون ھیل

مترجم: مھدی قراچه داغی

تایپیست: @mahban

****

بخشی از کتاب :

در صدھا گفتگویى که با مردان موفق کردم متوجه شدم تا چه اندازه به موفقیت توجه دارند.

بعضى از این اشخاص کاملاً تحصیل کرده بودند. بعضى دیگر، مثلاً ھنرى فورد درباره آموزش ھاى مدرسه اى علم و اطلاعى نداشتند. اما نه آموزش ھاى رسمى و نه نداشتن تحصیلات
عالى ھیچ کدام سببى نبودند که آنھا این گونه از اذھان خود استفاده کنند ....


 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
پیشگفتار

برنامه ریزى این کتاب را در سال ھاى پایانى قرن نوزده شروع کردم. تھیه و نگارش این کتاب
حدود ھفتاد سال به طول انجامید. طى این سال ھا شاھد تغییراتى در امورات انسان ھا بوده ام که از تحولات زندگى مردم در تمام طى تاریخ بشرى قبل از آن چشم گیرتر بوده است.

من شاھد اختراع ھواپیما، رادیو، تلویزیون، نیروى اتمى و عصر سفر به فضا بوده ام. شاھد بودم که نیروى برق به اقصى نقاط کشور کشیده شد، تولید در سطح صنایع به حدى رسید که کسى در قرن نوزده حتى در رؤیا ھم آن را نمى دید. علوم و تکنولوژى رشدى انفجارى و پديده اى داشتند. دیدم که ملت ھاى قدیمى و کھن از میان رفتند، ملل جدیدى شکل گرفتند، جنگل ھا و درخت زارھا جاى
خود را به جادھ ھاى آسفالته دادند. شھر ما جاى روستاھاى به خواب رفته را پر کردند. من دیدم
که مردم چگونه خود را با این تغییرات سازگار کردند، کارى که در طى ھزاران سال تاریخ انجام داده اند.

این کتاب به دنیاى در حال تحول نگاه مى کند. اما وقتى درباره مردن حرف مى زنم به نیروھایى
اشاره دارم که ھمیشه مردم را به جلو برده اند و ھمیشه این کار را خواھند کرد. ھنوز شاھد آنیم که اگر درآمد کافى نداشته باشیم زندگى مان از رونقى برخوردار نخواھد بود. از این رو به افزایش
درآمد فکر مى کنیم. و در کنار موفقیت ھاى پولى مى خواھیم رھا از ترس، تنش ھاى عصبى، بیمارى، نگرانى و ناخشنودى باشیم.

به عبارت دیگر، علاوه بر موفقیت مالى به دنبال آرامش ذھن ھستیم تا زندگى مان کامل شود و به کمال برسیم. درحالى که این کتاب مى تواند به شما براى دستیابى به ثروت کلان کمک کند، مى تواند در ضمن سببى باشد که در شرایط تنعم و فراوانى به آرامش ذھن برسید.
ھمان طور که متوجه خواھید شد وقتى درباره آرامش ذھن حرف مى زنیم، اشاره امان به چیزى
بیشتر از احساس آرامش در حالت استراحت است. آرامش ذھن، ھمزمان پویایى دارد. به عبارت دیگر آرامشى است که پویایى زندگى شما را سبب ميگردد. مى توان گفت که این آرامش ثروتى است که بدون آن نمى توانید ثروتمند باشید.

آرامش ذھن به اشکال مختلفى متجلى مى گردد که از جمله مى توان به موارد زیر اشاره کرد:

رھایى از نیروھاى منفى که ممکن است بر ذھن مسلط شوند، رھایى از نگرش ھاى منفى از گونه نگرانى و احساس حقارت. رھایى از ھر احساس خواستن و نیاز داشتن. رھایى از معلولیت ھاى خودساخته ذھنى و جسمانى که زندگى را کم ارزش و بى بھا جلوه گر مى سازد.
رھایى از انواع ھراس ھا، به خصوص از ھفت نوع ھراس که دربارھ اشان بحث خواھیم
کرد. رھایى از نقطه ضعف شایع و رایج که مى خواھیم بدون تلاش از ھیچ به ھمه چیز برسیم.

