بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذتبخش موفقیت را بچشید!
ثبتنام
ورود به حساب کاربری
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
عنوان : مرز را آفرید
ژانر : عاشقانه، تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
مقدمه :
چه مرزی برای پرواز و گریختن وجود داشت ؟
پرندگان به آسودگی و آزادگی خود پرواز میکردند و مرزی نمیشناختند،
اما این آدمها بودند که هنگام عشق ورزیدن
مرز را آفریدند!
تا پیلهی تنهایی خودشان را کوچکتر کنند...
عنوان : کالبد مادرم
ژانر : تراژدی
نویسنده: اهورا تابش
تگ فاخر
ویراستار: یسنا نهتانی
مقدمه :
هنگامی که کالبد مادرم را شکافتند
گویی تمام دلش، برای من سوخته بود!
دلش خوشبخت نبود زیرا من مرتکب شدهام
بگذار بهمن یخ زده نسیان
مرا در کام خود فرو ببرد که اورا خوشبخت نکردهام!
من به آن خ*یانت کردم
از این...
عنوان : دیگر جوان نمیشوم
ژانر : تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
تگ فاخر
مقدمه :
در راستای خیابان در کنار صندوق پست
غمنامهای را از پرندگان سراغ میگیرم؛
در این سرزمین حتی پرندگان غمگین هستند،
گویی باید منتظر آمدن معجزهای باشیم...
اما انتظار معجزه را بعید میدانم!
پرندگان همه خیساند و گفتگویی از...
«به نام خداوند شعر و ادب»
نقد یک اثر در جهتِ توسعهی نوشته بوده و هدف از آن توهین و بیارزش جلوه دادن اثر شما نیست!
نویسندهای موفق خواهد بود که انتقادپذیر باشد و از موارد ذکر شده بیاموزد، نه آنکه در مقابل منتقد جبهه بگیرد.
@اهورا.
ضمن درود و عرض وقتبخیر خدمت شما نویسنده گرامی!
بابت اعتماد...
عنوان: دستانت را به من امانت بده
نويسنده: اهورا تابش
ژانر: عاشقانه، تراژدی
تگ مربوطه: منتخب
ویراستار: @ARNICA
مقدمه:
در مسیر باد و سرنوشت
سمت ناودانهایی که بینامند، کمی دوستم داشته باش
نظم رفتنت را بهم بریز
کمی دستت را به من بده
که امتداد دستانت، بندر آرامش است
انجمن بوکینو
اهوراتابش
تالار ادبیات
دستانت را به من امانت بده
دلنوشته دستانت را به من امانت بده
دلنوشته دستانت را به من امانت بده اثر اهوراتابش
دلنوشته عاشقانه تراژدی
عنوان: میپرسی دوستت دارم؟
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: اهورا تابش
تگ مربوطه: برگزیده
ویراستار: @Liam (زینب سواری)
مقدمه:
از من میپرسی که دوستت دارم؟
نمیتوانم جوابت را دهم... .
نمیتوانم با هیچ زبانی شرح دهم،
راز دلم با خاموشی من، آشکار است؛
آه سوزانم از سر نهان، خبر میدهد.
مگر مرا نمیبینی...