بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذتبخش موفقیت را بچشید!
ثبتنام
ورود به حساب کاربری
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
به نام خالق چشمهایش
نام اثر: بُن دیوانگی
نام دلنویس: Q.R
نام ناظر: @Elaheh_A
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
از همان روز که چشمانم جذب نور چشمانت شد، فهمیدم که هرقدر هم عاشق باشی سرانجام من در دیوانهخانه از خاطراتمان خواهم گفت. برای تکتک دیوار های بلند اتاقم، همهچیزمان را تعریف کردم. آنها...
نام اثر: کنج عُزلت
نویسنده اثر: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه ـ تراژدی
ناظر: @حوراء
مقدمه:
من در نبود تو به هیچ شباهت دارم.
دست از خود وخاطراتام شستهام؛
دلم اندکی سکوت، اندکی مرگ میخواهد.
سرزنشام نکن!
دُچارت شدن هم، عالَمی دارد.
نام اثر: ستاره افتاد
ناظر: @Blueberry
نام دلنویس: رضا
ویراستار: @Elaheh_A
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
کلمههایت موجب گرمای قلب سرمازدهام بود. صورت روشنت، روشنای ذهن تاریکم بود؛ اما ستاره افتاد! بود و نبودم در چشم بر هم زدنی غیب شد.
بهبه ستاره پیدا شد! ولی چه فایده که ذهنم امشب مهتابی و دلم...
عنوان: قشرِ شیفتگی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
اثر: نیلآی
ناظر: @آتاناز
ویراستار: @Blueberry
مقدمه:
یادت هست هنگامی که انگشتر نگیندار بر انگشتانم بدل کردی، گویی سفرهی رنج و شیفتگی را هم برایم فراهم کرده بودی؟
سفر و سفره را با یکدیگر مهیا کردی و خود، به آغوش باز آسمانها شتافتی و من را به سفره عزا...
عنوان: دستانت را به من امانت بده
نويسنده: اهورا تابش
ژانر: عاشقانه، تراژدی
تگ مربوطه: منتخب
ویراستار: @ARNICA
مقدمه:
در مسیر باد و سرنوشت
سمت ناودانهایی که بینامند، کمی دوستم داشته باش
نظم رفتنت را بهم بریز
کمی دستت را به من بده
که امتداد دستانت، بندر آرامش است
انجمن بوکینو
اهورا تابش
تالار ادبیات
دستانت را به من امانت بده
دلنوشته دستانت را به من امانت بده
دلنوشته دستانت را به من امانت بده اثر اهورا تابش
دلنوشتهعاشقانهتراژدی
عنوان: میپرسی دوستت دارم؟
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: اهورا تابش
تگ مربوطه: برگزیده
ویراستار: @Liam (زینب سواری)
مقدمه:
از من میپرسی که دوستت دارم؟
نمیتوانم جوابت را دهم... .
نمیتوانم با هیچ زبانی شرح دهم،
راز دلم با خاموشی من، آشکار است؛
آه سوزانم از سر نهان، خبر میدهد.
مگر مرا نمیبینی...