برخوردار شدن از شادى و نشاط حاصل از کار و دستیابى به موفقیت. عادت خود بودن و به خود اندیشیدن.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
عادت وارسى نگرش ھاى خود در قبال زندگى خویشتن و اطرافیان.
عادت کمک کردن به دیگران تا به خود کمک کنند. رھایى از این اضطراب که بعد از مرگ برایتان چه اتفاقى خواھد افتاد.
عادت تلاش مضاعف در تمامى روابط انسانى.
عادت فکر کردن به اینکه چه مى خواھید بکنید، به جاى اندیشیدن به موانعى که ممکن است بر سر راه شما سبز شوند.
عادت خندیدن به بدبیارى ھا و ناملایمات بى اھمیت زندگى.
عادت دادن قبل از تلاش براى گرفتن و به دست آوردن.

به راستى که آرامش ذھن مبحث بزرگى را شامل مى شود. به ھر طریقى که از آن استفاده کنید، به شما کمک مى کند تا بر موفقیت ھاى پولى خود بیافزایید. آرامش ذھن به شما کمک مى کند تا به ھر شکل که مى خواھید زندگى خود را اداره کنید، ارزش ھاى مورد نظرتان را رعایت کنید، تا ھر روز زندگى شما بھتر و سرشارتر شود.

این کتاب را کسى نوشته که با دشوارى و از طریق آزمایش و خطا به آرامش ذھن دست یافته است. ھدف کتاب این است که به دیگران کمک کند تا ضمن کسب موفقیت ھاى مالى با سرعت بیشترى به آرامش ذھن برسند. اگر احساس کردید بعضى از زمینه ھا بیش از اندازه شخصى ھستند، به خاطر داشته باشید که این حوادث به ظاھر کوچک زندگى ھستند که بخش اعظم تجربیات شخص را رقم مى زنند.

ممکن است در تجربیات شخصى من، تجربیات شخصى خودتان را بیابید. توجه کنید که چگونه تجربیات کوچک موفقیت و شکست را در پرده نگه مى دارند. اینھا نخستین زمینه ھاى امتحانى ھستند که به شما فرصتى مى دھند تا ثابت کنید تعیین کننده تقدیر و سرنوشت خود ھستید، شما ناخداى روح و روان خود ھستید.

معتقدم کسى حاضر نیست داروھاى تجویز شده از سوى پزشکى را که خود حاضر به مصرف آنھا نیست مصرف کند. نسخه اى که من برایتان مى نویسم و دارویى که برایتان تجویز مى کنم زندگى خود من و ھزاران نفر دیگر را متحول ساخته است. برایم اسباب کمال مسرت است که توانستم با بیش از پانصد نفر از موفق ترین مردان امریکا صحبت کنم. این اشخاص به من اجازه دادند که به فراسوى زندگى شخصى و خصوصى آنھا
بروم، به نقاط قوت و ضعف آنھا پى ببرم، موفقیت ھا و شکست ھایشان را بررسى کنم، ببینم چگونه از پول و ثروت شان بھره بردند یا نبردند و چگونه این موقعیت سبب شد که به آرامش ذھن دسترسى پیدا بکنند یا از آن محروم بمانند.

به کمک "علم موفقیت شخصى" که مبتنى بر مصاحبه ھا و پژوھش ھاى من است به ھزاران زن و مرد کمک کرده ام تا از فقر و ندارى فاصله بگیرند، آثار منفى شرایط دوران کودکى را محو کنند، مسایل شان را از میان بردارند و به فراسوى مشکلات قدم بگذارند. باید بگویم که من با غلبه بر پنج اھریمن توانستم به این موفقیت دست یابم. شما ھم احتمالاً با این پنج دیو و اھریمن آشنایى دارید:

فقر
بیسوادى
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
جھل
احساس درماندگى
ھراس

در کودکى اغلب گرسنه بودم. زمانى بود که از شدت گرسنگى پوسته درخت ھا را مى خوردم. تا زمانى که به دوران نوجوانى رسیدم ھمچنان گرسنه باقى بودم. ھنوز گرسنه ام. نه گرسنه غذاى جسمانى، بلکه گرسنه غذاى روحى و معنوى ھستم. ھنوز در
اندیشه آنم که چرا بعضى ھا موفق مى شوند و جمع دیگرى از موفقیت باز مى مانند. چرا بعضى ھا از آرامش ذھن برخوردارند و جمع دیگرى گرفتار تضاد و تعارض ھستند.

اما دوران سخت کودکى را در فاصله اى دور پشت سر گذاشته ام. زمانى فرا رسید که یکى از ثروتمندترین مردان جھان، یعنى آندرو کارنگى به من کمک کرد تا
به اسرار موفقیت مالى و موفقیت در زندگى پى ببرم. من مشاور سه رئیس جمھور امریکا ویلیام ھوارد تافت، وودرو ویلسون و فرانکلین روزولت بوده ام.

من به اولین رئیس جمھور فیلى پین کمک کردم تا مردمش را به آزادى برساند.
زمانى بود که در پى اسم و رسم و شھرت بودم. براى دسترسى به آن تلاش مى کردم. براى رسیدن
به آن دعا و نیایش مى کردم. روزى رسید که از اقصى نقاط جھان برایم نامه مى نوشتند، شمار نامه ھا به قدرى زیاد بود که حتى فرصت خواندنش را پیدا نمى کردم، چه رسد به آنکه بخواھم به آنھا جواب بدھم.

اما سلیقه من حالا تغییر کرده است. به این نتیجه رسیدم که اگر آرامش ذھن نداشته باشم نمى توانم لحظه اى خواب راحت داشته باشم. با این حال درحالى که به شھرت رسیدم لحظه اى از نگارش دست برنداشتم. کتاب پشت کتاب نوشتم تا آنچه را درباره موفقیت آموخته بودم به اطلاع جھانیان برسانم. مى خواستم با مردم درباره ارزش ذھنیت مثبت حرف بزنم، از روابط میان انسان ھا بگویم.

کتاب ھاى پرشمار به رشتھ تحریر در آوردم که از جمله آنھا مى توانم به قانون موفقیت (٨ جلد)، بیندیشید و ثروتمند شوید،(١ (چگونه راه خود را در زندگى بگشایید، راه رسیدن به ثروت، چگونه حقوق خود را افزایش دھید، دینامیت ذھنى (١۶ جلد)، علم موفقیت شخصى، اشاره کنم.

در سال ھاى گذشته فرصت آن را پیدا کردم که به داورى ارزش این کتاب ھا بنشینم و تأثیر آنھا را بر
خوانندگان اندازه بگیرم. این کتاب ھا به صدھا ھزار و شاید به بیلیون ھا انسان کمک کرده اند تا به سعادت و موفقیت برسند. به این توجه داشتم که کدام یک از توصیه ھایم از بقیه مفیدتر بوده و کاربرد جھانى بیشترى داشته است.

در کتابى که ھم اکنون مى خوانید به مواردى اشاره کرده ام که از گذر محک زمان سربلند بیرون آمده اند. به نکاتى اشاره کرده ام که با رعایت آن مى توانید با آن‌چه مى خواھید و علاقه دارید دسترسى پیدا کنید.
به بسیارى از نکته ھاى جدید اشاره کرده ام. دنیا در حال تغییر و تحول است. البته اصول تغییر
نمى کنند اما فرصت ھاى جدیدى براى انسان ھاى جستجوگر شکل مى گیرند. در دو دھه گذشته فرصت ھاى کسب درآمد به اندازه مجموعه این فرصت ھا در طى تاریخ افزایش یافته است.

با خواندن این کتاب مى توانید با بسیارى از این فرصت ھاى بدیع آشنا شوید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
اگر کتاب ھاى قبلى را خوانده باشید، متوجه مى شوید که کتاب حاضر ھدف جدیدى را دنبال مى کند.

این کتاب به ارزشھایى توجه دارد که پول به تنھایى نمى تواند آنھا را تحقق بخشد. من در تمامى کتاب ھایم نوشته ام که پول تنھا ھمه چیز زندگى نیست.

در این کتاب در این باره بیشتر توضیح داده ام. توضیح داده ام که آرامش ذھن به خودى خود نیروى قدرتمندى است که مى تواند به کسب درآمد کمک کند.
گفتم که تدارک در برنامه ریزى نگارش این کتاب حدود ھفتاد سال وقت گرفته است. این عین
واقعیت است اما تا ھمین چندى پیش این را نمى دانستم. معتقدم که ھمه ما تحت تأثیر منابع نامرئى الھام ھدایت مى شویم و اخیرا از منبعى بدیع و واقعى به من الھام شد تا بدانم براى نوشتن صفحات این کتاب چه تدارک مفصلى دیدم .

این منبع به من کمک کرد تا نگارش این کتاب را شروع کنم.
کسى که با شما این حرف ھا را مى زند دوران ھشتاد سالگى خود را مى گذراند. اموال و دارایى ھاى او سببى نیستند که لذت دسترسى به کامیابى را کاھش دھند. کتاب اولین قدم براى رسیدن به موفقیت و دستیابى است، اما احساس موفقیت زمانى بیشتر مى شود که بدانیم و بفھمیم که به خوانندگان خود کمک مى کند تا به سعادت و ثروت دست پیدا کنند.

حالا از آمادگى آن برخوردارم که در مقايسه با ھر زمان دیگر راحت تر بنویسم. به من ملحق شوید تا به اتفاق به سفرى جالب برویم، سفرى براى رسیدن به ثروت، سفرى براى تحقق بخشیدن به رؤیاھا، سفرى براى اینکه زمام امور زندگى را بدست بگیرید.


ناپلئون ھیل
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
١ .ذھنتان را بشناسید و زندگى خود را تحقق بخشید

امکان بزرگى براى موفقیت داریم اما قبلاً باید ذھن خود را بشناسید و زندگى خودتان را تحقق بخشید. در این ھنگام است که به توانمندى فراوان خود پى مى برید. با خویشتن درون خود آشنا شوید تا در کوتاه زمانى به آنچه مى خواھید دست پیدا کنید. شیوه ھا و فنونى وجود دارند تا به کمک آنھا بتوانید به رؤیاھایتان صورت خارجى بدھید.

امکان آن را دارید که از ھمه این روش ھا و این فنون به سود خود استفاده کنید. جایى در جاده زندگى ھر انسان موفقى مى فھمد که چگونه زندگى کند و چگونه مطابق میل و خواسته اش روزگار بگذراند.
ھر چه وقتى به این توانمندى بزرگ دست پیدا مى کنید جوان تر باشید امکان اینکه موفق و سعادتمند شوید بیشتر مىشود. اما خیلى ھا حتى در سال ھاى بعدى زندگى مى توانند تغییرات مھمى در زندگى شان ایجاد کنند. مى توانند به جاى اینکه دیگران تعیین کنند که چگونه زندگى کنند، خود تعیین کننده چگونگى زندگیشان باشند.

پروردگار عالم به انسان این توانمندى را داده که از نیروى مغزى خود استفاده کند. مى توان گفت این مشیت الھى است که انسان را تشویق کند که حاکم بر زندگى خود باشد. فکر کند، ھدف ھایش را بجوید و به آنھا دسترسى پیدا کند. شما با استفاده از این امتیاز و این حق قانونى خود مى توانید تنعم و فراوانى را به زندگى خود راه بدھید و بدانید که بدون آرامش ذھن ھیچ سعادت واقعى وجود
خارجى پیدا نمى کند.

شما در دنیایى از نفوذھاى خارجى زندگى مى کنید. اینھا بر شما تأثیر مى گذارند و شرایطى را تحمیل مى کنند. شما تحت تأثیر رفتارھا و تمنیات دیگران ھستید. تحت تأثیر قانون و رسم و رسوم ھستید، تحت تأثیر وظایف و مسئولیت ھاى خود مى باشید. ھر کارى که شما بکنید روى دیگران تأثیر مى گذارد ھمان طور که کارھاى دیگران بر شما تأثیر مى گذارد. و با این حال باید بدانید که چگونه مى خواھید زندگى کنید. چگونه مى خواھید از ذھن خود استفاده نمائید، چگونه مى خواھید به رؤیاھاى خود تحقق بخشید. فیلسوفان بزرگ یونان قدیم توصیه مى کردند که خودتان را بشناسید و این ھمچنان براى کسى که مى خواھد به تنعم و ثروت برسد یک اصل ماندگار است.

بدون اینکه خودتان را بشناسید و خودتان باشید نمى توانید آینده خود را رقم بزنید و به جانبى که علاقه مند ھستید حرکت کنید.
بیایید به جانب سعادت و خوشبختى قدم برداریم فکر نکنید من راننده اى ھستم که از صندلى عقب رانندگى مى کنم. این شما ھستید که پشت فرمان
نشسته اید. من در نھایت توجه شما را به نقشه مطمئن جلب مى کنم. در راه سفر به سوى ثروت و آرامش ذھن جاده ھموارتر مى شود و ھر چه به جلو بروید راه مستقیم تر مى گردد.

ھرگز فکر نکنید که به ابزار لازم تجھیز نیستید .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
احتمالاً این کتاب را زیر روشنایى لامپ برقى مى خوانید و حتما مى دانید که توماس ادیسون اولین روشنایى الکتریکى را به جھانیان عرضه کرد. اما آیا این را ھم مى دانیم که ادیسون را از مدرسه اخراج کردند زیرا آموزگارش به این نتیجه رسیده بود که او کند ذھن است و توان درس خواندن ندارد؟

این تأثیر نظر یک شخص دیگر بر توماس ادیسون بوده. او مى خواست ادیسون باور کند که توان تجھیز شدن به تحصیلات ابتدایى را ھم ندارد. اگر ادیسون حرف آموزگارش را باور مى کرد به کجا مى رسید؟
خوشبختانھ ادیسون، و نیز خوشبختانه براى جھانیان، ادیسون به این نتیجه رسید که باید زندگى خودش را بکند. ادیسون در شرایط سختى ھا و دشوارى ھا مطلبى آموخت که آن را در مدرسه رسمى نمى توانست بیاموزد. او قبل از ھر چیز آموخت داراى ذھنى است که مى تواند آن را به خدمت بگیرد و از آن براى رسیدن به اھدافش استفاده کند. بعد از آن آموخت که مى تواند از آموزش ھاى فنى دیگران درس بگیرد و به شکلى موفق بررسى ھا و پژوھش ھاى علمى را جھت بدھد و این در حالى بوده که ھرگز علمى را در مدرسه اى نیاموخته بود.

وقتى او ذھن به قول آموزگارش
"پریشان" خود را در خدمت گرفت، نه تنھا لامپ بلکه بسیارى از چیزھاى بزرگ را اختراع
کرد. پسرى یک دوست و خودش را پیدا مى کند خود من ھم برچسب خورده بودم که بى ارزش ھستم و به جایى نمى رسم. در آن زمان نه سالھ بودم. مادرم را سال قبل از دست داده بودم و با بستگانم زندگى مى کردم. براى آنھا و براى پدرم من یک بچه مسئله ساز بودم که ھرگز به جایى نمى رسیدم.

ھمه تلاشم را مى کردم که مطابق آنچه به آن شھرت یافته بودم صورت خارجى پیدا کنم. مى گفتند که من جانشین جسى جیمز ھستم. حتى شش تیرى داشتم که بامھارت از آن استفاده مى کردم. بعد زنى در زندگى من ظاھر شد که شرایطم را دگرگون ساخت. او نامادرى من بود.
مدت ھا قبل از ورودش بستگانم مرا شرطى کرده بودند که از او متنفر باشم. کار بسیار ساده اى
بود. او آمد و پدرم او را به خانه اى آورد که بستگان مان براى ملاقات او جمع شده بودند.

پدرم او را به ھمه معرفى کرد. من در گوشه اى ایستاده بودم و سعى داشتم که خودم را سخت و جدى نشان بدھم.
پدرم به ھنگام معرفى من گفت: "این ناپسرى توست، اسمش ناپلئون است بدون تردید او
شریرترین پسر در وایز کاونتى است. از او انتظار کار خوب نداریم و اگر از فردا صبح به تو بد و بى راه گفت و سنگ به سویت پرتاب کرد تعجب نکن."

در آن لحظھ فکر کردم زندگیم به تعادل رسید.
زن بسیار مدبرى بود. دستش را زیر چانه من گذاشت و صورتم را بالا آورد تا در چشمانم نگاه کند. بیش از چند کلمه حرف نزد اما ھمین چند کلمه مرا به سطح دیگرى رساند. نامادرى ام رو به پدرم کرد و گفت: "درباره این پسر اشتباه مى کنى او شریرترین پسر وایز کاونتى یا ھیچ مکان دیگرى نیست. برعکس پسرى عاقل و ھوشمند است. به تنھا چیزى که احتیاج دارد یک ھدف است تا با تمام نیرویش به سمت آن حرکت کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
این اولین بار بود که مى شنیدم کسى در زندگیم درباره من حرف خوب مى زند. قامتم را راست کردم و تبسمى بر لبانم نشست. در آن لحظه دانستم زنى که آمده تا به قول بستگانم جاى مادرم را بگیرد یکى از معدود اشخاصى است که مى تواند به دیگران کمک کند تا به بیشترین حد توانمندى خود برسند.

این آخرین روز دوران شش تیرى من بود. جالب اینجا بود که ھر چه بزرگ تر مى شدم احساس مى کردم استعداد نوشتن دارم. نامادرى ام به من کمک کرد تا تایپ کردن با ماشین تحریر را یاد بگیرم. حالا به کمک یک ماشین تحریر براى روزنامه ھا مطلب مى نوشتم. به کمک این تجربه، توانستم با انسانھاى بزرگ و موفق مصاحبه کنم و اینگونه بود که با اندرو کارنگى آشنا شدم.

در مصاحبھ با او که سه شبانه روز به طول انجامید بر آن شدم که دوباره رمز و راز موفقیت مطالبى بیاموزم. آموختم که به راز ثروتمند شدن پى ببرم. با این علم و اطلاع سازمان "علم موفقیت شخصى" دایر شد که در سطح جھان فعالیت مى کند و براى میلیون ھا زن و مرد موفقیت و آرامش ذھن به ھمراه مى آورد.
ھنرمندان بزرگ ھم بدون آنکه زندگى خود را تحقق بخشند نمى توانند به عظمت برسند مادام شومان ـ ھینک یکى از ستارگان بزرگ اپرا در تمام دوران است. او وقتى دختر کم سالى بود به نزدیک معلم موسیقى رفت تا صدایش را تست کند. معلم لحظاتى به صداى او گوش داد و
گفت: "کافیست برو خیاطى ات را بکن. ممکن است دوزنده خوبى بشوى اما خواننده نمى شوى."


توجه داشتھ باشید که این صداى یک مقام صاحب اقتدار بود. این دختر ممکن بود با شنیدن حرف ھاى آن معلم موسیقى دیگر ھرگز به فکر خواندن نیفتد. اما او مسلط بر ذھنش بود. او مصمم
شد که بخواند و خوب ھم بخواند. او این کار را کرد و دنیا غنى تر گشت. بارھا اتفاق افتاده است که اشخاص با رد کردن نظرات متخصصان به شرایط عالى رسیده اند.

بدبیارى؟ ھر سختى و بدبیارى در خود بذرى به ھمان اندازه یا بیشتر از سودمندى به ھمراه
دارد. به ندرت کسى را پیدا مى کنید که بدون اینکه با مشکلاتى روبه رو شود و یا موقتا شکست نخورد و مأیوس نشود به موفقیت برسد. اما وقتى بر ذھن خود مسلط ھستید، چیزى به نام ناک اوت شدن وجود خارجى پیدا نمى کند. ممکن است به زمین بخورید اما دوباره برمى خیزید. ممکن است در جاده ھاى دشوار سکندرى بخورید یا از مسیر خارج شوید، اما ھمیشه مى توانید راھتان را پیدا کنید و به جاده اصلى بازگردید.

ممکن است فکر کنید این مطلبى است که در مورد امور ساده و جزئى صدق مى کند. اما این طور
نیست. در سال ١٩١٠ من مشاور شخصى مانوئل کوزون شدم. نه تنھا در زمينه ھاى سیاسى با او
مشورت مى کردم، بلکه مھم تر از آن "علم موفقیت شخصى" را که تازه شروع شده بود به او آموزش مى دادم .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
سنور کوزون نخستین رئیس جمھور فیلیپین بود که کشورش را به استقلال رساند. اما در سال ١٩١٠ ،مدت زمان درازى تا رسیدن به استقلال باقى بود. ھدف آزاد کردن مردم کشور ذھن کوزون را اشغال کرده بود. او خود را نخستین رئیس جمھور یک کشور جدید مى دید. به او اطمینان دادم که مى تواند به خواسته ھایش برسد. اما ھر دو ما خوب مى دانستیم این اتفاق یک شبه
روى نمى دھد.

وقتى ھدف معینى را در نظر مى گیرید قدرتى فعال مى شود. اما تنھا معدودى مى دانند که وقتى زمانى براى دستیابى به ھدفشان در نظر مى گیرند چه نیرویى فعال مى شود. پس از چند سال مشاوره با سنور کوزون او را ترغیب کردم زمانى را براى رسیدن به استقلال مشخص کند و تبدیل به رھبر جدید کشورش شود. در ضمن براى او عبارتى تأییدآمیز و تلقین کننده تهیه دیدم که باید ھمه روزه آن را تکرار مى کرد.

عبارتى کھ من به او پیشنھاد کردم این بود: "ھرگز اجازه نمى دھم نظر کسى، یا نفوذ کسى که با ھدف من ھماھنگ نباشد روى ذھن من تأثیر بگذارد." تعیین محدوده زمانى و جمله تأییدى مثبت به کوزون کمک کرد تا در جھتى که به آن نظر داشت به حرکت درآید.

٢۴ سال و ۶ ماه بعد از روزى که کوزون از "علم موفقیت شخصى" استفاده کرد اولین رئیس جمھور فیلیپین آزاد شد.
آیا این اتفاقى بود؟ اتفاقى آن ھم با درگیر شدن جنگ جھانى که بسیارى از معادلات را به ھم
ریخت؟ من فکر نمى کنم اتفاقى بوده. من بارھا و بارھا شاھد بوده ام که اصول موفقیت شخصى براى خیلى ھا نقش تعیین کننده داشته و از این رو نمى توانم بگویم که جایى براى شانس و اتفاق وجود داشته است.

ما در جاى دیگرى به این اصول اشاره کرده ایم. در اینجا تنھا به یک نفر که در شیکاگو تجارت
مى کند اشاره مى کنم که با استفاده از این اصول به موفقیت شایان توجه رسیده است.
کلمنت استون ھنوز به دبیرستان مى رفت که ھدف ھاى خودش را پیدا کرد و مسیرى را که باید
مى پیمود شناخت. دیرى نگذشت که عایدى ناشى از فروش بيمه نامه او از حقوق آموزگارانش بیشتر شد. امروزه تخمین زده مى شود که ارزش دارایى ھاى او از مرز صدوشصت بیلیون دلار گذشته و مرتب در حال افزایش است.

اما در سال ١٩٣٩ او با مصیبت روبه رو شد. در آن زمان او رئیس یک آژانس بوده که بیمه حوادث و سلامتى مى فروخت. در این زمان شرکت مادر با یک اطلاع دو ھفته اى به کار او پایان داد.
آقاى استون ذخایر پولى چندانى نداشت. برایش مھم بود که قراردادش باقى بماند. او چھل وپنج دقیقه با خودش خلوت کرد، بعد به این نتيجه رسید که در این دو ھفته اى که فرصت دارد با مقامات شرکت اصلى صحبت کند و آنھا را متقاعد سازد که اخراج او به سود آنھا نیست. اما
شرکت مزبور دلایل محکمى داشت که به این قرارداد پایان بدھد.

با این حال استون توانست آنھا
را متقاعد سازد که به ھمکارى او ادامه دھند. کلمنت استون تصمیم گرفت که تا سال ١٩۵۶ صاحب یک شرکت بزرگ بیمه سلامتى و حوادث شود. او تا سال ١٩۵۶ به این مھم نایل آمد.
او به این نتيجه رسید که تا سال ١٩۵۶ باید ده بیلیون دلار دارایى داشته باشد و به این مھم نایل
آمد.

اخیرا شنیدم که آقاى استون تصمیم گرفته تا پایان زندگیش به دارایى ششصد میلیون دلار برسد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
نمى دانم ضرب الاجل او چه زمانى تمام مى شود اما من یقین دارم که او تا آن زمان و یا قبل از آن به این مبلغ دست خواھد یافت. و از بخش قابل ملاحظه اى از درآمد خود، به سیاق گذشته براى کمک به ابناء بشر استفاده خواھد کرد. رقم ششصد میلیون دلار براى کسى که اندیشه بلند و بلندپروازى ندارد به شدت زیاد مى نماید. اما کسى که از رمز و راز "موفقیت شخصى" آگاه است خیلى ساده مى گوید: چرا نه.

مدتى قبل تصمیم گرفتم در این زمینه بررسى کنم که کدام ده نفر بیش از بقيه از "علم موفقیت
شخصى" در ایالات متحده به سود خود استفاده کرده اند. در کارشناسایى این اشخاص متوجه شدم که کلمنت استون مقام سوم را دارا است. دو نفر دیگرى که شناسایى کردم یکى اندرو کارنگى و دیگر توماس ادیسون بزرگ ترین مخترع ھمه ادوار بودند.
من براى اولین بار آقاى استون را در سال ١٩۵٣ ملاقات کردم و توانستم با زندگى و راھى که
براى رسیدن به شھرت و اعتبار طى کرده بود آشنا شوم. او تنھا با یکصد دلار کار کردن براى خودش را شروع کرد. او کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید مرا خوانده بود.

من به قدرى تحت تأثیر رفتار او قرار گرفتم که حاضر شدم "علم موفقیت شخصى" را به تمامى کارکنان مؤسسه بيمه او آموزش بدھم.
این برنامه ده سال به طول انجامید. در تمام این مدت با تمام وجود به کارکنان او آموزش دادم تا از روش و فلسفه من در زمينه موفقیت به سود خود استفاده کنند. کار بسیار بزرگى بود اما به من ثابت شد آنچه را که در مدت بیست سال از اندرو کارنگى آموخته بودم مى تواند به اشخاص کمک کند تا از جایى که ھستند به جایى که دلشان مى خواھد برسند.

وقتى براى اولین بار ھمکارى ام با آقاى استون شروع شد ، بسیارى از مدیران عالى رتبه او فکر مى کردند که این کار تلف کردن وقت است. آنھا ھرگز ماجراى فلسفه موفقیت را که بر اساس مطالعه زندگى پانصد نفر از موفق ترین مردان جھان صورت خارجى پیدا کرده بود نشنیده بودند و در این شرایط طبیعى بود که سوءظن داشته باشند.

پنج سال بعد ھمین مقامات عالى رتبه با آقاى استون و من ملاقات کردند. آقاى استون از روى صندلى اش بلند شد و خطاب به مدیرانش گفت: "آقایان شرکت بيمه امریکا در حال حاضر معجزه مى کند" و بعد مکثى کرد و گفت: "قبل از آمدن ناپلئون ھیل چنین معجزه اى وجود خارجى نداشت."

در شروع ھمکارى من با آقاى استون درآمد سالانه او از کل فروش بيمه بیست وچھار میلیون دلار بود. دارایى شخص خود آقاى استون ھم حدود سه میلیون دلار برآورد مى شد. وقتى ده سال بعد ھمکارى من و آقاى استون با توافق طرفین به پایان رسید درآمد سالانه شرکت ھشتاد و چھار بیلیون دلار بود و دارایى شخصى آقاى استون به صد و شصت میلیون دلار بالغ شده بود.

ممکن است بپرسید من از ناحيه این ھمکارى چه مبلغى دریافت کردم. حقوق نقدى من در مقايسه با درآمدى که آقاى استون نصیب مى برد بسیار ناچیز بود اما من به خاطر درآمد پولى کار نمى کردم. من دنبال چیزى به مراتب بزرگ تر از این بودم. من در این ده سال ھمکارى با آقاى استون ثابت کردم که "علم موفقیت شخصى" براى کسانى که از آن استفاده کنند مى تواند معجزه کند.

از ھمه اینھا مھم تر من اساس آکادمى ناپلئون ھیل را بنیان گذاشته بودم که در حال حاضر اصول علم موفقیت شخصى را در تمام امریکا آموزش مى دھد و کمى دیرتر سایر نقاط جھان ھم تحت
 
بالا